بهرنگ رجبي: نمونههاي موفقي از «خود ناشري» نديدهايم
تا پيش از دهه 70، تجربيات زيادي در پديده خود ناشري داشتهايم؛ به اين معنا كه برخي نويسندگان و شاعران، كتابهاي شعر يا داستان كوتاه خود را شخصا منتشر ميكردند. اما در اواسط دهه هفتاد اين روند در تهران ممنوع شد و در حال حاضر هم در اين شهر نميتوانيم كتابهايمان را به صورت شخصي منتشر كنيم و همه مولفان و مترجمان براي انتشار آثارشان ناچار هستند با ناشران همكاري كنند.
البته پديده خودناشري در پنج شهر ايران بلامانع است كه دو شهر مشهد و قم جزو اين پنج شهر هستند. در اين شهرها اداره كتاب در اداره ارشاد فعال است و مولفان و مترجماني كه تمايل داشته باشند ميتوانند آثار خود را به صورت شخصي منتشر كنند.
نمونه اينگونه آثار، كتاب «كافه پيانو» است. هرچند پخش اين كتاب از سوي نشر «چشمه» انجام شده است، اما اين اثر در مشهد منتشر شد و نويسنده آن فرهاد جعفري به عنوان ناشر مولف، اين كتاب را در اين شهر منتشر كرد.
در حال حاضر از آنجاكه اين روند در تهران ممنوع است، همه ما براي چاپ آثارمان بايد با يك ناشر همكاري كنيم. در اين ميان گاه ممكن است برخورد غيرمحترمانهاي هم از سوي آن ناشر با نويسنده يا مترجم جوان صورت پذيرد. مثلا ممكن است ناشري از مولف يا مترجم يك اثر، پولي بگيرد تا كتابش را منتشر كند.
به هر حال انتشار هر كتابي براي ناشر فوايدي دارد. چراكه ناشران با ارايه ليست آثاري كه سالانه منتشر ميكنند، از امتيازاتي مانند دريافت وام، دريافت كمك هزينه از وزارت ارشاد براي اجاره دفتر كار و... بهرهمند ميشوند. اما مهم اين است كه چه در دوره ناشر مولف و چه در دورهاي كه همه ملزم به همكاري با ناشران شدند، در پديده خود ناشري تجربه موفقيتآميزي نداشتهايم. چراكه اموري مانند پخش و توزيع كتاب مسائل مهمي هستند كه نميتوان به سادگي از كنار آنها گذشت.
واقعيت اين است كه به پديده خود ناشري در زبانهاي غيرانگليسي تسلط چنداني ندارم اما هرچند پديده ناشر مولف در كشورهاي ديگر خيلي راحت است، ولي در آن كشورها هم نمونههاي موفقي نديدهايم و حتي در آن كشورها بحران، شديدتر هم هست. چراكه در كشورهاي غربي، چند ناشر بسيار حرفهاي وجود دارد كه سيستم ديده شدن و معرفي آثار را به خوبي ميشناسند. آنها با مطبوعات و وبسايتها ارتباطات خوبي دارند و ميتوانند آثار خود را از اين طريق معرفي كنند تا اين آثار به واسطه نقدهايي كه در نشريات و مطبوعات ميگيرند، به خوبي معرفي شوند.
در اين وضعيت براي يك نويسنده يا مترجم مهمترين نكته اين است كه بتواند انتشار كتاب خود را به يكي از همين ناشران بسپارد. از آنجا كه روزانه هر يك از اين ناشران با حجم گستردهاي از آثار متقاضيان روبهرو ميشوند، طبيعتا فرصت و تواني براي خواندن و بررسي همه اين كتاب را ندارند و بسياري از آنها را نميخوانند. در بازاري كه چنين شرايطي دارد، اگر مولف يا مترجم، اثر خود را به صورت شخصي و به عنوان خود ناشر يا حتي توسط ناشر ديگري منتشر كند، طبيعتا كتاب او خيلي ديده نخواهد شد.
اين اتفاقي است كه براي رمانهاي ايراني كه به زبانهاي ديگر ترجمه ميشوند، افتاده است. چراكه اين كتابها به صورتي بسيار محدود منتشر و عرضه ميشوند و شايد شمارگان چاپشان همچون شمارگان كتاب در داخل كشور فقط 500 نسخه باشد. يعني در ديگر كشورها همچنين مسائلي وجود دارد. رماني كه از فارسي به يكي از زبانهاي خارجي ترجمه و منتشر ميشود، اگر از سوي ناشر مهمي منتشر نشود، در حكم اين است كه اصلا منتشر نشده و بيشتر حالت كمپين تبليغاتي در داخل
كشور دارد.
البته اين اتفاق تنها در مورد نويسندگان ايراني نميافتد بلكه اگر كتاب نويسندگان خارجي هم توسط ناشر معتبري منتشر نشود، در فضايي كه ناشران شناخته شده براي معرفي و عرضه آثار خود دارند، اين كتابها مجال ديده شدن پيدا نميكنند. بنابراين شما به عنوان نويسنده يا مترجم يك كتاب براي اينكه بتوانيد انتشار كتاب خود را به ناشر معتبري بسپاريد، در وهله اول بايد هزينهاي متقبل شويد، با يكي از مشاوران حرفهاي و متخصص مشورت كنيد و آنها به شما مشاوره و راهكار ارايه بدهند. حتي گاه آنان به شما توصيه ميكنند كه بخشهايي از كتابتان را بازنويسي يا حتي حذف كنيد و اين فقط در مورد آثار ايراني يا نويسندگان ناشناخته خارجي هم اتفاق نميافتد بلكه حتي مهمترين نويسندگان مانند پل استر، توني موريسون و... نيز اين توصيهها را رعايت ميكنند چراكه اين مشاوران، كاملا تخصص دارند، نبض بازار را در دست دارند، به سليقه مخاطب تسلط دارند، سبكهاي ادبي روز را ميشناسند. ترندهاي روز را ميدانند و با ميزان تخصص و شناختي كه دارند، به خوبي ميتوانند صاحب آثار را هدايت كنند. مسلما نگاه آنان كاملا تخصصي است چراكه در كشورهاي ديگر بحث مميزي و سانسور در بين نيست. بلكه نگاهشان كاملا حرفهاي است و نويسندگان و مترجمان هم خوب ميدانند براي موفقيت كارشان، بايد ايدهها و توصيههاي اين مشاوران را
به كار بگيرند.
خودناشري در ايران چقدر مي تواند راهگشا باشد
اما اينكه خود ناشري در ايران چگونه و چه اندازه ميتواند راهگشا باشد، بايد بگويم اين شيوه شايد تنها بتواند به سلامت رواني افراد كمك كند؛ به اين معنا كه نويسنده، شاعر يا مترجمي كه به هر دليلي امكان انتشار اثرش را ندارد، با بهرهگيري از اين شيوه انتشار، خودش را آسوده كند اما اينكه از اين راه بتواند مخاطب، فروش، شهرت يا امكان ديده شدن را به دست آورد، خيلي بعيد به نظر ميرسد. البته ديگر فايده اين شيوه، رهايي از سد سانسور است. در مبارزه با سانسوري كه بر ادبيات ما حاكم است، خودناشري، راهي است براي گذر از اين محدوديت. اگر نميخواهيد با اداراتي كه به دلايلي غير از ادبيات، اثر شما را تغيير ميدهند، وارد ماجرا شويد، ميتوانيد از اين شيوه استفاده كنيد چون راه خوبي است براي مقابله با سانسور.