سرنوشت سالن سنگلج به كجا ميرسد
در انتظار وعدهها
تالار سنگلج پنج سال است كه منتظر اجراي وعدههاي شهردار تهران مانده است. در اين پنج سال، داوود رشيدي نامهاي براي قاليباف نوشت و از او خواست كه سنگلج را دريابد و كمك كند. بعد از فوت اين بازيگر و كارگردان قديمي تئاتر ايران هم باز وعدههايي براي كمك به سنگلج و بازگرداندن آن به دوران اوج داده شد، اما در نهايت باز هم اتفاقي نيفتاد و سنگلج در دست مديري مانده كه تلاش ميكند با كمترين امكانات و بودجه، اين سالن نمايش را به روزهاي اوج خود بازگرداند؛ روزهايي كه غلامحسين ساعدي، بهرام بيضايي و عباس نعلبنديان در اين سالن حضور داشتند و تماشاگر به دنبال ديدن نمايشي ايراني و فاخر به آنجا ميآمد. صبح روز يكشنبه علي عابدي در نشستي با خبرنگاران درباره آخرين مراحل بازسازي اين تالار صبحت كرده و در همين نشست هم روايت كرده كه شهردار تهران تا امروز پاي هيچكدام از وعدههايش درباره تالار سنگلج نايستاده و به جز چند جلسه بينتيجه، اتفاق ديگر براي همراهي شهرداري با اين تالار رخ نداده. اما اين مدير در جلساتي با نمايندگان فراكسيون فرهنگي تلاش كرده تا اين نمايندگان را واسطهاي براي كمك شهرداري قرار دهد و بالاخره راهي به سمت بازسازي و مرمت باز شود.
عابدي ميگويد كه فعلا اوضاع و احوال بازسازي سنگلج با توجه به كمبود امكانات لاكپشتي است، اما او و همراهانش نميخواهند نااميد شوند و ميخواهند سنگلج را به دوران اوج و روزگار اجراي نمايش ايراني اصيل بازگردانند؛ نمايش ايراني كه در اين نشست و توسط مدير سنگلج اينطور تعريف شده است: «از نظر ما نمايش ايراني يعني نمايشي كه دغدغه سياسي و اجتماعي دوره خود را داشته باشد و هر نويسندهاي چنين متني بنويسد قابل اجرا در سنگلج خواهد بود.» قصه پرغصه سرنوشت تالار سنگلج با اين روايتها و تعاريفها، بعد از سالها اطلاعرسانيهاي بينتيجه درباره بازگشت اين سالن به دوران اوج، اندكي بوي خوشي و آرامش ميگيرد. شايد دلنگراني عابدي براي سرنوشت تالاري با اين تاريخچه و قدمت كافي نباشد، اما همين كه يكنفر نگران سنگلج است و تلاشش را ميكند به نسبت سالهاي گذشته، اتفاقي استثنايي است كه نميشود از آن چشمپوشي كرد.