• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3654 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۲ آبان

واكاوي ابعاد قطع رابطه ايران و انگليس در دوره ملي شدن صنعت نفت در گفت‌وگو با مجيد تفرشي

راهكاري مفيد اما رويه‌اي نامناسب


21 اكتبر 1952
64 سال بعد از اعلام قطع رابطه دولت مصدق با انگليس
عاطفه شمس

بعد از كودتاي 28 مرداد، حضور انگليس در ايران وارد مرحله تازه‌اي شد و اين كشور ناگزير شد استراتژي تازه‌اي اتخاذ كند، اگرچه اين استراتژي جديد نتوانست خاطره بدنام اين كشور را در مناسبات با ايران از ميان بردارد. مجيد تفرشي، استاد تاريخ معاصر و سندپژوه ايراني كه همواره ميان ايران و انگليس در رفت و آمد است، معتقد است كه تاريخ اين مناسبات نشان داده هر چه اين روابط شفاف‌تر باشد، بيشتر به نفع ايران بوده است. به همين دليل و در سالروز قطع ارتباط ايران و انگليس در سال 1331 و در دوره نخست‌وزيري مصدق، با اين پژوهشگر تاريخ، مصاحبه‌اي را ترتيب داده و از او درباره اين ادعا و همچنين تاثيرات متفاوت اين قطع ارتباط پرسيده‌ايم. در ادامه متن كامل اين گفت‌وگو را مي‌خوانيد.

به نظر شما قطع روابط ايران و انگليس در دوران ملي شدن صنعت نفت، يك اقدام واقعي و همه‌جانبه بود يا يك قطع ارتباط صوري به شمار مي‌آمد كه با توجه به شرايط، ضرورت آن احساس مي‌شد؟
در فاصله حدود يك سال و نيم ميان تصويب قانون ملي شدن صنعت نفت تا ۳۰ مهر ۱۳۳۱، افكار عمومي و دولت ايران به اين باور رسيدند كه دولت بريتانيا به طور جدي مخالف رسيدن ايران به حقوق قانوني و ملي خود از صنعت نفت خود هستند و به جاي مذاكره و رسيدن به يك راه‌حل منصفانه، صرفا از طريق كارشكني و تلاش براي براندازي يا تضعيف دولت را در دستور كار خود دارد. از اين جهت، با تصويب هيات دولت، مناسبات سياسي و ديپلماتيك تهران و لندن قطع شد.
براي آماده‌سازي اين تصميم، دكتر محمد مصدق، نخست‌وزير ايران در نامه 24 مهر خود خطاب به نمايندگان مجلس شوراي ملي نوشت: «... جنبش ملي ايران از روز اول با كارشكني‌ها و تحريكات عوامل شركت سابق و دولت انگليس در داخل و خارج كشور روبه رو شد. اين تلاش‌ها و تشبثات كه زحمات فوق‌العاده براي ما فراهم كرد ضمنا به آبروي خود آنها نيز لطمه زد زيرا هر يك از اين تشبثات پرده تازه‌اي از روي رفتار ظالمانه زورمندان برداشت و چهره سياست استعماري آنان را بيشتر نمايان ساخت... پس از آنكه صنعت نفت در مجلسين ملي تصويب شد و ملت ايران به اين آرزوي خود رسيد، دولت انگليس براي جلوگيري از اجراي آن نخست دست به ارعاب و اخافه زد و برخلاف شرايط دوستي كه پيوسته از آن دم مي‌زد ملت صلح دوست ما را به سزاي آنكه از يكي از حقوق اوليه خود استفاده كرده بود به كشتي‌هاي موريشن و فلامنكو و قواي زميني و دريايي و هوايي متمركز در دور و نزديك مرزهاي ايران تهديد كرد... ناچار بايد رويه دولت انگلستان را مخالف با شرايط دوستي كه هميشه از طرف دولت ايران رعايت مي‌شده بدانيم و روابط سياسي موجود را بي‌اثر بشناسيم... قطع روابط سياسي با دولت انگليس مستلزم قطع علايق دوستي بين دو ملت نيست زيرا ملت ايران هميشه به ملت انگليس به ديده احترام نگريسته و اميدوار است كه زمامداران آن دولت نيز اندكي بيشتر به حقايق اوضاع فعلي جهان و بيداري ملل توجه كنند و از روشي كه تا امروز معمول داشته‌اند منصرف شوند و سياست خود را با وضع دنياي امروز منطبق سازند تا ملتين انگليس و ايران بتوانند به وسيله تجديد حيات مناسبات سياسي از روابط دوستي و وداد برخوردار شوند... .»
چنان كه ‌اللهيار صالح، سفير وقت ايران در امريكا نيز در همان زمان در اين باره توضيح داد: «دولت انگلستان، در روش خود، به اين طريق پافشاري كرد: محاصره اقتصادي و مسدود كردن اعتبارات ايران، جلوگيري از آمدن كشتي‌ها به بنادر ايران، تهديد كردن خريداران احتمالي نفت ايران و سعي در مضطرب كردن دولت ايران به وسيله كشاندن ايران به شوراي امنيت و ديوان دادگستري بين‌المللي، در صورتي كه هر دو اين دستگاه‌ها از طرفداري از درخواست‌هاي انگلستان خودداري كرده و راي دادند كه اختلاف، مابين دولت ايران و يك شركت خصوصي است نه بين دو دولت ايران و انگلستان. اين سياست تحميل، باعث سختي‌هاي اقتصادي فراواني براي ملت ايران و بر هم زدن نظم سياسي كشور شده است.»
بنا به موارد فوق مي‌توان دريافت كه اقدام دولت ايران براي قطع رابطه با بريتانيا اقدامي واقعي و همه‌جانبه بود، ولي نه از سر اشتياق كه به دليل شدت، عمق و دامنه توطئه‌ها و رفتار خصمانه لندن و بر اساس خواست افكار عمومي و نخبگان ايران انجام شد. قاعدتا اگر چنين اقدامي در دستور‌كار سريع دولت ايران بود، نبايد انجام آن را 18 ماه به تاخير مي‌انداخت و تا جايي كه ممكن بود با ديپلماسي و گفت‌وگو كار را ادامه مي‌داد.
چه اقتضائاتي سبب شد ايران در آن برهه، به اين قطع رابطه تن بدهد؟
اسناد و شواهد موجود نشان مي‌دهد كه قطع كامل روابط با لندن گزينه اول و اصلي دولت مصدق نبود. ولي به تدريج با نارضايتي افكار عمومي، رسانه‌هاي ضد استعمار، سياستمداران و احزاب ضدانگليسي و فشار عناصر تندرو در داخل دولت، به موازات رفتارهاي خصمانه و اعمال فشارهاي منطقه‌اي و بين‌المللي در ابعاد حقوقي، ديپلماتيك، سياسي و حتي نظامي از سوي بريتانيا شرايط را به سمتي برد كه گزينه ديگري به جز قطع كامل روابط براي دولت مصدق باقي نماند.
شما در نشستي كه ماه گذشته، در آرشيو ملي در رابطه با اسناد تازه آزاد شده بريتانيا در سال‌هاي 1984 و 1985 برگزار شد، گفتيد كه ما هر زمان كه با كشوري مثل بريتانيا روابط ديپلماتيك و رسمي (official) نداشته‌ايم يا به شكل ناقصي داشته‌ايم، ميزان فريبكاري‌ها و خسارت‌هايي كه ديده‌ايم، به مراتب بيشتر است. يعني تجربه تاريخي نشان‌دهنده آن است كه داشتن روابط بيشتر به سود ايران بوده است. لطفا درباره تحليل خود، توضيح بيشتري بدهيد و راجع به اينكه بعد از اين قطع ارتباط، دقيقا چه ضرر و زيان‌هايي متوجه كشور ما شد؟
مانند هر اقدام سياسي، قطع روابط ايران و بريتانيا نيز متضمن هزينه و فايده بود. در زمان اعلام قطع رابطه، ايران ناچار در فاصله كوتاهي روابط عادي و حسنه خود با اروپا و امريكا را كاهش يافته ديد. در شرايطي كه امكان ديگري به جز قطع رابطه نبود، در شرايط نبود مناسبات ديپلماتيك بين دو كشور، لندن برنامه‌هاي ضدايراني را در ابعاد اقتصادي و ديپلماتيك گسترش داد و از دو جهت شبكه داخل ايران خود و تلاش‌هاي پنهان جهاني، عملا ابعاد امنيتي و ضدايراني خود را براي پايان دادن به ملي شدن نفت يا براندازي دولت ايران را كليد زد و برجسته كرد. سواي اين مساله قطع ناگهاني حمايت فناوري و مديريتي از صنعت نفت ايران ضربه ناگهاني سختي به صادرات نفت ايران زد. اين البته سواي محاصره اقتصادي و تحريم نفت عرضه و فروش ايران در عرصه جهاني بود.
به نظر شما چه راه‌حل ديگري در آن مقطع وجود داشت كه موثرتر از قطع رابطه باشد. يعني ممكن بود هزينه كمتري براي ايران داشته و متضمن فايده بيشتري باشد؟
به نظر من، قطع رابطه با بريتانيا و تبعات بين‌المللي آن به ايران لطمه زد. ولي به موازات آن و شايد در همان اندازه، بروز اختلافات داخلي و جدا شدن تدريجي افراد و جريان‌هاي مختلف سياسي و ديني از حكومت مصدق، پس از 30 تير 1331، بر اساس سوءمحاسبه طرفين از قدرت و ضريب نفوذ خود و طرف مقابل، به آغاز ضعف تدريجي ايران در نبرد جهاني بر سر نفت خود و نهايتا ساكت ماندن شوروي و اتحاد بريتانيا و امريكا كمك كرد. در مجموع شايد داشتن روابط حداقلي با بريتانيا براي ايران خسارت كمتري داشت، ولي دولت مصدق در شرايطي قرار گرفت كه چاره ديگري جز قطع رابطه فراروي خود نمي‌ديد.
اين تصميم، چه پيامدهايي را در پي داشت و آثار آن در سال‌هاي بعد چگونه خود را نشان داد؟
قطع رابطه با بريتانيا در دوران حكومت مصدق موج مثبت و مهمي از تلاش براي قطع دست استعمارگران اجانب ضدايراني از منافع ملي ايران را به دنبال داشت. ولي اين موضوع در اذهان بسياري از مردم به خارجي ستيزي و غرب‌هراسي تعبير شد. موضوع مهمي كه در 65 سال اخير در ذهن و عمل بسياري در ايران جا گرفته، اين است كه به طور كلي قطع رابطه با هر حكومت بدخواه ايران چاره كار است و اصولا قطع رابطه پاسخي يكسان و مشخص در برابر هر نوع ناملايمات بين‌المللي مي‌تواند باشد. ستيز با استعمار و غارت ايران اقدامي مهم و ضروري بوده و هست، ولي تبديل شدن آن به روحيه خارجي ستيزي به هر شكل و انزواي عملي كشور در عرصه جهاني، بدون بررسي هزينه و فايده مراودات، اقدامي نيست كه در جهت منافع ملي ايران باشد.
بنابراين، شما استفاده از اين استراتژي را به طور كامل رد نمي‌كنيد.
از منظر توجه به منافع ملي، قطع روابط دو كشور، به عنوان يك ابزار و راهكار موقتي، موردي و تاكتيكي، گاهي مفيد و حتي ضروري است. ولي وقتي تبديل به رويه، هنجار و پاسخ راهبردي هميشگي به اغلب اختلاف نظرها و مناقشات منطقه‌اي و بين‌المللي مي‌شود، در عمل كشوري كه چنين رويه از پيش معلومي را براي خود در پيش مي‌گيرد بازنده اصلي مناقشات خواهد بود.
آيا اين قطع رابطه در سقوط دولت مصدق نيز تاثيرگذار بود؟
سقوط دولت مصدق محصول عوامل مختلف داخلي و بين‌المللي بود. جدا شدن تدريجي اشخاص و جريان‌هاي تاثيرگذار سرشناس داخلي از راه دولت مصدق، شدت تاثيرگذاري عناصر راديكال درون دولت، بسته شدن باب مذاكرات بين‌المللي و بي‌اعتنايي به ميانجيگري‌هاي مختلف جهاني، در كنار مرگ ژوزف استالين جنگ قدرت در اتحاد شوروي، روي كار آمدن مجدد چرچيل و محافظه‌كاران در بريتانيا و قدرت گرفتن جمهوريخواهان و دوايت آيزناور در امريكا، در كنار نبود روابط حداقلي ديپلماتيك با لندن، مقدمات يك توطئه غربي ضدايراني و اتحاد عليه منافع ملي كشور ما را رقم زد. طبعا اگر دولت ايران بيشتر به فكر اتحاد داخلي بود و در مورد قدرت داخلي و نفوذ خارجي خود دچار سوءمحاسبه نمي‌شد و خود را از اين باور كه دنيا به هر طريق محتاج نفت ايران است و نمي‌تواند از آن چشم پوشي كند يا ايران را تحريم و تهديد كند خارج مي‌شد، آن گاه شايد با داشتن روابط بهتري با جامعه بين‌المللي موفق مي‌شد از شدت و عمق و دامنه توطئه‌هاي لندن بكاهد و در آن صورت شايد نيازي هم به قطع رابطه كامل نبود. ولي روند حوادث اين‌گونه پيش نرفت و ايران نيز چاره كار خود را در قطع كامل روابط با بريتانيا يافت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون