نقدها را بود آيا كه عياري گيرند؟
انقلاب اسلامي ايران نيز از اين قاعده كلي مستثني نيست و از همين روست كه پيوسته بايد حركت اين انقلاب در مقاطع گوناگون ديدباني و رصد شود و براي سنجش عيار خلوص آن، با معيارها و موازين تعريف شده و قبول عام يافته به مثابه اصول موضوعه، محك خورد. استاد شهيد آيتالله مطهري در كتاب «نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير»، آفتزدايي از نهضتها را وظيفه رهبران دانسته و معتقد است كه «اگر رهبري يك نهضت به آفتها توجه نداشته باشد يا در آفتزدايي سهلانگاري نمايد قطعا آن نهضت، عقيم يا تبديل به ضد خود خواهد شد و اثر معكوس خواهد بخشيد.2» استاد مطهري در ادامه، شش آفت را برميشمرد كه از جمله آنها نفوذ انديشههاي بيگانه، تجددگرايي افراطي و رخنه فرصتطلبان است. ايشان در تبيين و تشريح «رخنه فرصتطلبان» به اين نكته اشاره ميكند كه پس از طي مراحل دشوار نهضت كه قرين شهامت و ازخودگذشتگي و از دست دادن جان و مال است، به تدريج سروكله افراد فرصتطلب براي چيدن ميوههاي رسيده و جمعآوري غنايم ناشي از فداكاري انقلابيون اوليه پيدا ميشود. استاد ميگويد: «روزبهروز كه از دشواريها كاسته و موعد چيدن ثمر نزديكتر ميشود، فرصتطلبان محكمتر و پرشورتر پاي علم نهضت سينه ميزنند تا آنجا كه تدريجا انقلابيون مومن و فداكاران اوليه را از ميدان به در ميكنند3». انقلاب مشروطه، نمونه شاخصي در تاريخ صد ساله اخير ايران است كه استاد شهيد به عنوان شاهد مثال بدان اشاره ميكنند؛ انقلابي كه آن را فرصتطلبان مصادره به مطلوب كردهاند و قهرمانان آزاديخواهي همچون سردار مليها و سالار مليها را به كنج انزوا و فراموشي كشاندند و در نتيجه «فلان الدولهها كه تا ديروز زير پرچم استبداد با انقلابيون ميجنگيدند و طناب به گردن مشروطهچيان ميانداختند، به مقام صدارت عظمي رسيدند.4» پس يكي از معيارهاي انحراف هر انقلاب و نهضتي از مسير اصلي خود، منزوي گرديدن و به فراموشي سپرده شدن عناصر اصلي نهضت و كساني است كه در راه پيروزي انقلاب انواع سختيها و ناملايمات را تحمل كردند، جان خود را در طبق اخلاص نهادهاند تا يوغ اسارت و بردگي را از دست و پاي مردم بازكنند و از آبرو و حيثيت خود مايه گذاشتهاند تا استقلال و آزادي را براي ملت ستمديده به ارمغان آورند. به قول حضرت حافظ:
نقدها را بود آيا كه عياري گيرند
تا همه صومعهداران پي كاري گيرند
مصلحت ديد من آن است كه ياران همه كار
بگذارند و خم طره ياري گيرند
پينوشتها
(1- نهجالبلاغه، خطبه 106 ، (2- نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، صفحه 91، (3- همان، ص 97، (4- همان.