زندگي بيايمان ، زندگي بيمعنا
كاشي: ايمان با احساس انفصال از قلمروي بيكران اتفاق ميافتد. كي يركگارد و همچنين اقبال ميگويند دو حالت انحطاطي در جامعهاي وجود دارد كه در آن ايمان حربه انتقاديتري تا عقل است: نخست زماني كه مومن انفصال را فراموش ميكند و خود را عين حق و تجليگاه عرصه بيكران ميپندارد، دوم زماني كه فرد فكر ميكند اساسا بهتر است از اين نسبت با عرصه بيكران ببرد و آن را فراموش كند و عرصه توام با لذت و كثرت و گسيختگي جهان روزمره را عين حقيقت بداند. در هر دو صورت انسان با صورتهاي متفاوتي از وضعيتهاي انحطاطي مواجه ميشود و اينجا با جامعهاي مواجه ميشود كه افق ندارد، گسيخته است و زندگي برايش بيمعنا است.