از نقد و اصلاح تا تاييد و حمايت
ميتوان حتي آن را منطقي دانست از سوي شخصيتي سياستمدار كه در راس دولت قرار داشت در برابر جريان اقليت چپ شد. جريان چپ جرياني آبديده به لحاظ تجارب افرادي كه تحت لواي اين جريان فعاليت ميكردند محسوب ميشد؛ اغلب نمايندگان مجلس سوم كه بانيان شكلگيري جريان چپ بودند در كوران سختيهاي دوراني همچون جنگ تحميلي، پذيرش قطعنامه، ارتحال امام خميني(ره)، بازنگري قانون اساسي و... پخته شده و بدينترتيب يك جريان سياسي كاملا مجرب در برابر يك شخصيت سياستمدار كاركشته مانند مرحوم آيتالله هاشمي قرار گرفته بود و در نهايت سببساز فرا گرفتن نكتهاي عبرت آميز مبني بر اينكه هر جرياني مورد پذيرش كانون قدرت نباشد بايد فاصله خود را با آن حفظ كند، شد. بنده به عنوان شخصي كه از دوران مجلس سوم تاكنون همواره داراي تفكرات و مواضعي چپ بوده و نگاهي اصلاحاتي داشتهام دريافتهام مصلحت مملكت منوط به داشتن چنين ديدگاهي است؛ در حال حاضر تشكيلاتي تحت عنوان مجمع اصلاحطلبان وجود دارد. مجموعه جريانات اصلاحاتي در يازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري در شرايط خاصي از يك جريان فكري تحت عنوان اعتدال حمايت كرد در حالي كه شايد شخصيتي كه در رأس اين جريان قرار دارد هيچ گونه تشابه و سنخيتي به لحاظ عملكرد اجرايي، همراهي همهجانبه مجلس با دولت، ابعاد شخصيتي و... با دوران مرحوم آيتالله هاشمي ندارد و در طول 4 سال گذشته موضعگيري خاصي در جهت اصلاحات نيز نداشته است. به نظر ميرسد جريانات سياسي كمكم بايد به مرحلهاي از رشد، توسعه و مصلحتانديشي برسند كه تمامي داشتههاي خود را در مسير حمايت از يك جريان يا يك شخصيت خاص هزينه نكنند و در وهله نخست عملكردها با ملاك قرار دادن باورها و ارزشهاي موجود با توجه به واقعيتهاي جامعه و نظرات قاطبه مردم نقد و بررسي شده و اگر ارزيابي نهايي مطلوب بود آن زمان اعلام حمايت شود تا بتوان پاسخگوي آرايي بود كه مردم به واسطه اعتبار تفكر يك جريان به صندوقهاي راي مياندازند. از آخرين دوره انتخابات برگزار شده در كشور كه انتخابات مجالس شوراي اسلامي و خبرگان رهبري بود، يك سال گذشته است در اين مدت چه نقدهاي سازندهاي ارايه و چه تلاشي در راستاي كشف چهرههاي جديد صورت گرفت تا حال در آستانه انتخابات پيشرو مجددا با تعجيل و در شرايط ضيق زماني به يك شخصيت واحد نرسيم؟ شايد فلسفه وجود فاصلهاي 4 ساله بين برگزاري انتخابات دورههاي مختلف رياستجمهوري برخورداري از فرصت كافي در راستاي برطرف كردن برخي نواقص و ملموسيت وجود نوعي نگاه اصلاحاتي است، اگرچه عدم مدنظر قرار دادن يك جايگزين در موقعيتهاي حساس مانند انتخابات رياستجمهوري خود نشانهاي از ضعف سياستگذاران جريانهاي مختلف در كشور است زيرا حتي اگر از همان بدو انتخاب يك گزينه براي رياستجمهوري حمايت از او براي دو دوره مدنظر باشد فارغ از اينكه نوعي تحميل و محدوديت انتخاب براي مردم ايجاد ميشود، بيانگر عدم برنامهريزي در طول قريب به 4 سال گذشته است تا جايي كه چنانچه حتي بر حسب اتفاق، حادثهاي براي رييسجمهور رخ دهد هيچ جايگزيني كه مورد وثوق و تاييد آن جريان فكري باشد، وجود ندارد مگر اينكه مجددا با تعجيل و شتابزدگي بدون كوچكترين فرصتي براي بررسي توانمنديها يك گزينه معرفي شود. رقم زدن شرايط خاص اضطراري و بسيج مردم براي حضور در انتخابات بدون حصول نتايج مطلوب اقدامي منطقي نيست و بدون شك مسووليت تمامي بسيجهايي كه تاكنون صورت گرفته متوجه افرادي است كه در راستاي حضور شخصيت مورد وثوق خود در انتخابات ايدهپردازي ميكنند زيرا اگر قرار است بهطور مداوم از ذخاير و سرمايههاي يك مجموعه سياسي كه ميراث افرادي است كه در گذشته براي ايجاد، تقويت و استمرار آن تلاش كردهاند در مسير حمايت از اشخاصي كه چندان عملكرد مطلوبي از خود نشان ندادهاند هزينه شود، آن مجموعه دارايي قابل اعتنايي براي عرضه به نسلهاي آينده نخواهد داشت.