• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3669 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۱۹ آبان

امان از بي‌دردي!

روزنامه اعتماد شوراي نويسندگان

همه از درد گريزانيم، ولي درد ويژگي لازمي است كه حكايت از وجود اشكال در بدن مي‌كند و توجه ما را نسبت به عضو مشكل‌دار جلب مي‌كند. اگر درد نبود خيلي زود مي‌مرديم، چون متوجه بيماري نمي‌شديم و اقدامي هم براي درمان آن نمي‌كرديم و بيماري نيز به تمامي بدن گسترش مي‌يافت و فقط وقتي چشم باز مي‌كرديم كه مي‌ديديم اين جسم بيمار را بايد رو به قبله درازكش كرد و مراسم كفن و دفن آن را مهيا كرد. جامعه نيز همچون يك بدن است. نقاط گوناگون آن دچار آسيب و ناهنجاري مي‌شود و از اين نظر براي هيچ جامعه‌اي گريزي نيست. ولي اگر سلسله اعصاب جامعه چون اعصاب يك بدن سالم كار كند، عوارض اين ناهنجاري را مثل درد ناشي از بيماري به مركز تصميم‌گيري و احساسي جامعه منتقل مي‌كند. هرچقدر كه حساسيت يك بدن در برابر عفونت و آسيب بيشتر باشد و با نخستين علايم ناهنجاري، سيستم عصبي، آن را به صورت درد به مغز منتقل كند، آن بدن سالم‌تر است. اعتياد، بيهوشي و مصرف برخي از داروها كاركرد به تاخير انداختن درك درد را دارند. افراد معتاد علاقه‌اي به اينكه درد را حس كنند ندارند، چون اراده‌اي براي درمانش ندارند. مساله اصلي براي آنان درمان عضو بيمار نيست، بلكه خوش بودن و سرخوشي است.
متاسفانه جامعه ما كمابيش به چنين حالتي نزديك شده است، حداقل در برخي زمينه‌ها چنين به نظر مي‌رسد. سلسله اعصاب اجتماعي قادر به دريافت و انتقال پيام نيست و اگر در مواردي هم اين انتقال صورت گيرد بخش مغز و وجدان جامعه ما دچار بي‌تفاوتي و كرختي شده است و اتفاقا در بسياري از موارد آگاهانه از دريافت علامت‌هاي درد اكراه دارد، چون گمان مي‌كند كار چنداني از او برنمي‌آيد ...

پس بهتر است به‌جاي درد كشيدن، آرامش داشته باشد و خود را به دست تقدير دهد. اين مقدمات كافي است، بهتر است وارد مصداق شويم.
در روزهاي گذشته نشريه نيچر خبري را درج كرده كه 58 مقاله نويسندگان ايراني را از پايگاه خبري خود حذف مي‌كند. اين مقالات توسط 282 محقق ساكن ايران نوشته شده‌اند. دلايل اين حذف پيدا شدن مداركي دال بر دستكاري اطلاعات، رونويسي و بازنويسي، دزدي علمي و... بوده است. جالب اينكه تعداد نويسندگان هر مقاله به‌طور معمول چند نفر بوده‌اند، اينكه همه آنان همزمان چنين كاري را آگاهانه انجام دهند قدري عجيب و شايد بعيد باشد، زيرا اسامي افراد روي هر مقاله بدون داشتن نقشي علمي در توليد آن درج مي‌شود و چه بسا بسياري از آنان مقالات را حتي نخوانده‌اند و اگر از آنان بپرسيم كه نام مقاله چيست و درباره چه موضوعي است نتوانند بگويند، بنابراين كافي است كه يك نفر مقاله را رونويسي و تقلب كند و سايرين هم از اينكه نام آنان روي مقاله است خوشحال شوند! و كوششي براي فهم تقلبي بودن مقاله نكنند. هر چند همين كه فردي مقاله‌اي را نديده و نخوانده بپذيرد كه اسمش در آن باشد بدترين نوع تقلب است.
مشكل اصلي ما اينجاست كه انتشار اين مطلب در نيچر براي‌مان مهم‌تر از اصل درد است. همه مي‌دانستند كه دانشگاه‌ها و مراكز پژوهشي كه بايد درمانگر باشند، خود بيمار شده‌اند. وزارت علوم مي‌داند، نخبگان دانشگاهي مي‌دانند، اينكه دانشگاه‌ها تبديل به كارخانه توليد مدرك شده و حتي از جعل و تقلب نيز ابايي ندارند. همه سكوت مي‌كردند ولي امروز نه به دليل اشتباه بودن اين وضع بلكه به دليل آبروريزي بين‌المللي است كه ناراحتيم! هميشه اين طور رفتار كرده‌ايم. ارزيابي و قضاوت ديگران اهميت بيشتري از ارزيابي خودمان از درستي و نادرستي رفتارمان دارد. مدتي پيش هم انتشار يك خبر درباره پايان‌نامه‌فروشي در يك نشريه خارجي حساسيت‌ها را برانگيخت و البته به سرعت با مصرف يك مسكن اجتماعي آن را فراموش كرديم، در حالي كه خودمان هر روز در خيابان، از طريق پيامك، ايميل و... چنين برنامه‌اي را مي‌بينيم ولي هيچ احساس درد نمي‌كنيم. پس از هر خبري به‌طور معمول يكي از مقامات وزارت علوم هم چند جمله‌اي مي‌فرمايند و تمام. با اين وضع ممكن است پس از مدتي نسبت به ارزيابي ديگران نيز بي‌تفاوت شويم. كارمان شده پز دادن نسبت به تعداد مقالات ISI و... در حالي كه اينها نتيجه پيشرفت علم است و نه خودش. يكي از اين افرادي كه مقاله‌اش متقلبانه تشخيص داده شده، آن قدر مقاله دارد كه گويي هر هفته يك مقاله مي‌نويسد! و اين از عجايب است به ويژه برخي مقالات باليني پزشكي كه هزينه‌هاي جاري زيادي هم دارد. يك شخص ناظر به ميزان خرد و عقل چنين افرادي نيز شك مي‌كند كه هر فرد آشنايي با پژوهش و علم متوجه مي‌شود كه حتي نوشتن يك مقاله در ماه كار سختي است، چگونه ممكن است يك پزشك با داشتن مطب، شغل دولتي و هزار سوداي ديگر، هر هفته بلكه كمتر از آن يك مقاله علمي در سطح بين‌المللي ارايه كند؟ اين رفتار متقلبانه پاسخي است به نيازها و مطالباتي كه در محيط رسمي ايجاد شده است.
حال چه مي‌توان كرد؟ خيلي كارها بايد انجام داد ولي مي‌توان برخي از كارها را حداقل در بعد نظارتي انجام داد.
1-‌ هر دانشجويي كه پايان‌نامه تقلبي ارايه كند برحسب ميزان متقلبانه بودن آن به تناسب مجازات آموزشي و در نهايت از دانشگاه اخراج و در صورت صدور مدرك تحصيلي، آن مدرك غيرمعتبر اعلام شود. به اين منظور كليه پايان‌نامه‌ها نيز بايد قابل دسترسي براي عموم باشد، نه اينكه از ترس تقلب دسترسي به آن را محدود كنند. هركسي كه به او در تقلب كمك كرده نيز با مجازات مناسب مواجه شود. اسامي محكومين در سايت معيني ثبت و درج شود.
2-‌ استادان راهنما و مشاوران چنين پايان‌نامه‌هايي به جريمه و تنزل درجه علمي و درج اسامي در آن سايت محكوم شوند.
3-‌ دانشكده‌ها و دانشگاه‌هايي كه در آنجا مقالات و پايان‌نامه‌هاي متقلبانه ديده شود، با جريمه و تنزل درجه دانشگاهي و نيز مجازات متناسب اداري براي مديران آن همراه شوند. جلوگيري از اين فساد به عهده دانشگاه و سلسله‌مراتب آن و استاد راهنما و مشاور است.
4-‌ رسيدگي به ادعاهاي مربوط به اين اتهام در نهادي فرادانشگاهي انجام شود و از شفافيت كامل برخوردار باشد.
اينها البته پيشنهاد است، مي‌تواند جرح و تعديل و حتي رد شود، ولي بعيد است كه نظام آموزش عالي كشور واكنشي در خور نشان دهد، همچنان كه ساير ادارات نيز از بروز واكنش در برابر مشكلات مشابه در حوزه كار خودشان عاجز و ناتوان هستند. چگونه ممكن است چنين مشكلاتي در مجموعه تحت مديريت يك موجود دردمند وجود داشته باشد ولي خم به ابروي مدير نرود؟ امان از بي‌دردي!

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون