بابا، نان، آن مرد، دارا و سارا همه بهانه بودند تا دسته دسته هفتسالههايي كه پا به مدرسه ميگذاشتند، بياموزند كه الف و دال و نون را چگونه بنويسند و بخوانند و كلاس اول را وصل كنند به همه پايههاي درسي ديگري كه در پي آن ميآمد. هرچه بچههاي نسلهاي مختلف قد كشيدند شخصيتهاي كتابهاي فارسي عوض شدند، درسها رنگ و روي ديگري به خود گرفتند و سرفصلهاي تازهاي جاي خود را در مقاطع مختلف تحصيلي باز كردند. در پس كتابهاي درسي مولفاني نشستهاند كه همراه با تغيير زمانه و تغيير اولويتهاي آموزشي دست به تدوين و تاليف و تغيير كتابهاي درسي ميزنند. كتابهاي درسي به جز بعد آموزشيشان، علاوه بر زمانهايي كه ضرب و تقسيم و هندسه و شيمي ياد دانشآموزان ميدهند، آيينهاي هستند از آنچه قرار است در اولويتهاي ذهني كودكان هر نسل جا بگيرد، اولويتهاي ادبي و تاريخي و اجتماعي. تاكيد بر كدام وقايع تاريخي و شخصيتها در كتابها برجسته ميشوند؟ نام برخي از شاعران و نويسندگان نامدار ايراني چرا در كتابهاي درسي خالي است؟ چه موضوعاتي ميتوانند خود را به متن كتابهاي درسي برسانند؟ محيالدين بهرام محمديان، رييس سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي آموزش و پرورش به گفتوگو با «اعتماد» نشست تا به برخي از اين سوالات پاسخ دهد.
اجازه بدهيد از اينجا شروع كنيم كه چقدر آمدن و رفتن وزراي مختلف و دولتها روي تغيير سرفصلها و محتواي كتابهاي درسي تاثير ميگذارد؟
مبناي تاليف كتابهاي درسي برنامهريزي آموزشي است و اين برنامهريزي مبتني است بر اسناد بالادستي و مسائلي كه تعيينكننده اولويت موضوعات براي ورود به اين كتابها هستند مانند نيازهاي عمومي كشور، اشتغال، فناوريهاي جديد، نيازهاي دانشگاه و... يك سري از اين نيازها حاكي از تشخيص دستگاههاي سياستگذار است مانند سياستهاي كلي رهبري، مصوبات مجلس شوراي اسلامي، تصويبنامههاي هيات دولت و يك بخشي از نيازها هم نيازهاي مخاطبان است يعني خود دانشآموزان و خانوادههاي آنها. اين چارچوب تاليف كتابهاي درسي است. اما اينكه در اين سالهاي اخير در هيچ دولتي، هيچ شخصيتي و هيچ وزيري مستقيما به ما نگفته است كه چه موضوعي در كتابهاي درسي بيايد يا نيايد، حذف بشود يا نشود، اساسا شأن كتاب درسي اين نيست. همه محتواهاي آموزشي مبتني است بر همانها كه گفتم و با نظرات كارشناسي و اولويتها. وقتي محتواي مورد نظر با توجه به اينها توليد شد، اعتبار بخشي ميشود يعني بايد مشخص شود كه منطبق با برنامه است، متناسب با نيمرخ رواني آموزشي دانشآموزان است. آيا متنها آموزشي هست يا نه. بعد از همه اينها ميرود براي اجراي آزمايشي و بعد در طول يك سال معلمان نظر ميدهند كه آيا قابليت يادگيري و اثربخشي دارد يا نه؟ بعد از 5 سال دوباره اين برنامه ارزيابي تكرار ميشود تا ببينيم پاسخ مناسب از برنامه گرفتهايم يا خير. آمد و رفتن دولتها تاثير مستقيم روي كتابهاي درسي ندارد مگر اينكه در قالب مصوبات باشد، مثلا دولت محترم در بررسي مساله كلاني به اسم آلودگي شهرهاي بزرگ ميگويد بخشي از آن بايد به صورت آموزشي و ترويجي در متون درسي بيايد، اين را در قالب يك نياز مطرح ميكنند اما اينكه چه موضوعي و چه مطلبي و در چه حجمي در كتابها بيايد دست دولت نيست.
در دولت آقاي روحاني دغدغههايي كه به صورت مصوبه وارد كتابها شدند چه بوده؟
مباحثي در حوزه زيست محيطي، بحث جوانان و آب موضوعاتي بودند كه دولت براي آنها مصوبه داشت و در برنامه كلان پنج ساله و سالانه به آنها توجه داشت. برخي مسائل هم نتيجه تعهدات كشور در مجامع بينالمللي بود مثلا اينكه گازهاي گلخانهاي را كم كنيم. ما بايد نسبت به اين واكنش نشان دهيم كه بخشي از آن وارد مدارس ميشود، بچهها از الان بايد در مورد گرمايش زمين آموزش ببينند تا بدانند در آينده و در بحث صنعتي چطور آن را كاهش دهند. يا مساله كمبود آب كه يك پديده جهاني است و بايد روي صرفهجويي و روشهاي جديد آبخيزداري در رشتههاي مربوط به كشاورزي بيايد و... اينها ميآيند تا بچهها بعد از اينكه در آينده عهدهدار مسووليتي شدند با توجه به آموختههايشان، پيشزمينه ذهني كار را داشته باشند. يا بخشي از آنچه بر گردن وزارت بهداشت است را آموزش و پرورش عهدهدار شده مثل آموزش اهميت مصرف شير يا غنيسازي نان و غيره كه به نحوي در مدارس آموزش داده ميشوند. يك سري مسائل جديد هم هستند كه بايد وارد برنامههاي درسي ميشدند مانند همان چهار درس جديد كه در دوره نظري ايجاد شد مانند سواد رسانهاي.
يكي از بحثهاي ما بهداشت و سلامت هست. در دوره متوسطه اين مبحث خيلي متفاوت از دوره ابتدايي است كه ميگوييم مسواك بزن و دستت را با آب و صابون بشور. در دوره دبيرستان به خصوص سال آخر متناسب با همان سن است مثل بهداشت جنسي و برخي رفتارهاي مخاطرهآميزي كه دامن افراد را ميگيرد. زماني مطرح كردن يك سري مسائل براي برخي تابو بود. حالا بچهها از بسياري مسائل آگاهي نسبي دارند اما مرجع قابل اطميناني براي پاسخ به سوالاتشان ندارند و ممكن است براي پاسخ به گروههاي همسن و سال خودشان مراجعه كنند كه خيلي خطرناك است، مناسبتر اين است كه اين مسائل از طريق معلم و مربي بهداشت و در مدرسه مطرح شود تا بچهها بدانند و بتوانند بپرسند. وقتي اين از مدرسه شروع شود و توسط والدين دنبال شود خيلي خوب است چون اينها كساني هستند كه دلسوز بچهها هستند. يا مثلا بحث خانواده را پيگيري ميكنيم، با توجه به افزايش آمار طلاق به خصوص در پنج سال اول ازدواج معلوم است كه جوانان با آگاهي و شناخت يا محبت واقعي ازدواج نكردهاند، اين را چه كسي بايد ياد بدهد؟ در سالهاي دور اين مباحث را در خانه يا مجامع ديني و مذهبي ياد ميگرفتيم، بزرگترهايي كه مرجعيت داشتند در مورد اين مسائل حرف ميزدند. امروز برخي از اينها مرجعيت و كاركرد خود را از دست دادهاند و بايد دنبال جايگزين باشيم، مدرسه ميتواند يكي از اين جايگزينها باشد و كتاب درسي يك رسانه مطمئن. خلاصهاش اين است كه در همه اين موارد با توجه به نياز عمل ميشود و براي تاليف كتاب درسي ما سفارش نميگيريم.
در مورد تاريخ هم همينطور است؟
بله فرقي ندارد.
ببينيد مثلا از اول انقلاب تا كنون در برنامههاي صداوسيما يا عكسهايي كه منتشر ميشوند به تدريج برخي وقايع يا چهرههاي انقلابي به دلايل سياسي مختلف انگار آب رفتهاند و كمرنگ شدهاند. اين اتفاق چقدر در كتابهاي درسي ميافتد؟
ما اولا به تاريخ معاصر به اندازه حقش نپرداختيم، بخش تُنك و كمي از كتاب درسي هست. عمدتا روي تاريخ اسلام و قبل آن كار كرديم. به بسياري از لايههاي تاريخ انقلاب اسلامي پرداخته نشده. معاصران معمولا در پرده ميمانند، عادت شده كه خيليها دستشان نميرود در مورد معاصران خودشان بنويسند، من اين را ميپذيرم. اما اينكه در تاريخ گزارشهاي متنوعي داشته باشيم و بخواهيم محاكمه كنيم معمولش اين است كه در كتاب درسي اينچنين نيست. جريان عمومي گزارشهاي تاريخي در كتابهاي ما مدنظر است كه البته من خودم خيلي همراه و موافق اين روش توصيفي نيستم. امروز يك فيلم سينمايي با هر درصدي از مقبوليت پخش ميشود مثل معماي شاه و خب دانشآموزي كه اين را ميبيند از خواندن بخشهاي زيادي از اين تاريخ توصيفي بينياز ميشود.
واقعا فكر ميكنيد سريالي مثل معماي شاه بچهها را از خواندن تاريخ بينياز ميكند؟
بله بخشي از تاريخ همين توصيف است كه مثلا در روي كار آمدن رضا شاه چه كساني ايفاي نقش كردند يا كودتاي 28 مرداد چگونه بود، ملي شدن نفت چه اتفاقي بود؟ اين چارچوب كلي در اين برنامهها هست، مثلا اينكه جريان كودتاي 28 مرداد چه بوده، حالا ممكن است دو محقق بر سر حوادث كودتا حرف داشته باشند، يكي بگويد مصدق اشتباه كرد كه به نامه آيتالله كاشاني بيتوجهي كرد، يك عده بگويند نخير! كاشاني مقصر بود، ولو اينكه مصدق توجهي نكرد چرا او مثل 30 تير كفنپوش به خيابان نيامد. اما كليات واقعه مشخص است. ببينيد معلمها در شهر ما تا كلاس پنجم به فارسي درس ميدادند و بعد برميگشتند و به تركي توضيح ميدادند، ما فارسي را فقط حفظ ميكرديم و براي توضيح بيشتر بايد تركي حرف ميزديم چون فارسي ياد نگرفته بوديم. اما بچههاي الان اينطور نيستند چون رسانه در اختيارشان هست، بچهها از طريق تلويزيون، فارسي را ياد گرفتهاند. بايد به اين دريافتهاي عمومي بچهها توجه كرد. كتاب درسي اگر بخواهد نوشته شود بايد چيزي عميقتر از اين باشد، شايد كتاب اگر قبلا به اين اطلاعات بسنده ميكرد خوب بود اما حالا اگر محدود به همينها شود آن را تنزل ميدهد به يك ماهنامه.
موضوع همين است ميگوييد چارچوب تاريخ را بچهها ميتوانند از معماي شاه ببينند، اگر اينطور باشد و قبول هم داشته باشيد كه ماهواره الان در بسياري از خانهها هست ميشود بگوييم برنامههاي تاريخي شبكه من و تو را ميبينند و چارچوب را از آن ميگيرند. دو روايت كاملا متفاوت، مدرسه اين وسط چه ميكند؟
من هم همين را ميگويم، براي همين موافق صرفا گزارش تاريخي نيستم. بخشي از آنچه ما در كتابهاي درسي كمتر به آن ميپردازيم معمولا مربوط به وقايعي است كه رسانهها به آن ميپردازند و ضرورتي نيست ما هم تاكيد كنيم، اما جريان معارضي هم با انقلاب اسلامي وجود دارد كه ميخواهد گزارشهاي تاريخي ما از انقلاب را مخدوش نشان دهد، براي اين بايد جواب داشت. دهها كانال تلگرامي و تلويزيون هستند كه با كمك جاذبههاي انحراف اخلاقي مثل عكسهاي قديمي از هنرپيشهها و... به دنبال اين هستند كه رژيم پهلوي را تطهير كنند. بچههاي امروز به قول شما در معرض دو، سه روايت مختلف هستند براي همين ميگويم ما نيازمند تاريخ تحليلي هستيم يعني به چرايي بپردازيم كه البته وقتي اين را ميگويم برخي بد برداشت ميكنند.
اين تحليلي بودن كه ميگوييد اتفاقا خيلي مساله حساسي است چون با تاريخ توصيفي دانشآموزان ميتوانند گزارش تاريخي را بشنوند و قضاوت كنند اما تحليلي، انگار كتاب درسي و معلم تعيين ميكند كه چه تصميمي بگيرند.
براي همين ميگويم برخي بد برداشت ميكنند، الان شما در حالي كه داريم صحبت ميكنيم دچار همين سوءتفاهم ميشويد.
چون نمونه بد اجرا شدن چنين ايدههايي را ديدهايم.
بله، من خرده نميگيرم به شما، اما تاريخ تحليلي اينگونه نيست كه هركسي هرچه خواست بگويد. بايد اسناد را كنار هم بگذارد، تعارضها را ببيند و تطابقها را بررسي كند و از دل آن سنتزي بيرون آورد. من هم ميگويم كه اين كار هر كسي نيست. وقتي با درآوردن اين سنتز يك راي سوم ايجاد شد، مخاطب ميتواند موضوع را بفهمد و خودش تصميم بگيرد. در آموزش بايد صيادي ياد بدهيم. آموزش و پرورش كه نميتواند ظرف 12 سال همه علوم را به دانشآموز ياد دهد.
در مورد آموزش تاريخ بحثي كه خود شما قبلا اشاره كرده بوديد اين است كه بايد مدت زماني از يك واقعه تاريخي بگذرد، زواياي مختلف آن آشكار شود تا بتواند به عنوان موضوع درسي در كتابها بيايد. اما كتاب تاريخ معاصر سال سوم متوسطه يك ضميمه دارد با عنوان «بيداري اسلامي» كه به اتفاقات يمن و مصر و بحرين ميپردازد. مگر چقدر از اين اتفاقات گذشته كه به عنوان يك كتاب ضميمه درآمده و اصلا چرا وارد مباحث درسي شده؟
ببينيد بحث بيداري اسلامي يك تئوري است و اينها مصداقهاي آن است. از خود بحث بيداري اسلامي ساليان سال گذشته و چهرههاي مختلفي مانند اقبال لاهوري، محمدعلي جناح، سيدجمالالدين اسدآبادي، مدرس و... را داشته است. اين تئوري يعني قدرت گرفتن مردم و بازگشت به اسلام. هر يك از اين چهرهها با روش خودشان به اين بحث بازگشت به خويشتن و به اسلام پرداختند. اين قاعده در كشورهاي عربي به شكل ديگري مطرح شد، بيداري اسلامي تحريف شد به خيزش ناسيوناليستي. اين خيزش باعث جدايي كشورها شد و در گذر زمان صدام و سادات و ملك حسين ظهور كردند. اما برخي تحليلگران اين حركات اخير منطقه را به عنوان نمونههايي از مسير درست بيداري اسلامي نام بردند. در كتابهاي درسي به اين تئوري پرداخته ميشود هم در ضميمه كتاب تاريخ، هم در كتاب جامعهشناسي و اين تحولات به صورت مصداق مطرح شده. البته كه اين تحولات هم دچار انحراف شدند، اسلامش را تحريف كردند و داعش از آن برخاست، بيدارياش را تحريف كردند و تبديل شد به حركات كوري مثل آنچه مرسي در مصر انجام داد. اما اصل اين موضوع درست است و در مردم منطقه هست، براي همين هم اينها ذكر شده و به عنوان يك كتاب ضميمه و نه كتاب درسي وارد مدارس شد براي جواب دادن به برخي سوالات كه همزمان با تحولات منطقه براي دانشآموزان پيش ميآمد. البته خيلي هم روي آن تاكيد نكرديم و تجديد چاپش هم چندان مد نظر نيست. آن اصل كه از اتفاقات تاريخي مدتي بگذرد و تثبيت شود تا وارد مدارس شود همچنان سر جاي خود هست.
يكي ديگر از بحثهايي كه هميشه مطرح است پرداختن به چهرههاي مختلف ادبي است و خالي بودن جاي نامهاي بزرگي مانند احمد شاملو در كتابهاي ادبيات. چه ميشود كه در كتابهاي درسي از كنار چنين نامهايي ميگذريم؟
ما از فروغ بزرگترش را هم داريم. ما در حوزه ادبيات يك موقع دانش آموز را با ادبيات فارسي آشنا ميكنيم، يك موقع دانش آموز را با مكاتب ادبي آشنا ميكنيم. يك موقعي نقد ادبي ميكنيم، يك موقعي آموزش ادبيات ميدهيم. آموزش ادبيات آموزش عمومي است، آموزش نقد ادبي آموزش اختصاصي است. لذا شما كتاب فارسي رشته علوم انساني را با كتاب فارسي علوم تجربي بايد متفاوت ببينيد در ضمن اين موضوع هم هست كه حوزه ادبيات ايران يك اقيانوس است. در حالي كه ظرفيت كتابهاي درسي ما به اندازه يك پيمانه است.
خب به اندازه همان پيمانه هم فكر نميكنيد جاي برخي از اين نامها خالي است و كنار گذاشته شدهاند؟
بله، گزينش ميكنيم. من اين را انكار نميكنم. شما ميخواهيد بگوييد كه اينها هم هستند، بله هستند. ما گزينش ميكنيم، اما گزينش با مسووليت و با علم. ما يك پيمانه برميداريم، اين پيمانه براي ما اولويتبندي دارد. از ادبيات معاصر چه كسي را برداريم؟ اگر در ادبيات معاصر ما مثلا به همگنان دولتآبادي يا مثلا مشيري يا مثلا شاملو توجه نكرده بوديم، شما ميگفتيد كه آقا! شما همه را از يك خط و يك جريان آوردي، من هم ميگفتم درست است. اما من ميگويم ابتهاج را داريم، اوستا را داريم، خود فروغ هست، حتي از سيمين هم داريم، در نقد كتاب صادق هدايت داريم، چرا اينها را نميبينند؟
بله! يك نفر علاقهمند يك نويسنده خاص است و ميگويد اين بايد باشد. من ميگويم نه، اينجا اين نبايد باشد. ما در شعر نو بالاخره نيما را داريم. ما در شعر نو يك جايي سياوش كسرايي را داريم، اما يك جايي سياوش كسرايي را نداريم. چرا نداريم؟ براي اينكه سياوش كسرايي در جريان انقلاب اسلامي جزو كساني ميشود كه عليه انقلاب اسلامي حرف ميزند. يك جايي بايد بين ارزش و ضدارزش تفاوت قايل بشود. بله! سياوش كسرايي وقتي كه شعر آرشاش را مينويسد به سبك ادبي او افتخار ميكنيم. ميگوييم ببين چقدر خوب نوشته، اما وقتي به لحاظ تفكر سياسي است، نقدش ميكند. اين حق حاكميت است كه نسبت به آنچه ميخواهد نسلاش را تربيت كند، دست به عمل بزند و انتخاب كند.
الان شما ببينيد يك سال و نيم قبل يكي از دانشآموزان ما خودكشي كرد. دانش آموز خيلي باهوشي هم بود. جزو استعدادهاي درخشان بود. خب در نامههايي كه پس از خودكشي از او به دست آمد چه نوشته بود؟ نوشته بود كه فلان كتاب و فلان كتاب و فلان كتاب را
خوانده.
خب به همين ميزان ميتوانيم بگوييم كه از محيط مدرسه آمده و رفته در خود مدرسه خودش را كشته. اگر قرار باشد تك عاملي ببينيم، اينگونه هم ميتوان دليل خودكشي را تفسير كرد.
نه. نه تكعاملي. ميگويم يكي از عوامل همين ميشود ديگر. الان شما صداوسيما را نگاه كنيد، مردم چقدر آنچه از صدا و سيما ميبينند را تحليل ميكنند؟ اگر بخواهيم تاثير را ببينيم نگاهي به تبليغات بيندازيد. تبليغ ميكنند و ميگويند كه فلان كرم را بگيريد، تبليغات صدا و سيما مجوز به خوب بودن ميدهد. يك كرم حلزون تبليغ ميكند ميبينيد كه همه ميروند ميگيرند. بعد ميگوييم آقا چرا كرم حلزون؟ جواب ميدهد تبليغ تلويزيون. كتاب درسي همچنين نقشي دارد، همه مخاطبانش نميتوانند مطالب را تحليل بكنند و بايد مواظب باشيم. الان همين تلگرام را ببينيد كه جاي تلويزيون را گرفته. همه نسخه ميپيچند و چون همه ما هنر تحليل را نداريم اين مطالب دست به دست ميشوند. ما هنر فوروارد داريم؛ يعني مطلبي دست شما ميرسد همين طوري در خيابان راه ميرويد و آن را براي بقيه ميفرستيد.
ما داريم اين مطالب را اشاعه ميدهيم در حالي كه نميدانيم مثلا آيا چاي سبز واقعا چنين اثري دارد و براي همه مزاجها سازگار است و باعث لاغري شان ميشود يا نه. نميدانيم اگر يك كسي زخم معده داشته باشد و چاي سبز بخورد چه ميشود؟ من و شما چه حقي داريم نسخه پزشكي را از تلگرام براي همديگر بفرستيم؟ مگر ما پزشكيم؟ ميفرستيم و مسووليتمان را نميپذيريم و خراب ميكنيم. الان چقدر از رژيمهاي بيجا و رژيمهاي لاغري بيجا افراد را دچار (برويد شما از كلينيكها بپرسيد) آسيب كردند. حالا ميپرسد خانم چرا اين رژيم را گرفتيد؟ ميگويد در تلگرام آمده بود. حالا حرف من اين است كه كتاب درسي را نميتوانيم مثل تلگرام ببينيم. كتاب درسي بايد كتاب درسي بماند. گرايشهاي عمومي را در جاي خودش نقد بكند، بعد ميرسيم به دوران دبيرستان كه اگر برخي چهرهها و آثار ادبي بيايد اشكال ندارد. معلم نقد ميكند، دانشآموز تحليل ميكند و خودش هم ميرود ميخواند.
اما در كتاب دوره ابتدايي من نميتوانم چنين كاري انجام بدهم. در دوره ابتدايي از پيمانه ادبيات كلاسيكمان يك عده را انتخاب ميكنيم، ميرويم سراغ قلهها: سعدي، حافظ، نظامي، مولانا. از ادبيات معاصرمان هم قله هايش را ميگيريم، قلههاي شعر معاصر و شعر جديد، از شعراي كلاسيك ما شهريار را ميگيريم. از ادبيات غيركلاسيك و شعر سپيدمان مثلا نيما را ميگيريم. در شعر مقاومتمان، شعر آيينيمان و حماسيمان سبزواري را ميگيريم، حسيني و صالحي را ميگيريم.
الان برخي ممكن است بگويند كه چرا ما راكعي را در كتاب درسي آوردهايم؟ بعضيها فكر ميكنند اين يك انتخاب خطي و حزبي است. در صورتي كه به ما ربطي ندارد كه خط فاطمه راكعي چيست؛ جزو اصلاح طلبان است يا اصولگراست. صديقه وسمقي را چرا آوردي؟ خب به ما خطش ربطي ندارد كه اصلاحطلب است يا خط ديگري دارد. يك شعر نابي را خانم وسمقي در مورد امام گفته، شعر ناب است و بايد آورده شود. اصلا فرآيند ما اين نيست كه خط سياسي را دخالت دهيم اما خط انقلاب را چرا. خط انقلاب براي ما مرز است. ما فقط با خط و خطوط سياسي داخل انقلاب كاري نداريم اما خط انقلاب بايد حفظ شود. مثلا يك كسي ميرود عليه انقلاب اسلامي حرف ميزند يا شايد مطلبش مبتذل است، ما در اين سن دانشآموزان اگر اين شعر را بياوريم، ممكن است او را به همان سمت هدايت كنيم پس اين كار را نميكنيم چون جامعه از ما نميپذيرد. اگر يك كسي نقد روشنفكري به من بكند، قبولش ميكنم و ميگويم راست ميگويي ما نياورديم، انكار نميكنم، اما دليلم را ميگويم كه چرا اين را نياوردم؛ چون مردم از من نميپذيرند كه به عنوان مثال فلان متن ادبي را از آقاي فلاني كه شرحي هم نوشته بر يكي از كتابهاي ايرج ميرزا بياوريم. خب من از ايرج ميرزا انتخاب كردم كه از قدماي دوره قاجار است، من ميروم سراغ شعر «گويند مرا چو زاد مادر» ديگر نميتوانم زهره (مثنوي زهره و منوچهر) را بياورم كه. ميشود چنين شعرهايي را در كتاب درسي آورد و صرفا هم گفت كه ما آزادانديشيم؟ نه! آزادي ما يك طرفش حتما
قانون است.
من به شما اين اطمينان خاطر را ميدهم كه ما يعني همكاران ما (با توجه به اينكه همه اين كتابهاي درسي يك شوراي برنامهريزي 25 نفره دارد) مفتون عنوان نيستند، مرعوب فشار هم نميشوند اما آني كه مصلحت اجتماعي ميدانند و نياز اجتماعي، به آن عمل ميكنند. در انتخابها و گزينشها هم براي ما خطوط حزبي و سياسي به معناي امروزياش مطرح نيست، اما رابطهاش را با انقلاب اسلامي ميسنجيم. رابطهاش با انقلاب اسلامي براي ما قابل توجه است.
برگرديم به همان موضوع انعكاس دغدغههاي دولت در كتابهاي درسي. يكي از مهمترين موضوعاتي كه آقاي روحاني مطرح كرد، منشور حقوق شهروندي بود. چقدر دانش آموزان از خلال كتابهاي درسي ميتوانند با مفاهيمي از جمله آزاديهاي فردي و اجتماعي و قانون اساسي آشنا شوند؟
اين مفاهيم در كتابهاي مختلف و مقاطع مختلف مطرح شده است، از كلاس سوم ابتدايي گرفته تا آخر دبيرستان. مجموعهاي از قوانين و مقررات مدني در كتابهاي مطالعات اجتماعي آمده است. حقوق و تكاليف معنا شده است. برابري در برابر قانون، عدم تفتيش عقايد، آزادي بيان و اينها در كتابهاي درسي مطرح شده، قانون مدني قوانيني است كه ما تابعش هستيم و در مورد اينها حرف زده ميشود. در مورد ازدواج، قانون مدني حرف زده، نميشود كسي را به اجبار به عقد كسي درآورد، نميشود جلوي دو نفر را در خيابان گرفت و گفت شما سند ازدواجتان را نشان بدهيد، تجسس قانوني نيست و... تعداد اين حقوق مدني خيلي زياد است و نميتوان همه را در كلاس درس مطرح كرد اما ميتوان زمينه آشنايي بچهها با اين قوانين را فراهم آورد. اما مساله آشنايي با قانون اساسي و مدني تنها موضوع مدارس نيست، به اعتقاد من همه مردم بايد بيشتر در مورد قوانين بدانند. خدا رحمت كند شهيد رجايي را، زماني ايشان پيشنهاد دادند كه روحانيان در مساجد وقتي كه بر منبر ميروند مردم را با قانون اساسي آشنا كنند، چه حق و حقوقي دارند، دولت چه اختياراتي دارد و در برابر آن چه مسووليتهايي دارد، قوه قضاييه چه محدوديتها و اختياراتي دارد. اينها را بايد به مردم آموخت كه بخشي از آن در كتابهاي درسي آمده و البته جاي توسعه بيشتر دارد.