• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3725 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۲ بهمن

مسابقه حضور

سيد علي ميرفتاح

دل سنگ هم به حال قربانيان حادثه پلاسكو كباب مي‌شود. حقيقتا حادثه دلخراشي است و هركس بويي از انسانيت برده باشد، به خصوص براي آتش‌نشانان زيرآوارمانده دل مي‌سوزاند و براي سلامت‌شان دعا مي‌كند. چه اينها كه مانده‌اند و چه جان بركفاني كه به شهادت رسيده‌اند ماجورند و مشمول رحمت و غفران الهي. مردم هم قدردان‌شان هستند بي‌ترديد. اما چند نكته هم در اين وسط قابل تامل است كه خوب است با هم مرور كنيم. طبيعي است كه در چنين ماجرايي اكثر مردم احساسي و هيجاني برخورد كنند و چون آموزش‌هاي لازم را نديده‌اند، ندانند كه چه بايد بكنند و چطور بايد آتش را مهار كنند. مردم عادي در اين جور مواقع مغلوب عواطف‌شان مي‌شوند و درمي‌مانند كه چه بايد بكنند اما مامورين آتش‌نشاني خبره‌اند و لابد براي مهار آتش يا عمليات امداد و نجات دوره‌هاي تخصصي ديده‌اند. ما از اين مامورين رشادت‌هايي ديده‌ايم كه در نظرمان به ابرمرداني شجاع و دلير بدل شده‌اند. اما عكس‌هايي كه ديروز، داغ داغ از دل حادثه مخابره مي‌شد گواهي مي‌دادند كه زور احساسات و عواطف بيشتر از آن است كه فقط مردم را زمينگير كند بلكه يقه بعضي ماموران را هم گرفته است. بعضي از مامورين در غم ازدست دادن رفقا و همكاران‌شان در وسط معركه، در حالي كه هنوز آتش و آهن دست‌به يكي كرده‌اند و دارند قرباني مي‌گيرند، به گريه و عزاداري رو آورده‌اند و قواي حركتي‌شان را از دست داده‌اند. عزاداري بد نيست و نمي‌شود كسي را به خاطر گريه بر مصيبت وارده ملامت كرد اما فكر مي‌كنم بين ما مردم عادي و مامورين وظيفه‌شناس فرقي هست به اسم انجام‌وظيفه كه نمي‌گذارد آنها هم گرفتار احساسات و هيجانات و عواطف زودگذر شوند و در وسط معركه مويه كنند و دم بگيرند و از عظمت حادثه بگويند. عجيب اينكه در بعضي فيلم‌ها كار برعكس شده بود و اين مردم عادي بودند كه مامورين را دلداري مي‌دادند... قضيه مثل اين مي‌ماند كه در دل جنگ رزمنده‌ها بابت شهادت برادران‌شان، از شدت مصيبت، فشل شوند و قدم از قدم نتوانند كه بردارند. شيوه معقول و درست اين است كه رزمنده‌ها در حين نبرد به كارشان برسند و وظيفه‌شان را انجام ‌دهند، بعدا سر فرصت بنشينند و بر مصايب وارده، نوحه كنند. درواقع توانايي رزمنده‌ها و مامورها اين است كه مي‌توانند احساسات و عواطف خود را كنترل كنند و نگذارند غم، از پا درشان بياورد. غلبه بر ترس، غلبه بر مصيبت، غلبه برفشارهاي رواني و اجتماعي جزو توانايي‌هايي است كه ماموران دارند و ما نداريم... كلا ما مردمي هستيم كه بدجوري اسير دست احساسات و عواطف‌مان هستيم. عكس‌هاي ديروز را كه ببينيد مي‌فهميد كه يكي از جدي‌ترين موانعي كه جلوي دست امدادگران را ‌گرفت و نگذاشت كه آتش‌نشان‌ها به كارشان برسند همين غلبه احساسات و عواطف بود. اين همه مردمي كه دست و پاگير بودند و در آنجا ايجاد زحمت مي‌كردند، اغلب‌شان نتوانسته بودند به نداي عقل‌شان گوش بدهند و از روي عقل بفهمند كه بودن‌شان ايجاد زحمت مي‌كند. از جنبه‌هاي احساسات و عواطف همين مسابقه حضوري است كه حقيقي و مجازي گرد هر حادثه‌اي راه مي‌افتد. مردم به كنار، واقعا آيا همه مسوولان هم لازم بود كه در آن شلوغي خود را برسانند و از نزديك در جريان قرار بگيرند و تبديل به خبر فرعي شوند؟ شهردار و مسوولان شهرداري بايد مي‌رفتند، سلمنا. وزير كشور هم بايد مي‌رفت، سلمنا. اما بقيه هر كدام سه‌تا ماشين و 10 تا آدم را دنبال خود اجير كرده‌اند و به معركه رسانده‌اند كه چه؟...  وضع عالم مجازي اما از اين هم رقت‌بارتر است. علاوه بر مسابقه حضور، مسابقه جريان سيال ذهن هم راه افتاده بود. برگرديد و تلگرام‌تان را چك كنيد ببينيد ملت چه چيزهايي را با چه چيزهايي پيوند داده‌اند. انبار باروتي را مي‌مانيم كه منتظر جرقه است. بدتر از ساختمان پلاسكو، منتظر يك جرقه‌ايم كه يكباره منفجر شويم و از خودمان شعر و جمله احساسي و عكس و حرف‌هاي دوپهلوي سياسي صادر كنيم و لحظه‌اي بعد در خودمان فروريزيم... اين وسط ديدم چند نفر هم به خونخواهي القانيان بلند شده‌اند و دارند به ياد آن معدوم نوحه مي‌سرايند. واقعا حجم خزعبلاتي كه ملت در اين بيست و چهار ساعته سند و ريسيو كرده‌اند شاهكار است. البته تقصير تلويزيون خودمان هست. اگر طي ساليان اخير ملت را نسبت به خود اينچنين بي‌اعتماد نكرده بود امروز به اين صورت مبالغه‌آميز هركس سعي نمي‌كرد خودش را تبديل به يك واحد مركزي خبر كند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون