به تو حاصلي ندارد غم روزگار گفتن/ كه شبي نخفته باشي به درازناي سالي
سيد محمد بهشتي
ساختمان پلاسكو يادگار آن روزهايي بود كه مهندسين و تكنوكراتهاي خارجي و داخلي، قهرمانان شهرهاي ما بودند. اين بنا به عنوان «نخستين» ساختمان بلند با اسكلت فلزي قرار بود ما را ياد «روزآمد بودن»، «صلابت» و «دوام» بيندازد. تيرها و بادبندهاي آهنياش ناخودآگاه حسي از اطمينانخاطر به بيننده منتقل ميكرد و به سبب «نخستين» بودن، آنقدر چشمگير شده بود كه تا همين يكي دو دهه پيش اگر ميخواستيم ده ساختمان شاخص در تهران نام ببريم، قطعا يكي از آنها ساختمان پلاسكو بود. تا جاييكه براي تهرانيان حكم نشاني را يافته بود و عباراتي چون «نرسيده به ساختمان پلاسكو»، «بعد از ساختمان پلاسكو»، «روبهروي ساختمان پلاسكو» و... زياد كاربرد داشت.
براي من كه شاهد دوران رونق آن بودم، ديدن تصاوير فروريختن اين ساختمان حيرتآور بود؛ پرسشي در ذهنم مدام ميگشت «بنايي كه قرار بود فنون ساختماني دنياي جديد را نمايندگي كند، چرا با گذشت پنج دهه و ظرف تنها چهار ساعت به تلي از آهنهاي گرهخورده تبديل شد كه جانهاي بسياري را گرفت؟» پنج دهه براي ساختماني كه ساخته شده تا بلكه سدهها دوام بياورد بسيار كوتاه است! شگفت آنكه اين ساختمان خراب شد درحالي كه كسي عزم تخريب آن را نداشت؛ با وجود بسياري از بناهايي كه سوداگران درصدد تخريب و جايگزيني آن هستند، پلاسكو يكباره عمرش به سر آمد. آنقدر ناگهاني و ساده كه بسياري از مالكين آن تا لحظات آخر، باور به فروريختنش نداشتند و در آن رفت و آمد ميكردند.
واقعيت اين است كه اين اتفاق نميتوانست در چشم به همزدني روي دهد، اگر پلاسكو آماده تخريب و مرگ نبود. ساختمان پلاسكو از مدتها پيش از درون پوسيده و به تدريج ساقط شده بود و در سانحه اخير صرفا اين فروريختگي به ديده آمد و ابعادش آشكار شد. زمان تولد اين ساختمان (آغاز دهه چهل شمسي) مقارن با آغاز بحران مدنيت و فروپاشي اجتماعي بود. زمانيكه جابهجايي شگرف جمعيت روستايي و شهري، شيرازه زندگي در روستا و شهر را از هم پاشاند. لذا پلاسكو از همان بدو تاسيس، به تدريج و البته پرسرعت، در سراشيبي تخريب قرار گرفت چراكه هيچ سازوكار جدي و سنجيدهاي وظيفه محافظت از آن را بر عهده نداشت؛ نه فقط درباره اين ساختمان كه اساسا در هيچ زمينه ديگري. اگر بخواهيم بحران مدنيت را در چند كلمه خلاصه كنيم يعني: دوراني كه «زندگي» را بهتمامه به «زنده بودن» تقليل ميدهد. در اين دوران همه آنچه حكايت از ارج نهادن به زندگي دارد به محاق ميرود و يكي از آنها مفهوم «تعمير» است به معني «عمر بخشيدن» و پرستاري تدريجي.
در زمستان بحران مدنيت كسي چشمبهراه فردايي دور نيست؛ همه در تلاشند كه امروز را سپري كنند. پس به مبتذلترين وجه، دم را غنيمت ميشمرند. آينده تاريك و ناشناخته است و نگهداري از سرمايهها براي رساندن به آينده بيمعني. امروز همهچيز آنقدر مصرف ميشود تا تبديل به زباله و بيمصرف شود؛ بسياري از بناها، محلات شهر و حتي آسمان و زمين و روابط انساني. در شرايط بحرانزده كمتر كسي دغدغه توليد دستپروردهاي ارزشمند براي آينده دور را دارد، بنابراين توليدات اين دوران عمدتا يا از بدو پيدايش يا به فاصله كوتاهي مستعمل شده و بايد «دور» انداخته شود. پس هرقدر اين محصولات بزرگتر و حجيمتر باشد، دور كردن بقايايش مصيبت بيشتري در پي خواهد داشت.
متاسفانه اوج بلندمرتبهسازي در تهران مقارن با ايام بحرانزدگي شد. بيشمار بناي بلند در فاصله كوتاهي پس از پلاسكو و در فقدان روشنبيني نظري و عملي كافي، يكايك قد برافراشتند. اينك فروريختن پلاسكو همزمان شد با برگزاري سومين كنفرانس بناهاي بلند كه تازه سه سال است بناهاي بلند را موضوع بحث نظري و همهجانبه قرار داده است. تصورش هم مضحك است كه ايران در بين بيش از 200 كشور دنيا، رتبه يازدهم را در احداث بناهاي بلند يافته؛ يعني نام ايران پس از نيويورك، سنگاپور، هنگكنگ و شيكاگو و... به فاصله كوتاهي در بالاي جدول قرار گرفته است. اين در حالي است كه نميدانم در زمينه امنيت و مقاومسازي، تعمير و نگهداري و آيندهنگري حايز رتبه صد و چندم هستيم.
ساختمان پلاسكو فقط سرآغاز ساخت بناهاي بلند نيست؛ بلكه از آغاز تولد تا مرگش آيينه وجوه مختلف بحرانيست كه چند دهه است با آن دست به گريبانيم: مدرنيزاسيون تقلبي، سودازدگي، گريز از مسووليت نسبت به حقوق شهروندي، خلأ تربيت شهري، كوتهبيني و سهلانگاري، زيادهخواهي و خلاصه همه چيزهايي كه فرياد ميزند مصيبت پيشآمده براي ساختمان پلاسكو ميتواند آغازگر دومينويي از فاجعه نيز باشد. با شروع اين دوره جديد ديگر نه مهندسان و برجسازان، نه مديران شهري و نه اقتصاددانان، بازيگران نقشهاي اصلي نمايشي كه در شهرمان به صحنه رفته نخواهند بود. نمايش جديد بازيگران و قهرمانان خود را دارد: امدادگران خستگيناپذير، مامورين سختكوش نيروي انتظامي و از همه مظلومتر آتشنشانان از خودگذشتهاي كه بايد با اهداي جان خود تاوان اين تقصير همگاني را بپردازند و البته مردمي كه نگران و درمانده، در صف مراكز اهداي خون به انتظار نشستهاند و خوشترين خبر برايشان جان به دربردن كسي از زير آوار است.
*تيتر بيتي از ابيات سعدي است.