به سرم زده پاموك بخوانم
نگار اسكندرفر مدير موسسه كارنامه
به سرم زده دوباره «موزه معصوميت» اورهان پاموك را بخوانم و نميدانم چرا. كاملا غيرمنطقي است. گاهي بعد از ساليان دراز به سرم ميزند كه دوباره كتابي را بخوانم كه قبلا آن را خواندهام. احساسم اين است كه شايد با گذر زمان و بيشتر شدن تجربهام، برداشت متفاوتي نسبت به اين كتابها داشته باشم. دوست دارم «آكواريومهاي پيونگ يانگ» را هم بخوانم. شايد به اين دليل كه در اين مدت نام اين دو كشور تركيه، كره شمالي بر سر زبانها بوده است. شايد دوباره «استانبول» پاموك را هم بخوانم.
عيدي خوب ؛داستان هاي ديدني
كامبيز درم بخش
كاريكاتوريست
راستش به تازگي جراحي آب مرواريد چشم داشتهام. اما اگر اجازه داشته باشم، ميخواهم كتاب تازه خودم را تبليغ كنم. كتابي كه به تازگي منتشر شده با نام «داستانهاي ديدني» كه از سوي نشر دنياي اقتصاد منتشر شده است. فكر ميكنم براي عيد هديه خوبي باشد؛ كاريكاتور است اما نه هر كاريكاتوري. ايدههايي كه در اين كارها وجود دارد، ايدههاي ناب و كميابي است. هركدام از اين آثار يك كشف است. اين كشف با كمك خلاقيت به يك اثر تبديل شده كه شما ميبينيد. به نظر من طراح، كيمياگر است كه از يك كشف و از يك ايده باخلاقيتي كه دارد يك اثر هنري خلق ميكند. با يك مداد چيزي را خلق ميكند كه هيچكس انتظارش را ندارد و شما با ديدنش شوكه ميشويد يا اشك ميريزيد. من در نمايشگاههايي كه در كشورهاي مختلف داشتهام افرادي را ديدهام كه با ديدن يك كاريكاتور اشك ريختهاند.