• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3749 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۳۰ بهمن

به تماشاي نمايش «گاليله» زهرا رفيعي

دوگانگي در يك نمايش

محمدحسين غريب

«اگر بخواهيم به طور صحيح، داستان به قدرت رسيدن هيتلر را به نمايش بكشيم، بايد آن را با تلفيقي از يك نمايش ملودرام مسخره و يك داستان قتل، تباني، خيانت يا فريبكاري شكسپيري طراحي كنيم.» (هربرت ماركوزه)
براي انسان مدرن، ديگر اهميتي ندارد چه اتفاقاتي در دوره حكمراني كليسا افتاده است. در عصر حكومت تكنولوژي، سرنوشت گاليله جايي ندارد؛ آيا كليسا، چهار يا پنج قرن بعد، از وي عذر خواهي كرده است يا نه. زماني كه تئاتر كلاسيك، پر بود از مخاطبان «غرق در خواب» (در مفهوم ماركوزه)، كه در آن نقشي نداشته و اصطلاحا منفعل بوده‌اند، برشت با گاليله‌اش، مانند زنگ خطري توجه‌ها را دوباره جلب كرد.
آثار برشت، نسبت به حال حاضر خود، آثاري كلاسيك به شمار مي‌روند، زيرا كه حجم اتفاقاتي كه از نيمه دوم قرن بيستم تا به امروز رخ داده است و تئوري‌هاي جديدي كه ارايه شده‌اند، خود برابري مي‌كنند با تمام وقايع پنج قرن بعد از حكمراني كليسا. سوالي كه به ذهن مي‌رسد، اين است كه چرا بايد به ديدن چنين نمايشي نشست؟ ديدن اثر فاصله‌گذاري، هميشه جذابيت خود را دارد. به طوري كه مخاطب در پايان هر نمايش احساس رضايت و خرسندي از درگير شدن در نمايش دارد. حال آنكه اين‌بار گاليله، با نوآوري‌ها و دخل و تصرف‌هايي همراه است. گاليله كه تنديس بهترين نمايش گروهي را از نوزدهمين جشنواره تئاتر دانشگاهي برده، از سيزدهم بهمن‌ماه به مدت 15 شب در تالار مولوي به اجراي عموم درآمده است.
گاليله قرار است با جنبه‌هاي جديدي اجرا شود. انگار، همه ما به نوعي گاليله هستيم. نمايش با هوشمندي، جنبه‌هاي مختصري از فلسفه‌ها و مكاتب مختلفي از قبيل فلسفه وجودي‌شناسي، جريان روشنگري، اكسپرسيونيسم و حال‌وهوايي پسامدرن و موضوعي برگرفته از دوره كلاسيك دارد. فاصله‌گذاري، به شيوه‌هاي مختلف شكل مي‌گيرد؛ از آماده شدن كاراكتر گاليله در ابتداي اجرا در حضور تماشاگران گرفته، تا تعويض لباس با ديگر بازيگران، از تلفيق كمدي با تراژيك‌ترين وقايع تاريخ، تا نمايش جديدي از دوربين گاليله. دوگانگي در طول نمايش ديده مي‌شود؛ در ابتدا، دوگانگي با درهم‌آميزي واقعيت با تئاتر، خود را نمايان مي‌سازد، تا حدي كه براي بيننده اين سوال مطرح مي‌شود كه واقعا مرز بين هنر و واقعيت چيست؟ به طوري كه ببينده باتجربه، به ياد سه‌گانه لينچ مي‌افتد.
همان طور كه پيش‌تر گفته شد، نمايش، طيف وسيعي از نظريات را دربرمي‌گيرد؛ هنگامي كه كارگردان از تماشاگران درخواست مي‌كند تا لباس گاليله را به تن كنند، يادآور جمله معروف شكسپير است كه «جهان صحنه نمايش است و هر كس بايد نقش خود را ايفا كند» و اين چالشي براي تيم نمايش خواهد بود، زيرا كه ممكن است به هر نوع غافلگير شوند. ممكن است با گاليله‌اي منفعل (مانند زماني كه به سادگي اعتراف مي‌كند) مواجه شوند، يا شخصيتي پرخاشگر كه كلاه خود را به سمت ديگر بازيگران پرتاب مي‌كند. ولي اين تغيير، همچنين دغدغه‌اي براي گاليله جديد خواهد بود. زيرا سوالي كه مطرح مي‌شود اين است كه «حالا در قالب نمايش (يا واقعيت) من چه نقشي بايد ايفا كنم؟ چه انتظاري از من دارند؟ اگر من گاليله بودم چه مي‌كردم؟» «و از همه مهم‌تر آنكه آيا ما در حال حاضر اصلا نيازي به گاليله در ميان تماشاگران داريم؟»
دوگانگي نه تنها در نوع اجراي گاليله وجود دارد، بلكه در لايه‌هايي از داستان نيز در هم تنيده شده. گويي در ابتدا تن به اعتراف نداده است ولي در نهايت به اشتباهات خود اعتراف مي‌كند و هنگامي كه وي را مورد نقد قرار مي‌دهند كه «بدبخت كشوري كه قهرمان ندارد» در پاسخ مي‌گويد «بدبخت كشوري كه به قهرمان نياز دارد.» نمونه‌اي ديگر از اين دوگانگي، بين تعاليم مذهبي و علم و سعي در يافتن راه چاره‌اي براي حل اين مساله، يا بهتر بگوييم، همان نقطه مشترك يا مرز، شكل مي‌گيرد. در جايي ديگر، دوگانگي كليسا و دربار را داريم يا زماني‌كه مي‌گويند پاپ رو به مرگ است و جانشين او يك رياضي‌دان خواهد بود، اين خصوصيت پاپ قرار است چالش پيش روي قهرمان را برطرف كند. در حالي كه در انتهاي نمايش اين مساله حل نمي‌شود، ولي شاهد آن هستيم كه گاليله تقريبا بينايي خود را از دست داده و دو گوي كوچك را در دستان خود و بدون آنكه به آنها نگاه كند، مي‌چرخاند. ماهيت كروي دو گوي كه بي‌اهميت در حال چرخيدن به دور يكديگر و اصطكاك هستند، خود بيانگر چالش‌هاي دوگانه نهفته در بطن گاليله است.
 اين اجرا با چيدن اتفاقات واقعي و غيرواقعي در كنار هم، با وجود تصور بيننده، در مجموع يك نمايش (هنر) غيرواقعي ارايه مي‌دهد. روايت متفاوت برشت از داستان گاليله، با نوآوري‌هاي اين تيم نمايش، شايد بيانگر اين عقيده است كه، مساله مرز بين هنر و واقعيت، خود از پايه ايراد دارد. زيرا كه طبق عقيده ماركوزه، «هنر آزاديبخش در اصل غيرواقعي است.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون