ترجمه جديدي از
حميدرضا صدر منتشر شد
رمان «يه چيزي بگو» نوشته لاوري هالس اندرسن، نويسنده امريكايي با ترجمه حميدرضا صدر منتشر شد. داستان اين رمان حول دلمشغوليها و دلشورههاي يك دختر دبيرستاني ميگذرد. نويسنده در اين كتاب همچنين به واسطه وجوه روانشناسانه و اجتماعي كه آنها را با ماجراهاي ريز و درشت شخصيت اصلي در طول مدت تحصيل در دبيرستان شرح ميدهد هنجارهاي خرد و كلان محيط امريكايي را هم نقد ميكند. در بخشي از اين رمان ميخوانيد: «... خانم كانرز مربي ورزشمان مرا برابر نيكول قرار داده تا تنيس بازي كنيم... سرو اول را من ميزنم، ضربه خوبي با سرعت كم كه نيكول با بكهند فوقالعادهاش بلافاصله جوابم را ميدهد... سرو بعدي را او ميزند. سرو معركهاي كه توپ با سرعت حدود نود مايل در ساعت پيش از جنبيدنم به زمين خورده و راهي خارج ميشود. همه براي نيكول دست ميزنند و خانم كانرز ميگويد چه بازيكن فوقالعادهاي است. نيكول ميخندد، ولي من نميخندم، من خاموش ميمانم... من منتظر ميمانم تا سرو دومش را بزند. من منتظر ميمانم و اينبار بلافاصله به توپ ضربهاي ميكوبم تا در فاصله زير خرخره نيكول و زمين فرود آيد... نيكول خودش را جمع و جور ميكند. او بايد برابر اين همه آدم برنده شود... او نبايد برابر من كه يكي از اون گوشهگيرهاي كج و كوله مدرسه هستم ببازد... اينبار توپ را مستقيما ميكوبم به طرف دهانش. به طرف لبهاي خوشرنگش... توپ زردرنگ را بر ميگردانم، يك دو سه. ميپرم هوا، مثل پرنده آزادشدهاي از قفس يا سيبي پرتاب شده به آسمان. ساعدم را خم ميكنم، شانهام را ميچرخانم، قدرت و خشم را يك جا جمع ميكنم. ميدانم هدفم كيست و چيست. راكتم حيات پيدا كرده، شده رعدي از انرژي. ميخورد به توپ و آن را مثل گلولهاي ميفرستد آن سوي تور. توپ به زمين ميخورد و مثل بمبي روي زمين منفجر شده و حفرهاي بر جاي ميگذارد... اينبار كسي نميخندد، هيچكس...»، «يه چيزي بگو» دومين ترجمه صدر در زمينه ادبيات به شمار ميرود و به تازگي توسط نشر چشمه منتشر شده است.