هر اتفاقي افتاد من را
سوژه كردند
عليرضا بيرانوند
دروازهبان پرسپوليس و تيم ملي
آن زمان كه در باشگاه نفت بازي ميكردم هم مشكلاتم پابرجا بود و كماكان جايي براي خوابيدن نداشتم. از همان اوايل حضورم در نفت جاي خواب من اطراف ميدان آزادي و روي چمنها بود.
حسين فركي به من ميگفت اگر تو را درون دروازه بگذارم و دو گل دريافت كني، محو ميشوي
ابراهيمزاده به من ميگفت تو براي بازي كردن در تيم ملي خوب هستي اما در باشگاه نميتواني بازي كني. ملاك بازي كردن خوب تمرين كردن نيست
گلمحمدي فشار زيادي را تحمل كرد تا من بازي كنم. از مديريت باشگاه به او دستور دادند كه بايد سوشا مكاني را بازي دهي اما او پشت من را هيچوقت خالي نكرد و حتي استعفايش هم به خاطر فشارهايي بود كه به او وارد ميشد تا سوشا را بازي دهد اما گلمحمدي استعفا داد و زير بار حرف زور نرفت
منصوريان به من گفت ما اتوبوسي داريم كه تو از اين اتوبوس جا ماندهاي و ديگر جايي در آن نداري. حتي چند بار من را تهديد كرد كه نابودت ميكنم
منصوريان به دنبال اين بود كه بگويد من تو را به تيم ملي فرستادم و اگر هم بخواهم از ليست تيم ملي خط ميخوري. او خودش من را به تيم ملي فرستاد و دوست داشت زماني كه من را نيمكتنشين كرد ديگر به تيم ملي دعوت نشوم
همه بازيكنان فكر ميكنند اگر ميخواهند به تيم ملي برسند بايد به باشگاههاي استقلال و پرسپوليس بپيوندند اما من پيش از اينكه به پرسپوليس بيايم از نفت به تيم ملي دعوت شدم
به آقاي قنبرزاده گفتم نميخواهم در ديدار برابر پرسپوليس بازي كنم تا خيال استقلاليها راحت شود اما ديدم اگر بازي هم نكنم باز هم فشار زيادي روي من خواهد بود، در آن ديدار هم عملكرد فوقالعادهاي داشتم و حتي بارها وقت بازي را تلف كردم تا تيمم برنده شود. بارها و بارها مهدي طارمي به سمت من ميآمد و زير لب ميگفت تو كه سال بعد به تيم ما ميآيي، چرا زودتر بازي را شروع نميكني؟ اينقدر وقت تلف نكن.
من با استقلاليها بهطور جدي مذاكره كردم، آنها به دنبال اين بودند با مطرح كردن نام من، مبلغ قرارداد رحمتي را كمتر كنند
نخستين آرزويي كه داشتم اين بود كه سوار هواپيما شوم، آرزوي ديگري كه داشتم اين بود كه روزي به تهران بيايم و ميدان آزادي را از نزديك ببينم. وقتي در شهرستان زندگي ميكردم و تلويزيون پايتخت و برج آزادي را نشان ميداد با خودم ميگفتم ميشود روزي به تهران بروم و دور برج آزادي بچرخم و عكس يادگاري بگيرم؟