منصور به ناصر پيوست
اكرم شعباني
باورمان اين است؛ اسطورهها نميميرند... مرگ به خودي خود از غم، قصهها دارد و از فواصل بيمرز ميگويد كه نميتوان پاياني برايش متصور شد و تنها خاطراتي را برايت تداعي ميكند كه اشك پايانش ميشود. در نشريات روز چهارشنبه بود كه چهره آرام ولي رنگپريده منصور پورحيدري نقش آفريني ميكرد، مرا ياد روزهاي مربيگرياش انداخت با آن كت بلند، همان موقع هم آرامشش او را از ساير مربيان متفاوت ميكرد. حالا او ديگر درد نميكشد نه جسمش و نه روحش، ديگر زخمهايي كه اين فوتبال بيرحم، اما دوست داشتني بر پيكرش وارد ساختند عذابش نميدهند و مجبور به سكوتش نميكنند. حالا همه عزادار مردي شدند كه با تمام جانش، درد فوتبال به ويژه مشكلات لاجورديپوشان پايتخت را به جان ميخريد و صبورياش او را به عنوان پدري دلسوز متصوف ساخت تا نام پورحيدري بر صفحه تاريخ ورزش ايران ثبت شود. او چند سالي بود كه به خاطر بيماري ديابت در بستر بيماري به سر ميبرد، سپس با سرطان دست و پنجه نرم كرد و پس از ماهها مبارزه قهرمانانه، سفري ديگر در پيش گرفت، سفري كه آرامش را برايش به ارمغان آورد و اين هديه الهي بود براي مردي كه در سكوت با ناملايمات مبارزه كرد تا قهرمان بلامنازع اخلاق ورزش ايران شود. امروز پدر استقلال در مسيري به رنگ آبي آسمان به همبازيهاي خود مانند ناصر حجازي و غلامحسين مظلومي پيوسته تا در رفاقت و دوستي هم چيزي كم نگذاشته باشد. سالها خدمات صادقانه و عشق به فوتبال منصور پورحيدري به فوتبال ايران اگرچه برايش ناني نداشت اما از او به عنوان الگويي حرفهاي براي آنها كه ميخواهند تا ورزش اين سرزمين متعالي بماند خلق كرد تا راه منصورخان براي تداوم باز بماند. پيشكسوت لاجورديپوش ايران بين شهرت و محبوبيت با وجود آزارهايي كه خواسته و ناخواسته بر او وارد كردند مصداق بارز محبوبيت شد تا اين شخصيت تكرار نشدني براي هميشه زيبنده فوتبال ايران زمين شود. پورحيدري چه آن زمان كه بازيكن بود و چه زماني كه به عنوان مربي و سرپرست براي استقلال تلاش ميكرد به معناي واقعي نقشآفرين بود و نبايد و نميتوان به سادگي از كنار زحماتي كه براي آبيپوشان پايتخت كشيده، گذشت. ميخواهم از روزهاي نهچندان دور عكسهاي يادگاري بگويم، شما هم به ياد داريد همان تصاويري را ميگويم كه در كنار پيكر نحيفش گرفتند تا با بزرگي نامش، براي خود نامي بسازند، الحق كه افرادي چون منصورخان پورحيدري، جسم نحيفشان نيز مردگان نام را زنده ميكند. حالا فقط ميشود گفت منصورخان، مربي دوست داشتني، اسطوره آرامش فوتبال سرزمينم فقط ديگر آرام بخواب.