«نفس» ؛ يك فيلم عاشقانه
محمدرضا درويشي، موسيقيدان كه به تازگي به تماشاي فيلم سينمايي «نفس» نشسته است، نقطه نظر مثبتي نسبت به اين فيلم سينمايي داشته است و در يادداشت اختصاصي كه در اختيار روزنامه اعتماد قرار داده، چنين عنوان كرده است:
موجودات را در ارتباط با هستي نسبتي است. ما انسان هستيم و هستي به اعتبار ما هر چه باشد خواهناخواه در نسبتهاي مختلفي نسبت به آن قرار ميگيريم. بعضي نسبت به آن در موضع بياعتنايي هستند. اينان در غفلتند از آنچه در طبيعت و هستي ميگذرد و از همه مهمتر نسبتي با عشق ندارند. بعضي در موضع انفعال هستند و تسليم، اينان به طبيعت و عشق نيز عنايتي ندارند اما نسبت به روزمرّگي در غفلت نيستند و روزمرگي خوب و فربهي دارند. بعضي خود را در مقام فراموشي ميگذارند نسبت به بياعتنايي و انفعال و خود را در ذات طبيعت و عشق، باز مييابند. اين قبيل آدمها، اهل خطر كردن هستند و بشريت مديون آدمهايي است كه در حوزههاي علم، حقوق، دين و اخلاق خطر كردهاند و طبيعت و عشق را ستودهاند و خود بخشي از طبيعت و عشق شدهاند. فيلم «نفس» يك نفس عميق است از خيال؛ هنر خيال است، كشف خيال است، خيالي كه به واقعيت بدل ميشود. اين با علم فرق دارد. علم در پي كشف قوانين طبيعت است، هنر در پي كشف خيال است كه آن را به واقعيت بدل كند. اين واقعيت چيزي جز نشان دادن لايههاي عشق نيست. فيلم «نفس» لايههاي مختلفي از عشق و خيال آدميان را به ظرافت باز ميكند و به واقعيت بدل ميكند. گاه ديدن برخي خيالهاي به واقعيت بدل شده تلخ است؛ چه بايد كرد. در مسير تبديلات، تلخ و شيرين جا عوض ميكنند اما عشق جايش با چيزي عوض نميشود، گرچه مردم پيراهنهاي مختلفي بر تن ميكنند. فيلم «نفس» عميقا يك فيلم عاشقانه است.