نگاهي به فيلم يادم تو را فراموش
وقتي احساسات آزاردهنده ميشوند
ونداد الونديپور
چرا برخي فيلمها كه به ظاهر نمايشگر احساسات شديد هستند، نميتوانند از نظر احساسي تماشاگر را درگير كنند؟ چرا احساسات در برخي فيلمها به الماني آزاردهنده تبديل ميشود؟ چرا فيلمنامهنويسان و كارگردانان برخي فيلمها از در آوردن صحنههاي احساسي فيلمشان عاجزند؟ اين سوالات را ميتوان با معيار قرار دادن يكي از اين «برخي فيلمها» تا حدي پاسخ داد.
اين فيلم «يادم تو را فراموش» نام دارد، ساخته علي عطشاني. داستاني درباره عشق و خيانت. پر از دوستت دارمها و شخصيتهاي عاشق و پراز آه و اندوه و دلشكستگي و قسعليهذا. اما هيچ كدام از اينها در فيلم درنميآيند. چرا؟ چون، اولا اكثر احساسات به شكل شفاهي ابراز ميشوند. حتي افكار برخي پرسوناژها هم با مونولوگ بيان ميشود. خب، چقدر ميتوان از طريق جملاتي كه از غليان احساسات ميگويند، تحت تاثير قرار گرفت؟ به نظرم نهچندان. ديدن صحنهها و شنيدن جملات احساسي، الزاما احساسات را متاثر نميكند. تحت تاثير قرار دادن احساس تماشاگر به چند پيشنياز احتياج دارد. اولا، احساسات نويسنده كار واقعا بايد در صحنهها حضور داشته باشد.
اين جمله كه «هر چه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند» به نظرم خيلي درست است و در مورد همه كارهاي هنري صدق ميكند. ثانيا، احساس چيز تخت و يك بعدي نيست. يك كيفيت پيشرونده است با وجوه پارادوكسيكال و متناقض. احساسات، تكي و مجزا نيستند، بلكه معمولا همراه با هم هستند و برخي اوقات فرد، چند احساس متناقض را با هم تجربه ميكند. حس كردن يك احساس وقتي ميسر ميشود كه احساس متضاد را نيز همزمان حس كنيم، چراكه كيفيات (احساس هم يك معناست) از طريق تجميع نقيضهها (ديالكتيك) داراي معني ميشوند.
بنابراين، مبحث احساسات مبحث سادهاي نيست كه مثلا با گفتن ديالوگ و نقش بازي كردن صرف، بتوان آن را در تماشاگر القا كرد. احساسات بايد داراي عمق و پيشزمينه باشند و بيشتر از طريق كنشها و واكنشهاي پرسوناژ، خود را نشان دهند؛ از طريق خواستهها، ترديدها، تناقضها و رفتارها، نه صرفا ديالوگها. يك مثال ميزنم كه آن را تعميم دهيد: يك نگاه عاشقانه بسيار بهتر از جمله دوستت دارم ميتواند حس دوست داشتن را در تماشاگر القا كند. احساسات بايد چند لايه باشند؛ از سطحي به عميق و معمولا هر چه يك پرسوناژ شناختهتر ميشود، احساسات عميقش بايد بيشتر عيان شوند كه در آوردن اينها البته توانايي بالاي بازيگر را نيز ميطلبد.
فيلم يادم تو را فراموش، با اينكه قرار است يك فيلم احساسبرانگيز باشد، نميتواند تاثير احساسي روي تماشاگر بگذارد. ضعف در شخصيتپردازي و وجود پرسوناژهاي فلت و صرفا حراف در كنار نبود بايستههايي كه در بالا به آنها اشاره شد اين فيلم را به اثري ناموفق و خستهكننده كه سهل است، آزاردهنده بدل كرده است و احساسات خام و شعاري مطرح شده در فيلم، وجه اصلي آزاردهنده بودن آن است؛ چيزي كه در مورد بسياري از فيلمهايي كه صرفا گيشه را هدف گرفتهاند، محسوس است.