رونويسي قانون از روي دست دولت دهم
حسن صادقي
فعال كارگري
در ايران و از ديرباز معضل اصلي تغييرات شكلي بدون تغيير ماهوي بوده است. صنايع و قوانين مدرن به ايران آمدند اما فرهنگ آن نيامد و دليل اصرار دولتهاي مختلف به تغيير قانون كار همين است؛ دولتها و برخي از وزرا از مديريت درست كشور عاجز هستند و در حال فرار به جلو انگشت اتهام را به سمت قانون كار ميگيرند. ايران از چند دهه پيش با ورود صنايع، از كشوري كشاورزي به سمت كشوري صنعتي حركت كرد و الحق طي اين سالها كشور از نظر شكلي صنعتي شد ولي مشكلي كه وجود داشت نهادينه نشدن فرهنگ و روابط كار در كشور است. بسياري تصور ميكنند روابط كارگر و كارفرما بايد مشابه آن چيزي باشد كه در دوران پيشا صنعتي رواج داشت و به همين دليل چه در زمان شاه و چه پس از انقلاب در اجراي قانون كار با موانع متعدد روبهرو شديم. متاسفانه يا نخواستيم يا نتوانستيم كه فرهنگ صنعتي را در كشور نهادينه كنيم و هر قانوني كه تصويب شود، حتي قوانين سادهتر مانند قوانين بازارچههاي مرزي، روابط كار در آن ديده نشده و كارگر و كارفرما هر دو ناراضي هستند.
از زمان تصويب قانون كار فعلي يك رويكرد مجادلهاي و مخاصمهاي در حوزه مديران دولتي و خصوصي ديده شد. حرف آنها اين بود كه قانون كار مانع جذب سرمايه و رشد اقتصاد ميشود اما در عمل و با اجراي ناقص همين قانون در دوران سازندگي، هم نرخ بيكاري كاهش پيدا كرد و هم رشد اقتصادي به رقم مناسبي رسيد. اين امر حاكي از اين است كه اگر قانون درست اجرا شود و رابطه متمدنانهاي بين كارگر و كارفرما، زيرنظر دولت به عنوان ركن سوم برقرار شود، نه تنها شكاف طبقاتي چون امروز به دره تبديل نميشود بلكه رشد اقتصادي و اشتغال ماحصل آن خواهد بود. در ابتداي دولت اصلاحات هم قانون كار به عنوان يك مانع تلقي ميشد. آن زمان به عنوان نماينده كارگري در شوراي عالي اشتغال فعال بودم و درگفتوگويي كه با رييسجمهوري وقت داشتم، از ايشان خواستيم كارگروهي براي بررسي موانع رشد اقتصادي تعيين شود و اگر اين كارگروه قانون كار را مانع آن اعلام كرد، اين قانون به نفع كشور تغيير كند. همانطور كه همگان اذعان دارند، دولت هفتم و هشتم، دولتي مجرب و قانونمدار بود كه كارشناسان خبره را به كار ميگرفت و از قضا به همين دليل كمترين ميزان فساد و بيشترين ثبات اقتصادي در آن زمان حاصل شد. دولت اصلاحات يك دولت دست و پا شكسته پوپوليستي نبود، در آن دولت دو برنامه پنج ساله اقتصادي و يك سند چشمانداز 20 ساله تدوين شد كه نشان ميدهد حساسيت قوه مجريه در آن زمان چقدر جدي بود. كارگروه به دستور آقاي خاتمي و به مدت يك سال و نيم به بررسي علل مختلف و موانع بازدارنده رشد اقتصادي، كاهش بيكاري و توليد دست زد و سرانجام در ميان 54 عامل، قانون كار به عنوان مانع 49 شناخته شد. پس از آن دولتي كه قصد تغيير قانون را دارد، اين مساله را به شركاي اجتماعي واگذار كرد و مذاكره بين نمايندگان كارگري و كارفرمايي زيرنظر دولت و با حضور نمايندگان سازمان جهاني كار آغاز شد و سرانجام قرار بر اين شد كه فصل ششم قانون كار اصلاح شود تا اجازه فعاليت براي تشكلهاي كارگري و سنديكاها امكان رشد پيدا كنند. هر چند با كنار رفتن آقاي صفدر حسيني از وزارت كار و آمدن آقاي خالقي، به اين دليل كه سال آخر دولت بود و دولتمردان تصور ميكردند دولت نهم هم به دست اصلاحطلبان خواهد بود كه البته چنين نشد. با روي كار آمدن اصولگرايان، تمام اين مذاكرات بيسرانجام باقي ماند و دولت با نگاهي كه به قطعنامههاي شوراي امنيت داشت به قانون نيز مينگريست، يعني آن را ورق پاره ميخواند. آقاي جهرمي، وزير كار تمام تلاش خود را عليه قانون كار متمركز كرد ولي وي نيز در آخرين روزهاي وزارت خود گفت: مشكل اقتصاد ايران قانون كار نيست، بلكه اقتصاد تكمحصول دولتمحور و رانتي است. متاسفانه اسلاف او در دولت دهم رويكردي تهاجمي عليه كارگران به كار بستند و اصلاحيه اخير دستپخت وزارت كار دولت دهم است كه خوشبختانه نمايندگان محترم مجلس از تصويب آن خودداري كردند. با پايان يافتن دولت اصولگراي نهم و دهم اميد ميرفت كه فشار بر طبقه كارگر كاهش پيدا كند اما همه شگفت زده شدهاند. اين اتفاق در حالي رخ ميدهد كه سال آينده رييسجمهوري بايد خود را براي انتخابات آماده كند و چنين تحركاتي در نهايت به سود پوپوليستها و به زيان جامعه تمام خواهد شد. من نگرانم كه سال آينده رفتارهايي از اين دست سبب شود كه راي مردم به سمتي بچرخد كه همه بخشهاي جامعه از آن متضرر شوند.