نقدهاي بيتوجه به زمانه
اسلامي: امروزه شاهد منتقداني از سنخ ديگر هستيم كه متاثر از فضاي زمانه مدرن و تحت تاثير مفاهيم تازه حقوق بشري و نگرش برابرانگارانه يا اگاليتاريانيستي، عارفان را به بيعملي و بيتوجهي به مسائل زمانه و خودخواهي متهم ميكنند. آنان عرفان را توجيهگر حاكمان غاصب معرفي ميكنند و بر كساني چون مولانا ميتازند كه در زمانه حمله مغول به جاي اقدام سياسي و دعوت مردم «به مشاركت در حكومت» به سماع ميپرداختند. اين نقد و كاويدن ابعاد آن نشان ميدهد كه اين دست نقدها به دليل بيتوجهي به زمانه مولانا و چيرگي معيارهاي مدرن بر آن نادرست است و از انصاف و معرفت به دور.