آسيبشناسي ريزش نمادهاي بانكي در بورس
سيد اميرحسين ميرابوطالبي
كارشناس اقتصادي
در شرايط فعلي كه بانك مركزي با سختگيري بيشتر و قابل تحسين، با بيانضباطي در گزارشهاي مالي برخورد و بانكها را ملزم به انتشار دقيقتر صورتهاي مالي كرده، به نظر ميرسد كه بايد پرداخت تعهدات دولت به اين بانكها نيز در دستور كار قرار گيرد تا با تزريق اين منابع، بانكها بتوانند به تدريج به سمت مسير مورد انتظار حركت كنند. بازگشايي نمادهاي بانك ملت و بانك تجارت در بازار سرمايه، شوك منفي شديدي بر اين بازار وارد كرد به نحوي كه سهام بانك ملت در روز بازگشايي، كاهش قيمت حدود 37 درصدي را تجربه كرد و تاثير منفي بيش از هزار واحدي بر شاخص كل گذاشت. از سوي ديگر، بازگشايي نماد بانك تجارت در بازار در روز چهارشنبه نيز با كاهش حدود 33 درصدي قيمت هر سهم اين نماد همراه بود. اين در حالي است كه نماد بانك صادرات همچنان با توجه به نبود ارايه صورتهاي مالي بازگشايي نشده و با عنايت به وضعيت صورتهاي مالي اين بانك، در روز بازگشايي احتمالا وضعيت بهتري نسبت به دو بانك فوق نخواهد داشت. اما دليل اين بازگشاييها را ميتوان از چند جهت مورد بررسي قرار داد. اول اينكه بانكهاي ايران در طول سالهاي متمادي دست به فعاليتهاي تصديگرايانه و بنگاهداري زده و به حوزههاي مختلف تجاري و اقتصادي وارد شده بودند. سوددهي در اين حوزهها به حدي بود كه در دورهاي شاهد افزايش بيرويه و بيسابقه تعداد بانكها و گسترش شديد بانكهاي موجود بوديم. شرايط تورمي همراه با رونق در سالهاي مختلف، به بانكها اين اجازه را داده بود تا با فعاليت در بخشهاي مختلف (و بهخصوص بخشهاي ساختماني) به سودهاي قابل توجهي دستيابند. با اين حال در چند سال گذشته و با خارج شدن اقتصاد از روند رونق و حاكم شدن روند ركودي، بسياري از فعاليتها، پروژهها و كسبوكارهايي كه بانكها به آنها پرداخته بودند نيز با مشكل روبهرو شد و پيشبينيهاي انجام شده از سود بالقوه اين كسبوكارها در واقعيت حاصل نشد. نكته ديگري كه به شرايط وخيم بانكها دامن زد، عدم دسترسي به دستاوردهايي بود كه با وقوع برجام حاصل شد. سنگاندازيهاي امريكا و عدم اطمينان بسياري از بانكهاي اروپايي براي همكاري با بانكهاي ايران، باعث شد كه پيشبينيهاي انجام شده براي رسيدن به شرايط بهتر بينالمللي و گسترش روابط مالي و بانكي نيز در عمل نتيجه چنداني در پي نداشته باشد.
علاوه بر اين، بيانضباطيهاي مالي گسترده بانكها در طول دولتهاي گذشته و عدم توجه و رسيدگي مورد انتظار مقام ناظر به فعاليتهاي وامدهي و اعتبارپذيري آنها باعث شد كه امروز نتيجه بسياري از آن بيانضباطيهاي مالي در صورتهاي ارايه شده اين بانكها بازتاب پيدا كند. وامدهيهاي بدون توجه دقيق به ري سك اعتباري و عدم توجه به حفظ نسبت كفايت سرمايه قانوني لازم در دوران رونق و عدم توانايي بسياري از وامگيرندگان در بازگرداندن وامها به بانك در دوران ركودي (و به تبع مشكلات بانكهاي بيانضباط براي تامين نقدينگي و اجبار آنها به ورود به بازار بين بانكي با نرخ سود بسيار بالا)، باعث شد هزينههاي سنگيني به بانكها تحميل شود. به اين زنجيره طولاني، تعهدات دولت به بانكها را هم اضافه كنيد كه سالهاي سال است انباشته شده و با وجود وعدههاي دولتهاي مختلف همچنان پابرجاست. البته اين شرايط نيز ميتواند نقطه شروعي براي بازگرداندن بانكها به مسير تعادل مورد انتظار باشد؛ در صورتي كه ابعاد مختلف را در كنار ضرورت نظارت و افشا مورد توجه قرار دهيم. به عبارت دقيقتر، در اين شرايط كه بانك مركزي با سختگيري بيشتر و قابل تحسين، با بيانضباطي در گزارشهاي مالي برخورد كرده و بانكها را ملزم به انتشار دقيقتر صورتهاي مالي كرده، به نظر ميرسد كه بايد پرداخت تعهدات دولت به اين بانكها نيز در دستور كار قرار گيرد تا با تزريق اين منابع، بانكها بتوانند آرام آرام حركتي به سمت مسير مورد انتظار داشته باشند. در نهايت بايد به اين نكته اشاره كرد كه گرچه بيانضباطي مالي و تصديگري و بنگاهداري بانكها عاملي اساسي در رقم خوردن شرايط وخيم آنهاست، اما بايد در نظر داشت كه اين نهادها عاملي بسيار اساسي در روند اقتصادي كشور و اعتماد مردم به نظام مالي هستند و نبايد اجازه داد كه بيش از حد مشخص در بحران فروروند. به اين ترتيب، در كنار نظارتهاي جديتر مقام ناظر براي برقراري انضباط مالي به بانكها، نياز به يك برنامه حمايتي احساس ميشود كه بتواند بانكها را به ريل مورد انتظار بازگردانده و از بحران خارج كند. گام اول اين برنامه حمايتي ميتواند بازپرداخت تدريجي تعهدات دولت به اين بانكها باشد. به بيان دقيقتر، نظارت صرف بدون اعمال برنامههاي حمايتي باعث غرق شدن بانكها در گرداب بحران خودساخته خواهد شد و از طرف ديگر، برنامههاي حمايتي بدون افزايش نظارت نيز باعث خواهند شد كه اين نهادها بعد از مدتي دوباره همان روند گذشته خود را دنبال كنند.