فراتر از بياثري
رسانهاي كه منتظر دستور مقامات بالاي سياسي باشد تا مديريت آن را نسبت به محيط اطراف حساس كند، رسانه نيست. رسانه بايد چنان آزاد و كارآمد باشد كه مقامات كشور را در جريان امور جامعه قرار دهد. مقامات كشور كه نميتوانند مستقيم به مشاهده جامعه بپردازند. اين كار ممكن نيست و درست هم نيست.
اين رسانههاي آزاد هستند كه مسائل جامعه را دستهبندي كرده و اهميت آنها را با كمك كارشناسان برجسته ميكنند و مقامات سياسي كشور را در جريان امور قرار ميدهند. اگر اين كار را انجام ندهند در اجراي وظايف خود كوتاهي كردهاند. هيچ كوتاهي از اين بالاتر نيست كه رسانهها وظيفه اطلاعرساني بيطرفانه خود را فراموش كنند و تصوير بزك كرده يا حتي وارونهاي از جامعه را منعكس كنند و مديران جامعه را ناخواسته يا آگاهانه فريب دهند. اگر تلويزيون بهجاي برنامههاي سطحي و كممحتوا كه فقط نقش سرگرمي دارد، دوربين را روي دوش يك انسان نابينا ميگذاشتند تا در شهر بگردد و مسائل جامعه را به تصوير بكشد، موفقتر از اين بود كه اكنون هست.
پشت صحنههاي گزارشهاي تلويزيوني نهايت بياعتباري را براي گزارشگران به تصوير ميكشد كه چگونه حرف را در دهان پاسخگو ميگذارند، حتي جلوي او كاغذ ميگيرند تا آن را بخواند. چنين تلويزيوني هيچگاه نميتوان مسائل و آسيبهاي اجتماعي را به مقامات كشور منتقل كند. تبعات منفي اعتيادآوري چنين رسانهاي از موادمخدر صد بار بدتر است. بنابراين اگر حل همين يك مورد در دستور كار قرار ميگرفت، بخش مهمي از مسائل اجتماعي كشور حل ميشد.
آقاي وزير كشور در بخش ديگري گفت كه: «بنده به عنوان رييس سازمان مديريت آسيبهاي اجتماعي كشور ميگويم ساماندهي معضلات اجتماعي با كمك مردم امكانپذير است و دولت بهتنهايي نميتواند اين مشكلات را مرتفع كند.» اين نيز يك گزاره درست است ولي تحقق اين هدف نيز بدون حل مشكل رسانه رسمي كشور ممكن نيست. ارتباط مردم با مسائل جامعه و اهميت آن نيز از طريق رسانه عمومي است.
هنگامي كه رسانه رسمي قادر به ايجاد چنين ارتباطي و ايفاي وظيفهاش نباشد و مردم به آن اعتماد نداشته باشند، چگونه ميتوانند در حل مسائل اجتماعي مشاركت كنند؟ اين رسانه حتي نتوانست خطري كه موجوديت خودش را تهديد ميكرد (شبكههاي اجتماعي) را نيز دريابد، چطور ميتواند خطراتي كه جامعه را تهديد ميكند، شناسايي و معرفي كند؟