حضور ديرين ايران در انتخابات امريكا
فريدون مجلسي
تحليلگر مسائل سياست خارجي
در هفتاد سال گذشته، يعني بعد از پرزيدنت فرانكلين روزولت و قائم مقام و جانشينش پرزيدنت ترومن، ايران همواره به نوعي در سياست و انتخابات رياستجمهوري امريكا تاثيرگذار بوده است. فرانكلين روزولت پس از پيوستن به جنگ جهاني دوم، كه ايران ناچار قبل از او به آن پيوسته بود، براي حضور در كنفرانس تهران به ايران آمد. مرگ او و جانشيني ترومن همراه بود با مرحله نهايي جنگ و اهميت ايران به عنوان پل پيروزي و سپس موضوع عدم ايفاي به عهد روسيه در پايان دادن به اشغال ايران و مداخلات تجزيه طلبانهاش در شمال ايران و نقش ترومن در حل و فصل آن، سپس موضوع ملي شدن نفت ايران كه با وجود حمايت اوليه امريكا پس از اخراج انگليسيها و توسعه فعاليت حزب توده يكي از شعارهاي گروه آيزنهاور يعني ريچارد نيكسون جوان و برادران دالس و البته سناتور مك كارتي و كميته بدنامش، زير لواي مبارزه با كمونيسم و توسعه طلبي شوروي، جلوگيري از نفوذ كمونيسم در ايران بود. بعد از پيروزي در انتخابات نيز به بهانه يا به دليل احساس خطر كمونيسم، از دولت زاهدي كه جانشين مصدق شده بود حمايت كردند. در مبارزه انتخاباتي نيكسون و كندي، دولت شاه حامي نيكسون بود و در مقابل كندي از تغييراتي در ايران حمايت ميكرد كه منجر به اصلاحات ارضي شد. پس از قتل كندي و جانشيني ليندون جانسون، در مبارزه انتخاباتي دوم نيكسون بارديگر رژيم پيشين ايران از نيكسون حمايت علني كرد. بعد از استعفاي نيكسون و رياستجمهوري جيمي كارتر دموكرات، به دنبال سقوط شاه و گروگانگيري و با شكست برنامه نظامي ناشيانه امريكا در پياده كردن تراژيك نيرو در طبس و شكست آن برنامه، بار ديگر روابط ايران با امريكا متشنج شد. با انقلاب اسلامي در ايران تاثيرگذاري ايران در انتخابات امريكا تشديد شد. در رقابت انتخاباتي كارتر با رونالد ريگان بحث ايران و آزادي گروگانها بهشدت سايه افكن بود، كه در نهايت منجر به امضاي قرارداد [اعلاميه] الجزاير و آزادي گروگانها همزمان با آغاز كار ريگان شد. از آن زمان كشمكش ايران و امريكا تشديد و تحريمهاي اقتصادي كه با بلوكه كردن داراييهاي ايران پس از گروگانگيري در زمان كارتر آغاز شده بود، به دستور ريگان تشديد شد. در مبارزه انتخاباتي جرج بوش پدر نيز بحران ايران و بحث آن در مبارزات انتخاباتي ادامه داشت. با روي كار آمدن بيل كلينتون دموكرات تصور ميرفت روابط بهبود يابد، خصوصا آنكه حملههاي القاعده به كشتي امريكايي در يمن و به سفارتخانه امريكا در كنيا موجب دستور كلينتون به بمباران مواضع القاعده در افغانستان شد. با اين حال در زمان كلينتون نيز پيشرفتي حاصل نشد و دستور رياستجمهوري براي تحريمهاي جديد صادر شد.
در مبارزات انتخاباتي جرج بوش پسر بار ديگر بحث ايران داغ بود، در دوره او و پس از جنگ اول صدام در كويت، كه منجر به دخالت اوليه امريكا و اخراج نيروهاي عراقي از كويت شده بود، ناگهان فاجعه 11 سپتامبر پديد آمد كه حمله به افغانستان و سرنگوني طالبان را در پي داشت، بديهي است ايران از اقدام عليه رژيمهاي صدام و طالبان اشك نميريخت و مانع تردد هواپيماهاي امريكايي نيز نميشد. در زماني كه امريكا بر آن شد كه صدام را از كويت بيرون براند، در واقع رفع خطري جدي به سود ايران بود، خصوصا آنكه خصومتهاي صدام با ايران همواره از حمايتهاي مادي و نظامي و اطلاعاتي عربستان و امارات خليج فارس نيز برخوردار بود. اما به گفته هاگا رام، نويسنده كتاب ايران هراسي، ترس اسراييل از اينكه مبادا آن تحمل در روابط ايران و امريكا منجر به تفاهم و سازگاري بيشتري ميان آنها شود، موجب شد اسراييل مصرا خواهان رفتار خصومت آميزتري از سوي امريكا نسبت به ايران شود. پافشاري اسراييل منجر به اقدامي نابخردانه و عجولانه از سوي بوش پسر شده كه طي اعلاميهاي بيربط كره شمالي و عراق و ايران را محور شرارت ناميد و دشمني ميان دو كشور را تشديد كرد. حتي جنگ امريكا و صدام دشمن ديرين ايران نيز نتوانست بهبودي در روابط دو كشور ايجاد كند. روي كار آمدن احمدينژاد در ايران و شعارهايش درباره لزوم نابودي اسراييل و تشكيل حكومت جهاني...، موجب تشديد تبليغات ايران هراسانه از سوي اسراييل و عربستان و صدور قطعنامههاي شوراي امنيت و تشديد تحريمهاي مالي و بانكي و اقتصادي علاوه بر كالاهاي نظامي شد. با اين حال از زماني كه اوباما فعاليت انتخاباتي خود را آغاز كرد كوشيد مذاكره با ايران و رفع و حل و فصل مسائل حاد را از طريق مذاكره به جاي درگيري و جنگ در متن فعاليتهاي انتخاباتي خود قرار دهد. در حالي كه در همان زمان ملك عبدالله پادشاه عربستان مصرا خواهان آن بود كه امريكا سر مار يعني ايران را بكوبد. اين موضوع نه تنها در اسناد اسنودن آمده بود، بلكه اخيرا از سوي آقاي خليل زاد ديپلمات امريكايي كه اخيرا ديداري از رياض داشت نيز تصريح شد. با اين حال درك اوباما از آمادگي زمينههاي اعتدال و اصلاحات در ميان دولتمردان ايران موجب شد در مبارزات انتخاباتي او نيز تلاش براي بهبود رابطه با ايران از راه مذاكره به جاي جنگ مطرح شود. اين سياست در دوران احمدينژاد موثر نبود، هرچند ارتباطات از طرق مهمتري برقرار و مقدماتي فراهم شده بود. همين زمينه چينيها موجب شد آقاي روحاني كانديداي رياستجمهوري ايران نيز حل مساله تحريم را در اولويت كار خود قرار دهد و به اعتبار كليد راهحل توانست پيروزي مناسبي به دست آورد و رقيب اصلي و ضد تفاهم خود را به شكست قاطعي بكشاند. با اينكه قول قبلي اوباما و تعهد روحاني منجر به مذاكرات طولاني 1+5 و نيل به تفاهم و سرانجام تصويب قطعنامه شوراي امنيت مبني بر لغو قطعنامههاي پيشين شد و به اين ترتيب ايران از شر تحريمهاي بينالمللي آزاد شد، اما تحريمهاي دوجانبه بستگي به روابط دوجانبه ميان كشورها دارد. گروههاي تندرو و همچنين اسراييل و عربستان و همراهانش كه از تحريمهاي ايران برخوردار بودند، هيچگاه از تحريكات خود دست نكشيدند تا اينكه با رو به پايان رفتن دوران اوباما و رو در رو شدن شخصيت نامتعارفي مانند ترامپ با كلينتون، بار ديگر نوع برخورد هر يك با ايران به موضوع اصلي بحث بدل شد كه در اين روزها شاهد آن بودهايم. آقاي ترامپ ضمن مخالفت با برجام گفت كه برجام به ايران مهلت ميدهد كه خود را به يك قدرت بزرگ تبديل كند. همچنين گفت چرا در برجام ايران را مجبور نكرديد كه از عملكرد كره شمالي نيز جلوگيري كند! كه اينگونه داوري به ديوانگي نماند كه عين ديوانگي است. جاي حيرت است كه حزب قديمي جمهوريخواه چنين بازيگر ناداني را كانديداي خود كرده است كه يقينا از مباني ليبراليسم تاريخي آن حزب نيز آگاهي ندارد.