علاقه فيلمسازان به مسائل سياسي همچنان ادامه دارد
نفوذ سياست نيمبند
در سينماي ايران
الهام نداف
خبر ساخت تازهترين فيلم محمدحسين مهدويان در حالي منتشر شد كه رسانهها از سياسي بودن اين فيلم خبر دادهاند. «ماجراي نيمروز» دومين اثر اين كارگردان جوان است كه در مرحله پيشتوليد قرار دارد، اين فيلم يك تريلر پليسي است و در بستري قصهگو، به وقايع و حوادث دهه 60 ميپردازد. مهدويان نخستين فيلم خود را نيز به برشي از تاريخ در اين بستر اختصاص داد. هرچند او در گفتوگو با «اعتماد»، نتوانست در مورد فيلمش حرفي بيش از خبر منتشر شده در رسانهها را بزند. او گفت: اگر در خبر منتشرشده عنوان كردند اين فيلم سياسي است، درست است.
نكته قابل توجه در اين ميان علاقهمندي نسل جوان به ساختن فيلمهاي تاريخي با رويكرد پرداختن به مسائل سياسي و گنجاندن حرفها و كنايههاي سياسي در فيلمهاست. چندي پيش مهدويان نخستين فيلمش را با عنوان «ايستادهدرغبار» به شخصيتي اختصاص داد كه مسائل سياسي جزيي جدانشدني از زندگياش بود يا بهروز شعيبي كه موضوع مجاهدين و درگيريهاي سياسي دهه 50 را دستمايه فيلم «سيانور» كرده نيز در دستهبندي اين كارگردانها قرار ميگيرد. با اين همه فيلم سياسي، تعريف مشخصي دارد و به هر فيلمي نميتوان برچسب سياسي زد. نخستين فيلم سياسي بعد از انقلاب «جنگ اطهر» به كارگرداني محمدعلي نجفي است. فيلمنامه اين فيلم را محمود استادمحمد، نمايشنامهنويس نوشت. فيلم با بازي فرامرز قريبيان و غلامحسين لطفي، سال 58 ساخته شد و قهرمانش جان خود را بر سر شفافسازي مسائل سياسي و اجتماعي و رسيدن به هدفش گذاشت.
به فاصله دو سال بعد از ساخت «جنگاطهر» منوچهر حقپرست، «توجيه» را بر اساس فيلمنامهاي از محسن مخملباف ساخت. اين فيلم بعد از انقلاب توانست روايتي از سفر نيكسون، رييسجمهور وقت امريكا به ايران در دوران پهلوي داشته باشد. بعد از آن عليرضا داوودنژاد
«خانه عنكبوت» را در نقد رژيم شاهنشاهي و محمدرضا اعلامي
«نقطه ضعف» را با محوريت سازمان امنيت در سال 62 كارگرداني كردند. دو سال بعد مهدي فخيمزاده و محسن مخملباف، دو فيلم «تشريفات» و «بايكوت» را در
حال و هواي مبارزات مردم در دهه 50 ساختند. دهه 60، فيلمهاي سينماي ايران در حال و هواي نقد رژيم شاهنشاهي بود. اين روند تا شروع حمله عراق به ايران ادامه پيدا كرد و بعد از آن توجه بسياري از سينماگران، به قصهگويي و ثبت وقايع هشت سال جنگ تحميلي جلب شد.
اوايل دهه 70 اما روند پرداختن به مسائل سياسي در سينماي ايران تغيير كرد. در اين دوران كارگردانهايي چون ابراهيم حاتميكيا با ساخت آثاري چون «موج مرده» و «آژانس شيشهاي» به عواقب جنگ تحميلي بر رزمندگان بازمانده از جنگ پرداخت. همان دهه بود كه مسعود كيميايي «اعتراض» و احمدرضا درويش «متولد ماه مهر» را روي پرده سينماها بردند و بخشي از وقايع آن دوران را كه به وضعيت دانشجويان و اعتراض آنها مربوط بود، به تصوير كشيدند. با اين همه، رسول ملاقلي پور و حاتميكيا، در هر دورهاي، بر اساس اعتقادات و تفكراتشان، راه خودشان را دنبال ميكردند. همانطور كه ملاقليپور، پرداختن به زندگي سرداران جنگ را بر هر موضوعي ارجح دانست و سال 80 «قارچ سمي» را جلوي دوربين برد. بعدها، حاتمي كيا دغدغههايش را وسعت داد و ماحصل اين دغدغهها فيلمهايي چون
«به رنگ ارغوان» با پنج سال توقيف و فيلم بايگاني شده «گزارش يك جشن» شد.
با همه اينها، اگرچه اين حرف به مذاق بسياري خوش نميآيد، اما سياسيترين فيلم تاريخ سينماي ايران، «قلادههاي طلا» ساخته ابوالقاسم طالبي است. فيلمي كه برخي از بازيگرانش به دليل جناحبنديهاي سياسي، تا مدتها در بايكوت خبري و حرفهاي قرار گرفتند. طالبي در اين فيلم به راحتي توانست، وقايع سال 88 را به تصوير بكشد و براي اين كار محدوديت چنداني نداشت. «پاياننامه» حامد كلاهداري هم در همان دوران ساخته شد و سعي كرد، نقبي به رويدادهاي سياسي سال 88 بزند، اما در اجرا فيلم موفقي نبود.
با اين همه، سينماي سياسي ايران، پربارتر از اينهاست. همچنان فيلمهايي چون «خيابانهاي آرام» كمال تبريزي و «عصباني نيستم» رضا درميشيان در بايگاني سازمان سينمايي خاك ميخورند و اجازه اكران ندارند. اين فيلمها از مسائل و رخدادهاي سياسي زمان خودشان حرف ميزنند. فيلمهايي كه اگر همچنان رنگ پرده را به خود نبينند، ديگر نميتوانند تاثيرگذار باشند. سينماي ايران در سالهاي اخير، به واسطه پرداختن به موضوعات اجتماعي به مسائل سياسي هم سرك ميكشد. يكي از دلايل اين مساله، وجود محدوديتها در حوزه مسائل سياسي است كه گاهي چارهاي نيست تا از طريق اين راه ميانبر، برخي رويدادها در تاريخ به شكل تصويري ثبت شوند.