سياست صبر و انتظار اروپا در قبال شفافشدن سياستهاي امريكا درباره ايران
مرتضي خوانساري
ديپلمات سابق ايران در آلمان، اتريش و سوييس
براي بررسي دقيقتر روابط ايران و اروپا در دوره پسابرجام و ترامپ بايد با مروري كوتاه به فراز و فرود رويدادهاي گذشته، آينده مناسبات را گمانهزني كرد. اروپا از بدو پيروزي انقلاب اسلامي با هدف ايجاد موازنه در خاورميانه و مهار انقلاب اسلامي وارد گفتوگوهاي سياسي و همكاريهاي تجاري با ايران شد و از همان ابتدا جهت توانمند ساختن متحدان غرب در خاورميانه، از جمله اسراييل و كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس، در چارچوب تقويت سياستهاي امنيتي اروپا و ناتو به توازنسازي قدرت در خاورميانه با اين هدف پرداخت كه چالشها و بحرانهاي فزاينده اين منطقه كمترين تاثير را بر اروپا داشته باشد.
در رابطه با ايران در راستاي سياست مذكور فرانسه در جنگ تحميلي به عنوان پيشرو كشورهاي اروپايي حامي صدام بود و آلمان به سفارش امريكا براي برگرداندن نتيجه جنگ سلاح شيميايي در اختيار رژيم بعث قرار داد. بعد از آنكه حمايتهاي اروپا از عراق به نتيجه نرسيد، امريكا با ارسال گاز مخرب اعصاب موسوم به «و- ايكس» و دخالت مستقيم در جنگ به نفع صدام عليه ايران اقدام كرد. با شكلگيري اتحاديه اروپا نيز روابط همواره تحت تاثير تحولات سياسي و اجتماعي ايران و چالشهاي خاورميانه قرار گرفت و البته ايران با توجه به تنوع منابع بازار خوبي براي كالاهاي صنعتي اروپا بود. اما سياست مهار بازهم در مورد موضوعاتي نظير حقوق بشر، تروريسم و همچنين برنامه هستهاي كشورمان، جلوهگري ميكردند.
در ادامه روند مهار ايران، اروپا بحث حقوق بشر و اعتمادسازي را مطرح كرد و از سال 2000 نسبت به فعاليتهاي موشكي كشورمان حساسيت نشان داد و ادامه اين سياست را به موضوع هستهاي كشاند. استدلال آنها اين بود كه هزينه ساخت موشكهاي بالستيك با كلاهكهاي متعارف مقرون به صرفه نيست و قصد ايران از ساخت اين موشكها در نهايت بهكارگيري كلاهكهاي غير متعارف است. در اثبات اهداف دفاعي و صلح آميز هستهاي، جلسات متعددي طي 17 سال ميان ايران و اروپا برگزار شد و با جدي شدن موضوعات و پيشرفتهاي چشمگير ايران در زمينه موشكي و هستهاي، اتحاديه اروپا كه امنيت خود را در قبال پيشرفتهاي ايران تهديد شده ميانگاشت، خواستار دخالت امريكا براي فشار بيشتر بر ايران شد.
در دو دهه اخير روابط ايران و اتحاديه اروپا، از مناسبات تجاري رو به گسترش، به ماهيت امنيتي و سياسي سوق پيدا كرد و اروپا و امريكا تا مرز گزينه نظامي روي ميز در مقابل ايران موضعگيري و در يك هماهنگي تاريخي سنگينترين تحريمهاي تاريخ بشر را عليه كشورمان اعمال كردند و ماجرا را تا آنجا پيش بردند كه كشورهاي 1+5 در مقابل ايران قرار گرفتند. اتحاديه اروپا كه در چارچوب مسووليتپذيري بيشتر در نظام بينالملل، بحث موشكي و هستهاي با ايران را دنبال ميكرد، موفق شد با هماهنگي ميان ايران و امريكا در يك ماراتون مذاكراتي به دور از انتظار تحليلگران غرب، برجام را در زمان رياستجمهوري دموكراتهاي امريكا به سرانجام رساند. اين دستاورد را ميتوان تنها پيروزي اروپا در مذاكرات و عرصههاي بينالمللي بعد از جنگ جهاني دوم دانست.
برجام امضا شد و اروپا مسرور از تحقق نقش مسووليت پذير خود در نظام بينالملل و اميدوار به پيروزي دموكراتها در انتخابات رياستجمهوري امريكا و با رفع نگراني از تهديدات امنيتي ايران، درصدد همكاريهاي سريع و درازمدت با ايران بود كه ناگهان پيروزي ترامپ همهچيز را تغيير داد و روابط اروپا با امريكا دچار ابهامات جدي شد و تا آنجا ادامه يافت كه رهبران فرانسه و آلمان در رديف نخستين قربانيان پيروزي ترامپ قرار گرفتند. اولاند انصراف خويش را از شركت در رقابتهاي انتخابات رياستجمهوري فرانسه اعلام كرد. آلمان نيز مهندسي انتخابات را با برگزيدن اشتاين ماير براي ايجاد توازن ميان آلمان، روسيه و امريكا آغاز كرد. ترامپ نيز با توجه به پافشاري اروپا در حفظ مواضع خود، نسبت به شعارهاي كارزار انتخاباتي خود تجديدنظر كرد و براي نشان دادن اهميت روابط با اروپا تحريمهاي روسيه را پذيرفت و بر حفظ و تقويت ناتو تاكيد كرد. اتحاديه اروپا توانست در موازنه سياستهاي اروپايي در قبال روسيه و ناتو با امريكا به توافق راهبردي دست يابد و سهم سياسي خود را از ترامپ دريافت كند، اما در مقابل در موضوعات و بحرانهاي جهاني و به ويژه در رابطه با ايران تابع و منتظر اقدامات ترامپ خواهد ماند. هر چند كه اختلاف ميان ايران و اروپا نهادينه شده نيست اما از اين پس روابط ميان كشورمان و اروپا تابعي از مشكلات و چالشهاي ميان ايران و امريكا خواهد شد.
پيشبيني دقيق از سياست خارجي ترامپ در شرايط كنوني هم كار سادهاي نيست زيرا ترامپ با اظهارات هيجاني و ناآشنا در عرصه ديپلماسي و بياعتنا به روابط و مناسبات بينالملل، دنيا و خاورميانه جديدي را در مقابل خود ميبيند. سياستهاي او در ابتداي كار مبتني بر تغييرات غيرقابل پيشبيني است كه شامل ايران و خاورميانه هم ميشود. از آنجا كه بزرگترين چالش پيشرو در توسعه همكاريها با اروپا، تمديد برجام در ارديبهشت ماه از سوي ترامپ و تصميم «اتحاديه بينالمللي مبارزه با پولشويي» موسوم به FETF در تيرماه، در مورد نتيجه تدابير مقابله با پولشويي و محدود كردن مجاري مالي براي ورود پولهاي غير شفاف به بازارهاي مالي از سوي ايران خواهد بود و از سوي ديگر حوزه اقدامات خصمانه دولت امريكا، عمدتا نهادها و موسسات مالي و اقتصادي كشورمان را نشانه گرفته، بنابراين هنوز بين تصميم سياسي اروپا جهت همكاريهاي اقتصادي، تجاري و تعامل بانكهاي بزرگش با ايران فاصله زيادي وجود دارد، زيرا هنوز توافق برجام و گزارشFETF، ميتواند قابل تفسير و حتي تغيير باشد. از نظر ايران توافق هستهاي دستاورد و ميراث بينالمللي است و هيچ كشوري نميتواند سرخود جلويش را بگيرد. اما نماينده اتحاديه اروپا هفته گذشته اعلام كرد كه هر كاري كه لازم باشد براي برقراري رابطه بانكي ايران با اروپا ميكند، اما بانكها را نميتوان مجبور كرد كه با ايران همكاري داشته باشند. البته با توجه به وخامت اوضاع اقتصادي در ميان بسياري از كشورهاي اروپايي، عمده كشورهاي اين منطقه علاقهمند به برقراري روابط و استفاده از ظرفيتهاي اقتصادي ايران در خاورميانه هستند.
در يك جمعبندي كلي ميتوان گفت: تنها اهرم اروپا براي راضي كردن امريكا به همكاريهاي مشترك اين است كه تغيير شيوه همكاري در خاورميانه ميان بازيگران اصلي اين منطقه سخت است، اما ميتواند قابل انجام باشد و ايران به عنوان كشور قدرتمند ميتواند در مبارزه با تروريسم و داعش نقش عمدهاي ايفا كند.
در حال حاضر راهبرد اروپا در مورد ايران، الزاما سياست صبر و انتظار در قبال شفاف شدن سياستهاي دولت امريكا است و چالشهاي فراروي آتي ما با اروپا ميتواند عدم تمديد برجام از سوي ترامپ (فريز مالي و بانكي)، اختلاف نظرات در مورد چالشها و بحرانهاي منطقه و در راس آن سوريه و اخيرا فكر تشكيل «ناتوي عربي» عليه ايران باشد.