قاسم محبعلي، مديركل اسبق خاورميانه وزارت امور خارجه در گفتوگو با« اعتماد»:
جايگاه اروپا در منطقه راهبرديتر ميشود
گروه ديپلماسي| سوريه، مهمترين موضوع رايزنيهاي ميان ايران و اروپا در سفر فدريكا موگريني بود. اين در حالي است كه مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپايي چند هفته پيش اعلام كرده بود كه اين اتحاديه فعاليت هايش را درباره حل و فصل بحران سوريه بيشتر خواهد كرد و با ايران، عربستان سعودي و تركيه رايزنيهايش را شروع خواهد كرد. در اينباره با قاسم محبعلي، مديركل اسبق خاورميانه وزارت امور خارجه گفتوگويي داشتهايم كه در ادامه آن را ميخوانيد.
اتحاديه اروپا اعلام كرده كه قصد دارد براي حل بحرانهاي منطقهاي نقش چشمگيرتري را ايفا كند. در پروندههاي منطقهاي عمدتا امريكاييها در راس بودند و اروپا به نوعي دنبالهروي واشنگتن بود. آيا ميتوان گفت كه با شكست توافق امريكا و روسيه و افزايش اختلافات اين دو، شاهد افزايش توان و قدرت بازيگري اروپاييها هستيم؟
تا حدودي اين تحليل، درست است. هنگامي كه توافقي ميان دو قدرت بزرگ بينالمللي از بين برود و فضاي همكاري ميان اين دو با مشكلاتي روبهرو شود، بازيگران خردتر از آن دو بازيگر، همانند اتحاديه اروپايي و قدرتهاي منطقهاي مانند ايران، تركيه و عربستان نيز فضاي بيشتري براي بازيگري پيدا ميكنند و نقششان نسبت به گذشته مهمتر ميشود. اين فضا احتمالا تا انتخابات رياستجمهوري امريكا و ثبات قدرت در واشنگتن ادامه پيدا ميكند. پس از آن، بايد ديد رييسجمهور كيست و چه رويكردي را درباره سوريه و گفتوگوهايش با روسيه اتخاذ ميكند. اگر فضاي كنوني ميان مسكو و واشنگتن ادامه يابد، نقش قدرتهاي خردتر همانند ايران و اتحاديه اروپايي نيز بيشتر ميشود زيرا از يك طرف، تنشها در امريكا بالا است و از سوي ديگر، روسيه نميتواند فضا را مديريت كند. خاورميانه در همسايگي اروپا است و بحرانهاي آن به سادگي به اروپا سرايت ميكند و همين موجب ميشود تا در برنامه امنيتي اروپا، خاورميانه و سوريه از مباحث اصليشان باشد و همين موجب ميشود تا بخواهند نقش بيشتري داشته باشند. البته در اين راستا، نيازمند كمكهايي هستند و به همين خاطر مشاهده ميكنيم كه در قطعنامه اخير پارلمان اروپا، آنها نقش پررنگي براي حل بحرانهاي خاورميانه به ايران ميدهند.
اولويت اروپا در مواجهه با پرونده سوريه امروز چيست؟ مبارزه با تروريسم يا تعيين تكليف دولت آتي سوريه؟
مسائل در سوريه به هم پيوسته است و نميتوان تفكيكي ميان آنها انجام داد. امنيت، توسعه، مهاجران و تروريسم، مسائل اصلي اروپا در خاورميانه هستند. اگر خاورميانه توسعهيافته باشد، امنيت را هم در پي خواهد داشت و آنچنان با تروريسم روبهرو نخواهد بود. اين ساختار سياسي است كه ميتواند هم موجب توسعهيافتگي و هم مبارزه با تروريسم و ايجاد امنيت شود. البته طبيعي است كه امروز، كنترل وضعيت كنوني و مبارزه با تروريسم براي اروپا مهمتر باشد ولي اروپا بحرانهاي موجود در منطقه را ناشي از ساختارهاي خاورميانه ميداند كه موجب ميشود ناامني، تروريسم و توسعهنيافتگي ايجاد شود. بيترديد آنها پس از مبارزه با تروريسم، به دنبال تعريف كردن ساختارهاي جديدي براي سوريه باشند چراكه آنها براي توسعه روابط سه شرط رعايت حقوقبشر، رعايت ارزشهاي دمكراتيك و بازار آزاد را دارند و از نظر آنها سوريه اين ويژگيها را ندارد.
وزن اتحاديه اروپايي در تصميمگيريهاي سياسي داخل منطقه چه اندازه است؟
ما بايد ميان اتحاديه اروپايي و قدرتهاي اروپايي تفكيك قايل شويم چراكه آنها دو مساله مستقل از يكديگرند. اتحاديه اروپايي نظامي است كه هرچند در خاورميانه نقشآفريني ميكند و اين نقشآفريني با نقش قدرتهاي منطقهاي تاثيرگذار در خاورميانه يكسان نيست و آن نقش، نقش اتحاديه اروپايي را محدود ميكند. اتحاديه اروپايي به دليل آنكه قوه اجرايي ندارد، براي پيشبرد خواستههاي خود طبيعتا دچار مشكلاتي ميشود و مجبور است به امريكا و كشورهاي قدرتمند اروپا متوسل شود. با توجه به آنكه جهان امروز، جهاني در هم پيوسته و رو به چندجانبهگرايي است، اتحاديه اروپايي جايگاهش در منطقه در آينده، راهبرديتر از امروز خواهد شد و تهران و بروكسل ميتوانند روابط گسترده و همكاريهاي بيشتري داشته باشند.
در قطعنامه عاديسازي رابطه اتحاديه اروپايي با ايران، به كرات از نيت اروپا براي استفاده از تهران به عنوان بازيگر مهم منطقهاي براي حل بحرانهاي موجود سخن گفته شده است. ظرفيت همكاريهاي ايران و اروپا در خصوص مسائل منطقهاي تا چه اندازه است؟
مساله استقرار امنيت و مبارزه با تروريسم، شايد مهمترين ظرفيت همكاري ميان طرفين باشد. ايران از جايگاه و توانمندي ويژهاي در خاورميانه برخوردار است. با وجود برخي مسائل اما ايران در 37 سال گذشته تنها كشوري است كه مسائل را از درون و به شكل مسالمتآميز و بدون دخالت خارجي حل كرده است. چنين كشوري در خاورميانه مانند ندارد. از طرفي ايران، از ويژگيهاي توسعه مناسبات با اتحاديه اروپايي برخوردار است و توانمنديهايش از مرزهايش فراتر رفته است. پس اين شرايط موجب ميشود تا ايران شريك مهمي براي اروپا باشد. مساله ديگر آن است كه ايران صاحب انرژي است و ميتواند جايگزين روسيه براي تامين انرژي اروپا باشد. روسها از گاز به عنوان اهرم فشاري بر اروپاييها استفاده ميكنند و اين مساله موجب ميشود آنها به فكر تنوعسازي در تامين امنيت انرژيشان باشند كه اين مساله با برقراري امنيت در خاورميانه امكانپذير است.
نقاط همپوشاني منافع ايران و اروپا در مساله سوريه كجاست؟
تروريسم و افراطگرايي مذهبي مهمترين نقطه همپوشاني ايران و اروپا در سوريه است كه دشمن هم ايران و هم اروپا است. اروپا مشكلاتي با تركها و اعراب دارند كه با ايران ندارند. ايران نه مثل تركيه است كه به شكل گسترده و عريان با كردها نزاع داشته باشد و نه مثل كشورهاي عربي است كه از گروههاي افراطگراي مذهبي حمايت كند. گروه همراه با ايران، حزباللهي است كه از خشونت و تروريسم استقبال نميكند و آماده همكاري براي تامين امنيت با ديگران است. با وجود آنكه حكومت اسد، غيردموكراتيك است ولي به هر حال از داعش و جبههالنصره و حتي گروههاي ميانهروي ديگر بسيار بهتر است. ايران متحد دولتي است كه ميتواند به شريكي براي اروپا تبديل شود.
آيا ميتوان بر برتري اين نقطههاي همپوشاني بر نقطههاي افتراق اميد داشت؟
نگاه منطقهاي ايران و اروپا متفاوت از يكديگر است. اتحاديه اروپايي متعهد به حفظ امنيت اسراييل است ولي ايران براي حفظ محور مقاومت در سوريه حضور دارد. حقوقبشر در سوريه براي اروپا آنقدر كه مهم است براي ايران مهم نيست ولي بايد متوجه بود كه ساختارهاي حكومتي در اروپا با خاورميانه متفاوت است. اروپا هم ميداند تهران ميتواند حد واسط استانداردهاي اروپايي و خاورميانهاي در منطقه و سوريه باشد.
با توجه به افزايش تنش روزافزون روسيه و اروپا، تا چه اندازه اين تنش فضاي مانور بيشتري براي ايران در مواجهه با اروپا ايجاد كرده است؟
واقعيات تاريخي نشان ميدهد هر گاه اتحادي ميان روسيه، اروپا و امريكا حاصل شده، آنگاه منافع ايران به خطر افتاده است. ايران بايد از اين فرصت حتي به شكل كوتاهمدت استفاده كند تا بتواند با همه طرفها از روسيه تا اروپا روابطش را بهطور همهجانبه عاديسازي و حتي گسترش دهد و حتي اعتمادسازي ايجاد كند تا سياست خارجي حالت يكطرفه نداشته باشد.
موگريني از تهران راهي رياض شد تا در خصوص پرونده سوريه با مقامهاي سعودي هم رايزنيهايي داشته باشد. در قطعنامه عاديسازي رابطه اروپا با ايران هم تاكيد شده بود كه اروپا بايد در مسير تنشزدايي از رابطه ايران و عربستان گام بردارد. تا چه اندازه اتحاديه اروپايي از چنين توانايي برخوردار است؟
اروپا ميتواند در مسير عاديسازي روابط تهران و رياض حركت كند ولي بهبود مناسبات ايران و عربستان نيازمند ميانجي نيست. اين دو كشور، آنقدر توانايي دارند كه بتوانند مناسباتشان را عادي كنند ولي اين مساله نيازمند اراده است. كمكي كه اروپا ميتواند بكند، آن است كه آنها نيتخير ايران براي برقراري امنيت و توسعه در منطقه و همچنين اينكه ايران خواستار فروپاشي هيچ دولتي نيست، منتقل كند. به عبارتي، آنها ميتوانند واسطه ما باشند. ايران و عربستان براي حل مشكلاتشان نبايد اجازه دهند بازيگر ثالثي وارد مساله شود و بخواهد در امور اين دو كشور مسلمان دخالت كند و منافعي را براي خود تعريف كند.
حرفشنوي عربستان از اتحاديه اروپايي تا چه اندازه است؟
مشكلاتي كه به نوعي ميان ايران و اتحاديه اروپايي وجود دارد، به نوعي ميان رياض و بروكسل نيز وجود دارد. فرق ما با سعودي در اينباره آن است كه رياض روابط اقتصادي گستردهاي با كشورهاي اروپايي دارد و از طرفي، در مسائل سياسي در مسيري حركت نميكند كه موجب تحريك اتحاديه اروپايي شود. اروپا در مسائل حقوقبشري، انحصار اقتصادي و حمايتهايشان از افراطگرايي مذهبي انتقادات جدي به عربستان دارد. اين مساله جديدي نيست ولي رياض سعي ميكند اين اختلافات در سطح ديپلماتيك باقي بماند و جنبه تبليغاتي پيدا نكند.
با توجه به تنشهاي موجود ميان رياض و واشنگتن از جمله قانون جاستا تا چه اندازه سعوديها به اتحاديه اروپايي نزديك شدهاند؟
اتحاديه اروپايي نميتواند جايگزيني براي امريكا باشد. البته سعودي علاقه دارد با توسعه مناسباتش با ديگران اين ضعف را پنهان و گزينههاي روابطش با ديگران را بيشمار جلوه دهد ولي مناسبات امريكا و عربستان در مسائل امنيتي، سياسي و اقتصادي آنچنان بهم پيوسته است كه هيچ كس نميتواند ديگري را ناديده بگيرد.