انفال؛ نسلكشي كردها
طاها سليمان - سليمانيه
ترجمه: سامان سليماني
جنايات انفال، به عنوان يكي از جنايات بزرگ و خطرناك رژيم بعث، براساس نقشهاي دقيق و در هشت مرحله مداوم در سال ١٩٨٨ اجرا شد. در چارچوب اين جنايت، كه بعد از سقوط رژيم بعث به عنوان نسلكشي عليه ملت كرد از طرف دادگاه عالي عراق معرفي شد، چندين اقدام خطرناك و مختلف صورت گرفت كه نابودي كامل خاك و سرزمين و جان مردم را هدف خود قرار داده بود. در اين نوشته به بررسي اين هشت مرحله خواهيم پرداخت و اطلاعات لازم را ارايه خواهيم داد.
مرحله اول 9/2/1988 تا 23/2/1988
مرحله اول جنايت انفال، براساس اسناد دادگاه عالي عراق در منطقه «سرگلو، برگلو» در تاريخ ٩/٢/١٩٨٨ تا ٢٣/٢/١٩٨٨ انجام شده است. منطقه مورد نظر منطقهاي كوهستاني است كه در محدوده بخش سورداش از شهرهاي دوكان است كه ١٥٠ روستا را در برميگيرد و نيروهاي عراقي به فرماندهي سلطان هاشم احمد در اين جنايت مشاركت كردهاند و از طرف دادگاه عالي جنايي تاييد شده است. براي اثبات واقعيات اين مساله اسناد را بررسي خواهيم كرد.
هركدام از اسناد شماره ١٦٠ به تاريخ ٢٩/٣/١٩٨٧ انجمن رهبري قيام و فرمان شماره ٤٠٠٨ تاريخ ٢٠/٦/١٩٨٧ دفتر شمال (كردستان) از طرف علي حسن مجيد و همچنين چندين سند نظامي فرماندهي كل نيروهاي مسلح و اركان ارتش، به همراه چندين نوار ضبط شده و اسنادي در مورد استفاده از سلاح شيميايي و سلاحهاي ممنوعه همچنين اسنادي از هر دو سازمان شرق كه از طرف استخبارات نظامي اداره ميشد، همچنين سند ديگري با شماره ش٣، ق ٢/١٢٢ در تاريخ ١/٣/١٩٨٨ از طرف سازمان استخباراتي غرب كه توسط فرحان متلگ جبوري امضا شده روشن ميسازد كه فقط در اين مرحله دوازده هزار و صد نفر با سلاح شيميايي كشته يا زخمي شدهاند، در اسناد مذكور اعترافات هركدام از علي حسن مجيد، سلطان هاشم احمد، حسين رشيد تكريتي، صابر عبدل عزيزالدوري، فرحان متلگ جبوري، طاهر توفيق العاني و همچنين شاكيان و شهود اين ماجرا، جزييات مراحل اين جنايت و از جمله مرحله اول را شفاف ميسازد.
بخش ديگري از اسناد اثبات جنايات مرحله اول، گزارشي از كارشناسان بينالمللي است كه در تاريخ ٣٠/١١/٢٠٠٦ به نشست بيست و ششم دادگاه ارايه شده كه در اين گزارش آمده است: «كشف ١٢٣ جسد كه همگي تيرباران شدهاند، تعيين هويت ٢٥ جسد مربوط به زنان، كشف ٩٨ جسد زنان، ٩٠% اجساد كودكان زير ١٣ سال بودهاند.»كارشناسان بينالمللي براي دادگاه گفتهاند: «٦٩% قربانيان چشمهاي خود را از دست داده بودند، ٦٩% به سر آنها شليك شده بود، ٧٢% ستون فقرات آنها مورد هدف قرار گرفته بود، ٦٦% نيز دست و پاهاي خود را از دست داده بودند» اين كارشناسان همچنين اظهار كردهاند كه در گورهاي دستهجمعي چندين شناسنامه و اسناد هويتي كشف شده كه متعلق به ساكنان روستاهايي بوده است كه در مرحله اول انفال هدف قرار گرفتهاند.
مرحله دوم 22/3/1988 تا 1/4/1988
مرحله دوم جنايت انفال، در ٢٢/٣/١٩٨٨ شروع و تا ١/٤/١٩٨٨ در منطقه قرهداغ ادامه داشت. هدف از اين مرحله اجراي مرحله دوم نقشه انفال بود، منطقه قرهداغ نيز به درازاي تاريخ براي حكومتهاي متوالي عراق، منطقهاي سخت و دستنيافتني بوده، همزمان مكان و مركز بخش قابل توجهي از قيامها و جنبشهاي آزاديخواهانه كردها بوده است، مردم اين منطقه نيز هيچگاه تسليم ظلم و زور قدرتهاي ظالم عراق نشدهاند، اين مرحله به فرماندهي سرلشكر اياد خليل زكي فرمانده لشكر دو انجام شده كه به نيروي يرموك شناخته ميشود، براساس اسناد دادگاه عالي جنايي عراق چندين واحد ديگر نظامي و استخبارات و امنيتي در اين مرحله مشاركت داشتهاند، كه با دقت در اين اسناد مشخص ميشود.
در ٢٢/٣/١٩٨٨ نيروهاي نظامي رژيم بعث تحركات خود را آغاز كردند، شروع اهداف نظامي با محاصره منطقه قرهداغ بود، با سرپرستي مستقيم حسين رشيد تكريتي نقشه نظامي خود را در اين مرحله با بمباران شديد هوايي آغاز كردند، كه دقيقا در ساعت 18:30 روز ٢٢/٣/١٩٨٨ آغاز شد و روستاهاي منطقه را بمباران كردند، بعد از بمباران شيميايي، با توپ به سمت روستاها شليك كردند، در ٢٩/٣/١٩٨٨ حمله زميني به شكلي همهجانبه و از تمام نواحي آغاز شد، كه نيروي هوايي نيز نيروهاي زميني را پشتيباني ميكرد.
ساكنين منطقه قرهداغ و روستاهاي اطرافش به سه بخش تقسيم شدند، بخشي به سمت منطقه گرميان فرار و بخشي خود را تسليم ارتش بعث كردند و بخش ديگري نيز پنهاني خود را به سليمانيه و اطرافش رساندند. در دادگاه عالي جنايي عراق، با تكيه بر چندين سند ثابت شد كه در مرحله دوم انفال:
1- به شكلي مدون سلاحهاي ممنوعه شيميايي عليه شهروندان مدني استفاده شده و عامل كشتار شمار فراواني از سالمندان و جوانان و كودكان و زنان همين سلاحهاي شيميايي بوده است.
2- كشتار بيدليل و بدون محكمه
3- آواره كردن ساكنين روستاها و اجبار آنها به زندگي سخت و طاقتفرسا
4- دستگيري و زندانيكردن و محروميت از زندگي به شيوهاي كه در زندانهاي توپزاوا و دوبز و سليمانيه و نوگرهسلمان روي داده است.
5- شكنجه و آزار جسمي و روحي در زندان نوگرهسلمان
6- تجاوز در زندان نوگرهسلمان
7- سر بهنيست كردن انفالشدگان
مرحله سوم 7/4/1988 تا 20/4/1988
مرحله سوم جنايت انفال، در ٧/٤/١٩٨٨ شروع و تا ٢٠/٤ در منطقه گرميان در محدوده استان كركوك و حريم شهرهاي خورماتو، كلار، كفري، دربنديخان و چمچمال ادامه داشت. كارشناسان و متخصصين معتقدند كه نقشه مرحله سوم از ديرباز كشيده شده بود، كه مستقيما مرتبط با تغيير و انتقال ساكنين كرد كركوك و تغيير دموگرافيك و اداري اين منطقه بوده است. بيشتر واحدهاي نظامي و امنيتي و استخباراتي در اين مرحله مشاركت كردند، همچنان كه انجام اين مرحله همزمان با انتقالها از استان كركوك بود كه به شكلي گسترده و عميق در حال پيادهسازي بود.
براي اجراي نقشه اين مرحله از جنايت، ابتدا نيروهاي ارتش در شهر خورماتو تجميع شدند كه بخشي نيز در كركوك، چمچمال و سنگاو بودند و از ابتداي سحرگاه ٧/٤/١٩٨٨ تحركات خود را آغاز كردند و همگي در شهرك قادركرم به هم پيوستند. نيروي اول به سمت شمالغربي نوجول و موازي با رودخانه آوهسپي رفتند. نيروي دوم به سمت غرب، با حمايت نيروي هوايي و بمباران هوايي حركت كردند. نيروي سوم يورشي وحشيانه و گسترده را به سمت روستاي تازهشار آغاز كردند، همزمان با بمباران شيميايي روستاها چندين روستا را محاصره و ساكنين آنها را دستگير و تمام ثروت و دارايي آنها را به يغما بردند. نيروي دوم به به سمت روستاهاي نزديك قادركرم رفتند و نخستين روستايي كه وارد آن شدند روستاي «ابراهيم غلام» بود. ساكنين روستا ابتدا به سمت تپههاي اطراف روستا فرار كردند اما نهايتا مجبور شدند خود را تسليم كنند كه تاكنون نيز از سرنوشت٥١ نفر از اهالي آن خبري در دست نيست. نيروي سوم نيز به سمت چمچمال و سنگاو رفتند و تمام روستاهاي اين منطقه را ويران كردند و اهالي را به سمت زندانهاي ويژه انفال فرستادند. در اسناد دادگاه عالي جنايي عراق، رسما اثبات شده كه در اين مرحله- نسلكشي- جرايم عليه بشريت و جرايم جنگي صورت گرفته است.
براي اثبات انجام نسلكشي در اين مرحله از انفال، به مصاديق فراواني از جمله كشتار دستهجمعي، انتقال، گرسنهنگهداشتن، محروميت از آب، زندانيكردن، تهديد، شكنجه جسمي و رواني، تفكيك زنان از مردان، جلوگيري از روابط جنسي اتكا شده و همچنين براي اثبات جنايت عليه بشريت نيز به مصاديق كشتار بدون دليل و بدون محكمه، انتقال اجباري، زندانيكردن و محروميت، شكنجه، تجاوز جنسي، سربهنيستكردن اتكا شده است. همچنين براي اثبات جنايت جنگي به حمله و يورش به روستاها و ويرانكردن آنها، نابودي و ويراني مدارس و اماكن ديني، دستور به اخراج و انتقال روستانشينان اتكا شده است.
مرحله سوم انفال به عنوان يكي از سختترين حملات و مراحل انفال شمرده ميشود، بيشترين تعداد افراد در اين مرحله سربهنيست شده يا دستهجمعي به قتل رسيدهاند، از لحاظ جغرافيايي نيز پهناورترين منطقه را شامل شده و بيشترين تعداد روستاها را به نابودي كشانده، همچنين بيشترين ميزان ثروت و دارايي مردم به يغما برده شده است.
مرحله چهارم 3/5/1988 تا 8/5/1988
مرحله چهارم انفال، در ٣/٥/١٩٨٨ شروع و در ٨/٥/١٩٨٨ پايان يافت. منطقه جغرافيايي اين مرحله دره زاب پايين بود كه مناطق آغجلر، گوپتپه، عسكر و شيخ بزيني و كويسنجق و خلكان و دوكان را شامل ميشد. بعد از مرحله سوم، مرحله چهارم به عنوان دومين مرحله از لحاظ تعداد قربانيان به شمار ميآيد، نيرو و توان زيادي در آن به كار رفت. زماني كه به اسناد اين مرحله رجوع ميكنيم، مشخص ميشود كه نقشه آن بسيار وحشيانه و در اوج بربريت تدوين شده است.
در روز ٣/٥/١٩٨٨ با مانور هواپيماهاي جنگي بر آسمان گوپتپه در ارتفاع پايين شروع شد، بلافاصله صداي هشت انفجار به گوش ميرسد، سپس دود سفيدي به آسمان ميرود، همچنان كه شاهدان ماجرا ميگويند بعد از انفجار بوي سيب گنديده در هوا پخش ميشود و بعد از آن رنگ دود سفيد به دود رنگي تغيير مييابد.
بعد از گوپتپه، هواپيماها روستاي عسكر را آماج بمباران شيميايي قرار ميدهند، كه اكثريت ساكنين روستا قرباني و زخمي ميشوند و باقيماندهها و زخميها دستگير و ٤/٥/١٩٨٨ به پادگان سوسي برده ميشوند.
اما از ناحيه دوم، ارتش بعث شيوهاي ديگر در پيش گرفت، كه محاصره كامل منطقه تقتق بود، سلطان هاشماحمد شخصا نقشه عمليات در اين منطقه را طراحي ميكند. نيروهاي ارتش بعث از تمام جهات پيشروي ميكنند و ابتدا روستاي شيخ بزيني نابود و افراد باقيمانده در آن دستگير ميشوند.
همان روز واحدهاي نظامي بعث پيشروي بيشتري انجام داده و به سمت روستاهاي منطقه رفته و تعداد زيادي از مردم را دستگير ميكنند و تعدادي را روانه زندانها و تعداد بيشتري نيز سربهنيست ميشوند.
در گزارش سازمان Human Rights Watch اشاره شده است در اين مرحله ١٦٨٠ نفر از زن و كودك و سالمند و جوان سربهنيست شده و فقط در روستاي گوپتپه شاكيان ليستي شامل اسامي ٥٠٠ نفر را به دادگاه عالي ارايه داده كه از سرنوشتشان خبري در دست نيست. تمام آمار نيز حاكي از اين است كه در حوزه جغرافيايي آغجلر ٧٥ روستا، در حوزه جغرافيايي كويسنجق ٢٤ روستا، ٥٢ روستا در حوزه تقتق و ٦١ روستا در حوزه شوان نابود شده و با خاك يكسان شدهاند و ساكنين آنها را نيز سربهنيست كردهاند.
انفال چهارم، همچون انفال اول و دوم و سوم، رسما از طرف دادگاه عالي جنايي عراق به عنوان نسلكشي، جنايت عليه بشريت و جنايت جنگي شناخته شده و اسناد مرتبط با آن توسط دادگاه ثبت و ضبط شده است.
مرحله پنجم ، ششم و هفتم 5/5/1988 تا 26/5/1988
مرحله پنجم، ششم و هفتم انفال در تاريخ ٥/٥/١٩٨٨ شروع و تا ٢٦/٥/١٩٨٨ ادامه داشت، مناطق باليسان، شقلاوه، هيران، نازنين، سماقولي، دره آلان، رواندوز، چومان، كوههاي قنديل، رانيه، چهارقورنه، باواجي، بخشي از روستاهاي كويسنجق، ديبگه، آلتونكوپري را شامل شد و در واقع نزديك به نصف خاك كردستان را شامل ميشد.
براي انجام اين سه مرحله، ٥ لشكر نظامي مامور شدند و از چندين واحد ديگر نيز بهره گرفته شد.
در بخشي از اسناد دادگاه عالي جنايي عراق آمده كه در سحرگاه ١٥/٥/١٩٨٨ مردم مناطق مذكور كه خود را براي برگزاري عيد آماده ميكردند، از طرف هواپيماهاي عراق آماج حمله شيميايي قرار گرفتند، جشن و شادي عيد تبديل به اشك و ماتم شد. يكي از شاهدان ماجرا به دادگاه ميگويد: «زماني كه وارد روستاي وريوه شديم، هنوز غذاي مردم روي آتشدانها بود، در همان مكان ٣٧ جنازه را در گوري دستهجمعي نهاديم.»
در روز ٢٣/٥/١٩٨٨ مناطق باليسان و هيران و هلكان و مناطق اطراف آنها آماج حملات شيميايي قرار گرفتند و بعد از آن نيروهاي زميني ارتش وارد روستاها شدند و تعداد زيادي از مردم را دستگير و بعد از مدتي همگي را از بين بردند.
بعد از سقوط رژيم بعث در سال ٢٠١٣، اين سه مرحله نيز در دادگاه عالي عراق به عنوان نسلكشي، جنايت عليه بشريت و جنايت جنگي شناخته شد.
مرحله هشتم و پاياني 25/8/1988 تا 6/9/1988
مرحله هشتم و پاياني انفال در محدوده منطقه بادينان از تاريخ ٢٥/٨/١٩٨٨ تا ٦/٩/١٩٨٨ تداوم داشت، قبل از اين مرحله و در تاريخ ٨/٧/١٩٨٨ جنگ ايران و عراق پايان يافته بود، رژيم بعث و سران آن تلاش كردند از اين فرصت استفاده كنند و آن را تبديل به نقطه پاياني انفال به عنوان پروسه كشتار دستهجمعي مردم كرد كنند. اين مرحله تحت عنوان «خاتمهالانفال»
اجرا شد.
حملات اجراي اين مرحله از ساعت ١٤ روز ٢٣/٨/١٩٨٨ آغاز شد و ابتدا با حملات شيميايي به روستاهاي منطقه نهيليا شروع شد، در روز ٢٤/٨ دوباره هواپيماهاي نظامي منطقه را بمباران كردند تا زمينه براي حمله زميني ارتش آماده شود.
در روز ٢٥/٨/١٩٨٨ نيروهاي ارتش بعث، توانستند تمام راههاي اصلي را در دست بگيرند و راههاي فرار را ببندند. به ويژه كه اين منطقه خيلي گسترده بود و مناطق زاخو، عماديه، آكري، شيخان، سميل، خانسور، بارزان و سوران را شامل ميشد و نيروهاي عراقي ابتدا تلاش كردند راه ميان تركيه - عراق را مسدود كنند، چون اين تنها راه مناسب فرار بود، براي نيل به اين هدف نيز روستاهاي كاني ماسي، مانگيش، توكا، گلناسكي، برجيني، ورميلي، مازي، بليجان و باني و چند روستاي ديگر را آماج شديدترين حملات قرار دادند و روستاهاي امكاله، ديرهرش، رديني و چند روستاي ديگر را با بمبهاي شيميايي آماج حملات
قرار دادند.
با وجود شدت اين مرحله و سنگدلي و قساوت نيروهاي رژيم، حدود هشتاد هزار نفر توانستند به سمت مرز تركيه – عراق فرار كنند، بخشي نيز در اين فرار از طرف نيروهاي ارتش دستگير شدند كه تاكنون نيز از سرنوشت آنان خبري در دست نيست، به ويژه كساني كه به قلعه نزاركي منتقل شدند.
براي اثبات وحشيانهبودن اين مرحله، دادگاه عالي عراق به سه سند مهم اتكا كرده است، از جمله نامهاي از اركان ارتش عراق به شماره ١١٢٢ در تاريخ ٢١/٨/١٩٨٨ كه در آن از آمادهسازي حسين رشيد تكريتي سخن ميگويد و توسط نزار عبدل كريم خزرجي امضا شده، همچنين اعتراف متهمان و گزارش كارشناسان بينالمللي.
همچنين هركدام از علي حسن مجيد، سلطان هاشم احمد، حسين رشيد تكريتي، صابر عبدل عزيز، فرحان متلگ جبوري و طاهر توفيق العاني، از سران ارتش بعث به جنايات خود اعتراف كرده كه در هر هشت مرحله انفال مشاركت كردهاند.
در پايان نيز مرحله هشتم نيز از طرف دادگاه عالي جنايي عراق به عنوان جنايت نسلكشي، جنايت عليه بشريت و جنايت جنگي به همراه هفت مرحله ديگر شناخته
شده است.