• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3772 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۲۸ اسفند

پاسخي به يك نامه

نمي‌توان تصور كرد آقاي مشايي تفاوت فاحش ميان ديدگاه اصلاح‌طلبانه آقاي خاتمي با سخنان و حركات آقاي احمدي‌نژاد را درك نمي‌كند. مشكل ايشان اين است كه تصور مي‌كند با تغيير نام عوام‌انگيزي به اصلاح‌طلبي مي‌توان مباني مشتركي براي گفت‌وگو دست و پا كرد. آن يكي شير است كه آدم مي‌خورد / و آن دگر شير است كه آدم مي‌درد / آن يكي شير است اندر باديه / و آن دگر شير است اندر باديه
 ايشان البته ميان دعوا نرخ هم تعيين كرده‌اند و پاي راي «مردم» را به ميان كشيديد و گريزي به انتخابات سال 88 زده‌اند و برآمدن آقاي احمدي‌نژاد از اين انتخابات را نتيجه الزام مردم به اصول اصلاح‌طلبي دانسته‌اند.
جناب آقاي مشايي، در اين نزديك به هشت سال، كجا بودند و چه مي‌كردند؟ به‌گونه‌اي صحبت‌ مي‌كنند كه گويا ديروز از خارج به ايران تشريف آورده‌ايد؟ و به ياد نمي‌آورند ايشان و دوستان‌شان، در آن هشت سال چه بلايي بر سر كشور و همين مردمي كه اصلاح‌طلب‌شان مي‌خوانند و فرزندان و جوانان‌شان آوردند خدمت‌شان سربسته مي‌گويم و مي‌گذرم: تخلف كرديد، راضي نشديد؛ گرفتيد، كشور را به روز سياه نشانديد و كاري با ذخاير مملكت كرديد كه مغول نكرد.مرورش براي خود ما هم سخت است اما اينقدر ايشان كم‌حافظه شده‌اند كه بايد «دختران و پسران جوانِ نوگرا در سراسر كشور» كه روانه اوين و كهريزك شدند، قاضي مرتضوي را كه پس آن در دولت فخيمه‌شان ارتقاي مقام يافت... «نخبگان و فرهيختگان ايراني در داخل و خارج از كشور» را كه خس و خاشاك شدند و... به يادشان آورد؟  خلاصه اينكه چنين موضوع پرمناقشه‌اي، نمي‌تواند نقطه خوبي براي آغاز گفت‌وگو باشد و براي ما جز تازه شدن زخم‌هاي‌مان؛ نتيجه‌اي ندارد اما براي ايشان و همفكران‌شان نمي‌دانم، برخي مي‌گويند فرصت‌طلبي است و برخي ديگر تحليل مي‌كنند و تلاش براي ماندن به هرقيمت پس از پايان تاريخ مصرف و...  آقاي مشايي در بخشي از نامه‌شان اشاره نيكويي داشتند به اين مهم كه «مشكل جريانات سياسي آن است كه انتخاب مردم را به نام خود مي‌نويسند و...» به ايشان توصيه مي‌كنم هرگاه به انتخابات سال ۸۸ فكر مي‌كنند به رقبايي بينديشند كه هنوز در حصر هستند آنگاه اين جمله را دايما با خود تكرار كنند تا شايد از توهم درآيند در مكتوب‌شان پرسيده‌اند: «آيا آقايان ردصلاحيت را در حق رقيب روا و در حق خود جفا مي‌پندارند؟!! يا اينكه در تاييد صلاحيت نامزد خود به اطمينان رسيده‌اند؟!!» نه تنها آقاي خاتمي بلكه پاسخ كليه اصلاح‌طلبان به اين سوال نه تنها در حد كلام بلكه در عمل هم روشن است. كارنامه‌شان هم روشن. اما چقدر خوب بود پاسخ ايشان و همفكران‌شان را به اين پرسش مي‌شنيديم و شاهدي از پايبندي خود و همفكران‌شان در مخالفت با رد صلاحيت‌هاي كذايي در آن هشت سال نكبت‌ بار ارايه مي‌كردند تا معلوم شود مردم در مورد ايشان در اشتباه بوده‌اند. به ايشان توصيه مي‌كنم تلاش بيهوده نكنند جز صدها نمونه خلاف هيچ نخواهند يافت. چنان كه گفتم تكليف اصلاح‌طلبان روشن است. آقاي بقايي در صورتي كه برخلاف ديگر مديران آقاي احمدي‌نژاد كه به اختلاس و زندان متهم شده‌اند اگر از اين اتهامات تبرئه شده يا شوند حق‌شان است كه در انتخابات حضور يابند. اما آقاي مشايي به راستي فكر مي‌كنند آقاي بقايي رقيب اصلاح‌طلبان است كه از رد صلاحيتش خشنود باشيم؟ اما آيا تكليف آقاي مشايي و همفكرانشان با اين سوال روشن است؟ آن هشت سال كذايي را ناديده مي‌گيريم به هر حال سرمستي قدرت بادآورده هوش از سر آدمي مي‌برد و اصلا به صرافت نمي‌افتد كه شايد آنچه اكنون دارد به شايستگي خود كسب نكرده، شايد ابزاري است براي هموار كردن راه. اما در سه سال اخير كه ايشان و همفكران‌شان از اسب قدرت به زير افتادند و صابون حذف به تن‌شان خورده چرا حتي يك‌بار در دفاع از حق انتخاب شدن و انتخاب كردن افراد زبان نگشوده‌اند و از حبس و حصر سخني نگفته‌اند؟ وقتي به اين موارد مي‌انديشم، در شگفت مي‌مانم كه ايشان به چه رويي شخصي همچون خاتمي را كه شعارش هميشه زنده باد مخالف من بوده، مخاطب چنين سوالي قرار دهد و انتظار پاسخ هم دارد؟ اما وقتي به ياد نامه‌نگاري آقاي احمدي‌نژاد به ترامپ و... مي‌افتم مي‌فهمم جاي شگفتي نيست و مهم نيست سخن به قاعده بگوييم مهم اين است كه مطرح باشيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون