• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3688 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۱۷ آذر

متهم در دادگاه: آماده قصاص هستم

اعتماد| جسد لاله روي تخت افتاده بود. صورتش كبود شده و در چشم‌هايش اثري از زندگي نبود. شوهرش، او را پس از سه سال زندگي مشترك با روسري خفه كرده بود. حميد نگاهش را از جنازه دزديد و پاكت سيگارش را برداشت. دود يك نخ از آن را به سينه كشيد اما سير نشد. دو نخ ديگر را هم آتش زد و بعد گوشي تلفن را برداشت «الو 110؟ من زنم رو توي درگيري كشتم. جسدش الان تو اتاقه، روي تشك افتاده. يه كم از سرش خون اومده، ريخته رو بالش. من همين‌جا منتظر مي‌مونم تا شما بياين.» ماموران كلانتري نامجو كه رسيدند، حميد را دستگير كردند و با خود بردند. او در بازجويي‌ها گفت: «با لاله اختلاف داشتم طوري كه يك‌سالي بود جدا زندگي مي‌كرديم. امروز (31 فروردين 94) به خونه رفتم. ناهار خورديم و خوابيديم. از خواب كه بيدار شديم، يه ضربه به سرش زدم كه روي تخت افتاد. بعد روسري رو برداشتم و دور گردنش پيچيدم. يك دقيقه بعد، ديدم تكون نميخوره. تموم كرده بود. بالش هم يه مقدار خوني شده بود. سه نخ سيگار كشيدم و بعد به پليس زنگ زدم.»
با اعتراف حميد، پرونده‌اش براي صدور حكم به شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي زالي فرستاده شد. صبح ديروز، او را از زندان رجايي‌شهر به دادگاه آوردند. در ابتدا نماينده دادستان كيفرخواست را خواند و براي او تقاضاي مجازات قتل عمد كرد. سپس نوبت پدر مقتوله رسيد. متهم 32 ساله با فاصله سه صندلي از او نشسته بود. ريش مشكي، مثل شب، تمام صورتش را پوشانده بود. مامور زندان دستبندش را باز كرد. او چند بار مشتش را باز و بسته كرد و بعد دست به سينه به حرف‌هاي پدرزن سابقش گوش داد. مرد ميانسال، ريش پروفسوري داشت. تارهاي سفيد و مشكي‌اش با مساوات، چانه‌اش را پوشانده بودند. برعكس موي سرش كه كاملا سفيد بود. گوشت گونه‌هايش هم افتاده بود. گفت: «من فقط قصاص مي‌خوام. متهم همان روز به دخترم گفت كه مي‌خواد اونو بكشه. با كلك اونو فرستاد قرص بخره. بعد هم كه كشتش.»
سپس نوبت به حميد رسيد. پدر مقتوله از جايش بلند شد و به صندلي‌هاي عقب دادگاه رفت. مي‌خواست فاصله‌اش را با قاتل حفظ كند.
متهم پيش از اين در سال 83، به جرم حمل موادمخدر به زندان افتاده و حكم 5 سال حبس و 6 ميليون تومان خسارت گرفته بود. مدعي بود در زماني كه جدا از همسرش زندگي مي‌كرد، سه بار در بيمارستان اعصاب و روان بستري شده و يك بار هم رگ دستش را زده است. گفت: «آن‌موقع كه زنداني شدم، عفو گرفتم و بيرون اومدم. در تمام اين 18، 19 ماه كه تو زندانم به اين فكر كردم كه چرا زنمو كشتم اما به نتيجه‌اي نرسيدم. ما آبان 91 عقد كرديم اما يك سال كمتر با هم زير يك سقف بوديم. ما خانه پدري او زندگي مي‌كرديم. اولش هم بهش گفته بودم كه سطح خانوادهامون به هم نمي‌خوره. بعد ديدم خيلي دروغ ميگه. من از دروغ متنفرم. دهن لق بود. توقع زياد داشت. يه بار مي‌گفت واسه ولنتاين بايد برام چيزي بخري، يه بار مي‌گفت بايد گردنبند طلا بگيري. همه‌چيزو هم به مادرش مي‌گفت. رو مخ بود.»
متهم رسيد به لحظه قتل لاله «آن روز تا نزديك غروب خونه بودم. داشتيم حرف مي‌زديم كه يكهو يه ضربه به سرش زدم كه افتاد رو تخت. بعد روسري رو گرفتم و دور گردنش پيچيدم. كشيدم تا خفه شد. بعد دو سه نخ سيگار كشيدم و به پليس زنگ زدم.» چند دقيقه بعد از اعترافات حميد، رييس دادگاه پايان جلسه را اعلام كرد در حالي كه هنوز يك جمله از زبان حميد در گوش‌ها زنگ مي‌خورد «من آماده قصاص هستم.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون