عبدالرضا فرجيراد، سفير سابق ايران در نروژ در گفتوگو با «اعتماد»:
برجام موجب پذيرش توانمنديهاي ايران در منطقه شد
محمد ابراهيم ترقينژاد
روز گذشته پارلمان اروپا قطعنامه جديد خود درخصوص راهبرد اتحاديه اروپا در قبال ايران را به تصويب رساند. اين قطعنامه از اتحاديه اروپا ميخواهد تا روابط خود را با ايران از طريق رايزنيهاي جامع، سازنده، قطعي و بر مبناي همكاري از سر گيرد. اين قطعنامه در ادامه از توسعه تجارت با ايران حمايت ميكند و از اتحاديه اروپا ميخواهد تا با ديپلماسي فعال به كاهش تنش ميان تهران و رياض كمك كند. در اين قطعنامه همچنين تاكيد شده است كه توافق هستهاي ايران و گروه 1+5دستاوردي مهم براي ديپلماسي چندجانبه و به ويژه ديپلماسي اروپاست. پارلمان اروپا همچنين در اين قطعنامه از نتايج مثبت به دست آمده از توافق هستهاي از جمله رشد ۴۲ درصدي در روابط تجاري ميان ايران و اتحاديه اروپا در شش ماه اول سال ۲۰۱۶ و ارتباط دوباره حدود ۳۰ بانك ايراني به سوييفت حمايت كرده است. در خصوص اهميت سياسي و قدرت اجرايي اين قطعنامه، دلايل رويكرد مثبت اتحاديه اروپا به ايران، جايگاه سياسي اتحاديه اروپا در منطقه و پرسشهايي از اين دست با عبدالرضا فرجيراد، سفير سابق ايران در نروژ گفتوگويي داشتيم كه در زير ميخوانيد:
روز گذشته پارلمان اروپا قطعنامهاي تحت عنوان راهبرد اتحاديه اروپا در قبال ايران به تصويب رساند. با توجه به اينكه قطعنامههاي مصوب پارلمان اروپا فاقد ضمانت اجرايي هستند، اهميت حقوقي اين قطعنامهها در پارلمان اروپا چيست؟
با آنكه پارلمان اروپا يك نهاد غير اجرايي است و از ضمانت اجرا نيز برخوردار نيست اما اين مساله بيانگر عدم اهميت يا عدمتاثيرگذاري نيست. در واقع، پارلمان اروپا از توان تاثيرگذاري بسياري در اتحاديه اروپايي برخوردار است. اعضاي پارلمان اروپا از كشورهاي مختلف تشكيل ميشوند و اين افراد با دولتها و مجالس كشورهاي خود در ارتباط هستند و در نتيجه، آن افراد ميتوانند با آن دولتها و مجالس رايزني كنند و به نوعي بر نوع رويكرد و تصميمات آنها تاثير بگذارند. با اين وجود، اهميت سياسي اين قطعنامه از اهميت حقوقي آن بيشتر است. قطعنامه مذكور از اتحاديه اروپايي و نهادهاي وابسته به آن ميخواهد با ايران در زمينههاي مختلف گفتوگو كند و از سويي، گفتوگوهايي را با ايران درخصوص مسائل متنوع آغاز كند. در واقع، اين قطعنامه يك چراغ سبزي را به اتحاديه اروپا براي توسعه مناسبات با ايران نشان ميدهد و بيانگر آن است كه اروپا ميخواهد با ايران روابطش را عاديسازي و حتي گسترش بدهد. اين چراغ سبز در حالي است كه ايران و اروپا با پايان كار دولت اصلاحات و به عبارتي، از حدود 10 سال قبل، گفتوگوهايشان نه تنها كاهش يافت، بلكه متوقف شد و ما با ركورد در روابط مواجه بوديم. آنها هماينك شرايط جديدي را براي همكاري و گفتوگو با ايران مشاهده ميكنند و در اين راستا، ميخواهند بستر آن همكاري را فراهم كنند. البته آنها براي همكاري و گفتوگو با ايران، بيش از هر چيز مسائل حقوق بشري را مطرح ميكنند چرا كه حقوق بشر براي اروپا يك مساله اساسي است. اين مساله جديدي هم نيست و آنها قبلا نيز هم درباره ايران و هم درباره ديگر كشورها مطرح كردهاند. ايران نيز درباره مسائل مختلف و از جمله مسائل حقوق بشري با اروپا گفتوگو كرده و از گفتوگو با آنها ضرر نكرده است.
در پيشنويس قطعنامه پارلمان اروپا از ايران خواسته شده است كه از حجم اعدامها بكاهد. مساله اعدامها به نقطه اختلاف جدي ميان اتحاديه اروپا و ايران بدل شده و پس از برجام هم شدت يافته است. چگونه ميتوان اين اختلاف را كاهش داد؟
عدم شناخت درست از محيط ايران يكي از ريشههاي طرح مسائل مرتبط با اعدام است. ايران علاقهمند نيست كه بخواهد بيدليل كسي را اعدام كند. از سويي، بيشتر افرادي كه در ايران نيز اعدام ميشوند، در ارتباط با قاچاق موادمخدر است. محيط جغرافيايي ايران با محيط جغرافيايي اتحاديه اروپا بسيار متفاوت است. مباني ارزشي دو طرف هم در اين باره متفاوت است. با گفتوگو و طرح وضعيت ميتوان به اصلاح شناخت آنها از ايران كمك كرد. اين اصلاح هرچند هم اندك باشد، موثر است. از طرفي، دو طرف درباره ايران تجربياتي دارند كه ميتوانند با گفتوگو، از تجربيات يكديگر استفاده كنند. از طرفي، براساس گفتههاي برخي از مسوولان قوه قضاييه، طرحهايي براي اصلاح قانون از جمله قانون مبارزه با موادمخدر و اعدامهاي مرتبط با آن در دست بررسي است. از آنجايي هم كه بيشتر اعدامهاي ايران درباره موادمخدر است، ميتوان در رابطه با مبارزه با قاچاق موادمخدر همكاريهايي با اتحاديه اروپايي داشت. قبلا ما در اين حوزه همكاريهايي با اتحاديه اروپايي داشتهايم و اين همكاريها ميتواند به نوعي به كاهش اعدامها در اين حوزه منجر شود.
جايگاه سياسي اتحاديه اروپا در معادلههاي منطقهاي هيچگاه به پررنگي امريكا نبوده است. آيا اين جايگاه با توجه به ورود كشورهاي اروپايي به برخي پروندههاي منطقهاي تغييري كرده است؟
اتحاديه اروپايي به خودي خود، از امريكا در منطقه ما نفوذ كمتري دارد ولي بايد اين نكته را هم در نظر گرفت كه آنها از متحدان امريكا هستند. امريكا در مسائل مختلف بينالمللي از اروپاييها كمك خواسته و بالعكس، آنها با امريكا وابسته بودند. ما نميتوانيم در مسائل سياسي و بينالمللي، اروپا و امريكا جدا از يكديگر تلقي كنيم هرچند كه در دوران جرج بوش پسر، نزديكي و همكاري ميان امريكا و اروپا كاهش يافت. حتما يكي از مهمترين دستوركارهاي ما در گفتوگو با اروپا بايد مسائل مرتبط با تروريسم، بحرانهاي منطقهاي و بنيادگرايي و ريشههاي آن باشد. البته اروپا ريشههاي مشكلات كنوني خاورميانه را ميداند و قدمهايي را هم برداشتهاند ولي من هنوز اراده چنداني را در ميان كشورهاي بزرگ و موثر در اتحاديه اروپايي مشاهده نميكنم. به عبارت ديگر، آن كشورها به خاطر مسائل مادي آمادگي برخورد با تروريسم را ندارند ولي آنها به ناچار بايد گامهايي را بردارند چراكه ناامنيهاي امروز خاورميانه فرداي آنها را ناامن خواهد كرد. البته اروپا امروز نيز از داعش و گروههاي حامي عربستان ضرباتي خورده است ولي به هر حال روزي تروريستهاي اروپايي به كشورشان بازخواهند گشت و آن وقت اروپا وضعيت متفاوتتري نسبت به گذشته تجربه خواهد كرد. به همين خاطر، آنها نه تنها بايد با ريشههاي تروريسم برخورد كنند و دست از دلبستگيهاي مادي بردارند، بلكه بايد بيش از هر زمان ديگر به ايران روي بياورند.
فكر ميكنيد اروپا از اين توان برخوردار باشد كه بتواند تنشها ميان ايران و عربستان را بكاهد؟
ايران براي بهبود و گسترش مناسبات با عربستان آمادگي دارد و اين آمادگي را همواره اعلام كرده است ولي عربستان اين آمادگي را ندارد و سياستهاي خود را مبتني بر تهاجم و افزايش تنش با ايران تنظيم كرده است و به همين خاطر، فعلا تلاشها را براي ميانجيگري نميپذيرد. ما در ابتداي قطع روابط رياض با تهران هم شاهد بوديم كه برخي از كشورها، تلاشهايي را كردند ولي نتيجهاي را هم نگرفتند. تا زماني كه رياض سياستش را عوض نكند، تلاشها نيز فايدهاي نخواهد داشت.
در اين قطعنامه به لزوم استفاده از ايران براي حل پروندههاي بحراني منطقه مانند سوريه و يمن اشاره شده است. اين در حالي است كه پيش از برجام ايران حتي به نشستهاي سوريه دعوت هم نميشد. تاثير برجام و توافق هستهاي بر پذيرش نقش ايران در منطقه چقدر بوده است؟
اگر اين قطعنامه تصويب ميشود كه ميگويد با ايران همكاري كنيد و خواستار مذاكره با ايران در تمامي مسائل مختلف از جمله مسائل منطقهاي ميشود، اين به خاطر برجام است. هم اروپا و هم امريكا از نقش و اثرگذاري ايران در خاورميانه آگاه هستند ولي تا پيش از برجام حاضر به پذيرش آن نبودند. در واقع، برجام موجب پذيرش توانمندي ايران شد. تا قبل از آن به خاطر اينكه خود متهم بود و برايش پروندهسازي امنيتي شده بود، دعوت نميشديم. در كنار اين، فشارهاي عربستان هم موجب شد تا از ايران دعوتي نشود ولي برجام بهانهها را از آنها گرفت و ما شاهد هستيم كه پس از برجام دعوت از ايران براي حضور در نشستهاي بينالمللي بيشتر شده است.
در بخشي از اين گزارش گفته شده است كه احترام به حقوق بشر بايد در تمامي توافقهاي سرمايهگذاري مورد توجه قرار گيرد. آيا ميتوان گفت كه اتحاديه اروپايي در حال گره زدن مساله ارتباطهاي اقتصادي با ايران به اختلاف حقوق بشري است؟
اتحاديه اروپايي براي برقراري روابط گسترده با كشورهاي مختلف سه پيششرط دارد: اقتصاد بازار، رعايت دموكراسي و به عبارتي داشتن نظامهايي دمكراتيك و احترام به حقوق بشر. آنها كم و بيش در رابطه با همه كشورها به اين سه مولفه توجه دارند و البته ممكن است در برخي از روابط به اين مسائل نيز توجهي نكنند، مانند روابطشان با عربستان سعودي. ايران كم و بيش دو مولفه اول را به صورت نسبي دارد و حداقل در منطقه، حرف اول را ميزند. در مورد مساله حقوق بشر نيز اگرچه ما مدعي نيستيم كه به صورت صددرصدي آن را رعايت ميكنيم ولي مگر خود اروپا به صورت صددرصدي نيز آن رعايت ميكند؟ اصولا اروپاييها به ويژه كشورهاي اروپاي شمالي و مركزي قبل از آنكه هياتي را به كشوري اعزام كنند، در رسانههايشان ميگويند كه ما در اين سفر درباره مسائل حقوق بشري به صورت جدي گفتوگو خواهيم كرد ولي گفتوگويي نميشود و در پايان، شاهد عقد قرارداد ميان طرفين هستيم. ما اين مورد را در سفر اخير آقاي گابريل زيگمار، معاون صدراعظم آلمان به تهران نيز شاهد بوديم. در واقع، اين اظهارات بيشتر براي اقناع و پاسخ دادن به افكارعمومي است. تقريبا براي همه كشورها مطرح ميكنند. طرح مسائل اينچنيني نيز براي ايران، براي نخستينبار نيست.
فكر نميكنيد كه با حاد شدن روابط حقوق بشري ايران و اروپا، اين مساله تاثير خود را به مناسبات اقتصادي دو كشور نشان دهد؟
نه. اروپاييها واقعا احساس ميكنند از بازار ايران عقب افتادهاند. به انرژي ايران نياز دارند. وضعيت اقتصادي اروپا، مانند قبل نيست و با ركود و بيكاري روبهرو هستند. از طرفي، ميدانند كه ايران نيازمند سرمايهگذاري و تكنولوژي روز دنيا است و ميدانند كه اگر كاري نكنند، عرصه را به كشورهاي ديگر خواهند باخت و براي همين ميخواهند مناسبات اقتصاديشان را با ايران احيا كنند.
ايران از عدم حضور بانكهاي بزرگ در سرمايهگذاريهايش پس از برجام گلايه داشته و دارد. برخي اين را به ترس بانكهاي اروپايي از تحريمهاي امريكا مرتبط ميدانند. صدور چنين قطعنامهاي چه كمكي به اين رويه ميتواند بكند؟
قطعا اثر خواهد داشت. اين قطعنامه به سرمايهگذاران بزرگ و به خصوص بانكها اين پيام را ميدهد كه اروپا قصد همكاري با ايران را دارد و راهبرد توسعه مناسبات با تهران را دنبال ميكند. از طرفي، امريكا نيز ميفهمد كه اروپا اراده همكاري با ايران را دارد و همين مساله موجب ميشود تا آنها نيز عرصه را اندكي بيشتر باز كنند. امريكا ميداند وضعيت امروز و فردا ديگر قابليت بازگشت به ديروز را ندارد و اگر اروپا زماني با آنها درباره تحريمها همكاري كرد، ديگر آن سطح از همكاريها را نخواهد داشت. به عبارتي، ديگر آن اجماعسازي عليه ايران صورت نميگيرد. البته اين نكته را بايد بگويم كه فضاي امروز از فضاي چند ماه پيش بهتر است و همين فضا با طمانينه بيشتري ادامه مييابد. البته اين نكته را هم بايد متوجه باشيم كه فضا يك شبه عوض نميشود.
ادامه در صفحه 11