وقت دوستي با زامبيها
محمدرضا مرزوقي
تام، راوي داستان، برادر بزرگتري دارد به نام مارك كه به قول خودش مثل تمام برادرهاي بزرگتر كارش اين است كه برادرهاي كوچكتر را آزار بدهد و از آنها در راستاي مقاصد شوم خود سوءاستفاده كند. مارك كه به تازگي دانشمند شده و خيلي دوست دارد نقش يك دانشمند خبيث را كه روي موجودات زنده آزمايشهاي شرورانه انجام ميدهند، بازي كند، ماهي قرمز تنگ بلورشان را طي يك سري فعل و انفعالات شيميايي كه فقط خودش و دوستش از آن سر در ميآورند، به كشتن ميدهند. در اين رمان اما سير بيرويه حوادث كه پشت سر هم اتفاق ميافتند نه تنها فرصتي براي تامل به مخاطب نميدهد و از داستاني سرگرمكننده فراتر نميرود، بلكه با سرعتي كه حوادث دارند، وقت تامل و نفس گرفتن هم به مخاطب خود نميدهند. احساس ميكني اين ماجراها ميتوانست طي مدتي طولانيتر رخ بدهند. طوري كه هم آدمهاي كتاب فرصت تجربه و كنار آمدن با اتفاقات تازه را پيدا كنند و هم مخاطب در كنار شخصيتها اين فرصت را پيدا كند كه دركي معمول از روند اين حوادث داشته باشد. صرف چيدن يكسري حوادث در كنار هم جهان داستاني را شكل نميدهند. جهان داستان، خصوصا وقتي شكل رمان به خود ميگيرد، نياز به پشتوانهاي از انديشه و فكري دارد كه تمام حوادث حول آن فكر به عنوان ايده داستاني بچرخند. در اينجا بهنظر ميرسد نويسنده صرفا تلاش داشته داستاني براي سرگرمي بنويسد. در ابتدا سرگرم شدن خودش. البته اين اصلا به معناي بياهميت بودن عنصر سرگرمكننده در يك اثر ادبي يا بهطور كل درام نيست. ادبيات و هنر اين انتظار را در ما ايجاد ميكند و بايد ايجاد كند كه ذهنمان در كنار سرگرم شدن به چالش كشيده شود و نگاهمان از زاويه تازهاي جهان را نظاره كند. شايد اين همه در برابر يك رمان كمي زيادي بهنظر برسد اما نهتنها انيميشن تيم برتون كه بسياري فيلمها و كتابهاي ديگر هم هستند كه اين ويژگيها را ذاتا در خود دارند. البته رسيدن به اين هدف به ذهنيت نويسنده و فكري كه از ابتدا دنبال كرده نيز بسيار بستگي دارد. اما اگر دنبال كتابي براي سرگرم شدن و كمي خنديدن هستيد پيشنهاد ميكنم نجات زامبيماهي را از دست ندهيد.