عزيزان، مشكل ازنوع آينههاست
احمد پورنجاتي
به اين موضوع فكر ميكردم كه چرا چيزي كه در آينه بغل خودروي بسياري از مديران و مسوولان ديده ميشود انگاري بسيار كوچكتر و دورتر است - البته اگر به چشم مباركشان بيايد - در مقايسه با موقعيت و اندازه همان چيز هنگامي كه مردم از آينه بغل خودروي خودشان آن را ميبينند؟ كه هم بزرگتر است هم نزديكتر.
رك و پوست كندهاش اين است كه به نظر ميرسد در بسياري از چالشهاي پيش روي جامعه به ويژه آنچه به گذران زندگي بخشهاي گستردهاي از مردم مربوط ميشود، درك و دريافت يكساني از اصل مشكل، اندازه و چند و چون و پيامدهاي آن ميان مردم و متوليان امور در همه دستگاههاي قانونگذاري، اجرايي، قضايي، خدماتي و نيز رسانهاي رسمي وجود ندارد. مهمترين نشانههاي اين تفاوت را در چگونگي واكنش اين دو- مردم و مسوولان - به رخدادهاي نگرانكننده و چالشها و نابسامانيها و كژيها و كاستيهاي موجود، ميتوان مشاهده كرد.
فهرست بالا بلندي از چالشها را ميتوان برشمرد كه هر روز، مردم با همه وجود با آنها دست به گريبانند: از كرختي و بيانگيزگي و كاغذ بازي و فساد و رابطه بازي در دستگاههاي گوناگون به ويژه نهادهاي خدماتي گرفته تا برخوردهاي يك بام و دو هوا و تبعيضهاي شگفتانگيز و تصميمهاي سليقهاي از مشكلات اقتصادي و معيشتي گرفته تا گرفتاريهاي زيست محيطي وكم و كاستيها در اوليهترين نيازهاي بهداشتي، درماني، امنيت اجتماعي و شغلي و سياسي و رواني براي يك زيست شرافتمندانه و متعادل.
خلاصه، بسياري برخوردهاي ناروا كه گاه فرياد اعتراض خلقالله را در ميآورد و البته به بركت همراهي سايه به سايه شبكههاي ارتباطي لحظهاي در اين سالها، در گستره ذهن و زبان خود مردم، همچون امواج پي در پي جاري ميشوند و بيرحمانه برساحل روح و روانشان ميكوبند.
آيا مسوولان در بخشهاي گوناگون، از اين چالشها همان احساس رنج و آزار ودلمشغولي و افسردگي را دارند كه مردم ؟
گمان نميكنم. كه اگر چنين ميبود، نه بسياري مشكلات جامعه مورد انكار يا غفلت يا توجيه قرار ميگرفت و نه براي چارهجويي آنها تا به اين اندازه كه گاه شاهديم، فرصتسوزي و سهلانگاري ميشد. توجه دارم كه هيچ جامعهاي بيمشكل نيست و در هيچ كشوري همه خواستهها و انتظارات مردم، از سوي حكومتها پاسخ مطلوب و بيدرنگ و صددرصد نميگيرد اما سخن اصلي اين نوشته تفاوت نوع «آينه»اي است كه بسياري از دستاندركاران اداره كشور و بخشهاي گستردهاي از شهروندان براي مشاهده «واقعيت چالشهاي جامعه» در آن نگاه ميكنند:
به گمانم آينه بغل خودروي مسوولان، از نوع «مقعر» است كه هم فاصله مشكل را دورتر ميانگارد و هم اندازهاش را كوچكتر. نميگويم در همه موارد، آينه بغل خودروي شهروندان، صاف است و واقع نما و «محدب» نيست كه موجب ميشود خطر را نزديكتر و بزرگتر از واقعيت بپندارد.
متاسفانه در جامعه ما، در برخي موارد، احساس بد بودن شرايط، بسي بيش و بزرگتر از اندازه بدي واقعيت است اما همين مشكل نيز پيامد دوگانگي «آينه بغل » خودروي مسوولان و مردم است.
يكي از كژراهههاي ارزيابي مسوولان درباره مشكلات جامعه و احساس ناخرسندي و اعتراض مردم اين است كه در برابر طرح مشكل و ابراز نارضايتي مردم برخورد كژتابانه و عصباني و انكارمابانه يا توجيهگرانه نشان دهند و به شگرد آمار دادن و مقايسه كردن با گذشتهها و خلاصه كمرنگ و كوچكسازي مساله بپردازند.
اين روش نهتنها نتيجه قانعكنندهاي ندارد بلكه موجب افزايش شكاف بياعتمادي ميشود به گونهاي كه حتي حرف حساب و مستدل مسوولان نيز به باور مردم نمينشيند. اگر در نهادهاي حكومتي ارادهاي براي يكسانسازي «آينه بغل» خودروشان با خودروي مردم وجود دارد- كه البته بهتر است هردو از نوع آينه صاف باشد - نخستين گام اين است كه براي مسوولان كشور وجود حتي يك مورد كژي و ناروايي و سهلانگاري و انواع فساد اداري و برخورد غيرقانوني و غير انساني با شهروندان در هر جا و از سوي هر متصدي حكومتي يا گرفتاري و نياز و مددجويي و تظلمخواهي مردم، به مثابه يك احتمال خطرتصادف يا سانحه جدي و فوري البته به اندازه و فاصله واقعياش، ديده و به رسميت شناخته شود و براي آن همچون يك خطر، چارهانديشي بيدرنگ شود. بياييد آينهبغلها را يكي كنيد.