درباره مستند «كهريزك، چهار نگاه»
«حقيقت زندگي»
روشنك عباسي / «كهريزك، چهارنگاه» مستندي چهار اپيزودي است كه چهار نگرش را به زندگي در خلال معرفي كهريزك به تصوير ميكشد. فيلم در مجموع گرچه به سفارش آسايشگاه خيريه كهريزك وبا رويكرد معرفي فعاليتهاي آن ساخته شده اما در پرتو شعار اين مجموعه، كه زندگي كردن در كهريزك ادامه دارد و نه زنده ماندن، در هر چهار اپيزود معرف نگاه سازندگان خود به زندگي و در يك كلام جهانبيني آنان است. اين مستند كه از قالبهاي رايج فيلمهاي سفارشي كاملا دور است و در فرم و محتواي خود شامل زواياي مختلف هنري است در وجه اطلاعرساني در لايه زيرين خود نيز موفق بوده است. كهريزك، چهارنگاه به همان دليل كه مخاطب را با موسس، اهداف، نوع فعاليتها، لوكيشن، خيرين و مددجويان وحتي كم و كيف چگونگي ارايه اين خدمات آشنا ميكند قطعا با رضايت سفارشدهندگان هم روبهروشده است.
اتاق ٢٠٢ نام اپيزودي است كه رخشان بني اعتماد آن را ساخته است. نريتور اين مستند تعاملي خود بني اعتماد است و با واژگاني صميمي و برخاسته از دغدغههاي شخصي فيلمساز در نخستين لحظات، مخاطب را با خود همراه ميكند. بني اعتماد نگراني از سالمند شدن و همچنين نگراني از نگهداري سالمندان و نحوه مواجهه آنان با مشكلات و محدوديتهاي اين دوره را در سكانسهاي آغازين فيلم براي بيننده تبيين ميكند. او راه دوري نرفته و در اين راستا از زندگي، مشكلات و هراسهاي خود ميگويد. از هراسهاي انسان معاصر در زندگي كه نو شده اما به باورهاي سنتي خود هنوز معتقد است. فيلمساز با جلو رفتن فيلم همانقدر كه به وظيفه خود در معرفي كهريزك وفادار است به تعامل با سوژه و موضوع نيز پايبند است. بارها او را در كادر ميبينيم كه با مسوولان و خيرين و مددجويان گفتوگو كرده و يافراتر از آن در كنار زنان سالمند ورزش ميكند. گويي فيلمساز خود نخستين مخاطب اثر خود است و از سر نياز به آگاهي يا غلبه بر هراسهايي كه بارها در نريشن خود به آن اشاره ميكند دست به ساخت اين فيلم زده است.
يكي از وجوه موفقيت عملكرد مجموعه كهريزك در ارايه خدمات به مددجويان سكانس اتاق روانشناسي در مستند ٢٠٢ است. بنياعتماد و دوربينش كه معلوم است با سوژهها خودي شده و غريبگياش توسط آنان احساس نميشود در اين كلاس حاضر ميشود و مخاطب را در بازگويي لحظات خصوصي و شاد زندگي مددجويان شريك ميكند. در اين لحظه بني اعتماد با، فردوس، زن سالمندي هم كلام شده و شنونده دردهاي زن ميشود. فردوس ميگويد كه مشكلات فرزندانش را در عدم توانايي نگهداري از خودش درك ميكند. فرزندان تحصيلكردهاي كه با وجود محبت به مادر شايد در صورت فرسودگي و بروز محدوديتهاي كهنسالي از نگهداري مادر عاجز باشند. اوج موفقيت مددكاري كهريزك در اين گفتوگو بروز ميكند و فيلمساز آن را در ريتم روان فيلم بدون هيچ گونه برجستهسازي حساسيت برانگيزي شكار كرده است. به گواهي فيلم، زن سالمند روستايي بر مشكل شكاف بين نسلي فائق آمده و بر اساس تعاليم روانشناختي كهريزك جوانيشدن سيستم زندگي اجتماعي را درك كرده و خود و احساساتش را با آن تطبيق داده است. اجتماعي شدن كه گام مهمي براي جامعهاي مانند جامعه امروزي ما است و شايد از وظايف نهادهاي دولتي باشد در اين سيستم خيريه و غير دولتي طي فرآيندهاي مشابه داستان فردوس از نگاه فيلمساز مخفي نمانده و به بزرگترين دغدغه سالمندي پاسخ داده است. عبور فيلمساز از ترسهايش مخاطب را به همذات پنداري قابل قبولي ميرساند و اورا نه تنها با راوي و فيلم بلكه با اين نهاد اجتماعي همدل، آشنا ومهربان ميكند.
هملت در كهريزك، ساخته محسن امير يوسفي است كه مانند آثار سينمايي اين فيلمساز شگفت انگيز، طنازانه و جذاب است. آنچه مستند نميگويد و همان مضمون مستند است ميزان بالاي معلوليت در برخي ساكنين كهريزك، اعتماد به نفس آنان و تصميمشان براي زندگي و رنجي است كه در خلال اين تصميم ميبرند. آيتمهايي كه اميريوسفي نميگويد برايش پروپاگانداي عوام پسندانه دلخراش نميسازد اما از تاثيراتش به بهترين شكل بهرمند ميشود.
در فيلم امير يوسفي بختياري، معلول نابينا كه به سختي عضلاني شديد دچار است و از انجام كوچكترين امورات شخصي خود عاجز است به همراهي ساير معلولين نمايشنامه شكسپير را تمرين و اجرا ميكند. اين اجرا كه با ميزانسن مستند داستاني اميريوسفي آميخته، ايرانيزه شده و با بضاعت و امكانات اين معلولين اجرايي تامل برانگيز را به مخاطب نشان ميدهد. در خلال روند تمرينها فيلم انواع معلوليتها و ارايه خدمات به معلولين را به تصوير ميكشد. در روند تمرين تئاتر ميزان مقاومت مددجويان در مقابل معلوليتشان و عمق بهروري آنها از باقيمانده زندگي و سلامتشان در سكانسهايي باشكوه به تصوير كشيده ميشود.
اوج هنرنمايي امير يوسفي در تطابق پيام شكسپير، موسس كهريزك و خودش
به عنوان فيلمساز در سكانس رويارويي بختياري، كارگردان تئاتر براي جستوجوي نقش اُفليا با روح دكتر حكيمزاده است. جايي كه دكتر به بختياري ميگويد اُفلياي خودت را همينجا پيدا كن. اُفليايي كه نياز، عشق، زندگي، بازيگر و جهانبيني بختياري ميتواند باشد. فيلمساز در مستند داستاني مدرن خود به ارزشهايي فرامتني دست يافته و در قالب اثري طنز تلخيها، بن بستها وشكست كاراكترها را به توفق و برتري بر زشتيهاي زندگي تبديل كرده است. آنچنان كه بيننده معلوليت بختياري را از ياد برده و فقط كارگرداني اوست كه در ذهن ميماند و نمايشنامهاش.
حكمت شادان مستند شاعرانه پيروز كلانتري كه با واكاوي بخشي از زندگي مردان سالمند ونگاه آنان به زندگي ساخته شده اپيزود سوم «كهريزك چهارنگاه» است. فيلم علاوه بر اينكه به ارايه اطلاعات از چند و چون كهريزك و زندگي در آن ميپردازد به اين لوكيشن شخصيتي ميبخشد در حد يك همراه. همراهي كه همراز است و در دل خود به اندازه ساكنانش جا براي گونه گوني دارد. نوعي از همراهي كه هر سليقهاي را بر ميتابد، قضاوت نميكند، خط و نشان نميكشد و بر ارزشگذاري ساكنانش چشم فروبسته و قدر زندگي و زنده بودنشان را ميداند. حكمت شادان فضيلت انساني و فلسفه زيستن را در ديالوگ كه نه، در جهانبيني پيرمردي ساده و تنها ميداند كه ميگويد: «دزدي نكردم، گدايي نكردم، زنده باد مرده باد نكردم، ميتينگ نكردم». گويي فيلمساز اينگونه و بيهيچ هياهويي به نقد زندگي و جامعه پيرامون خود ميپردازد. حكمت شادان پوچي و بيهودگي بخشي از تكاپوهاي بشري را در سكانسي كه دو پيرمرد لحظههايي را با كاغذ سيگار درگيرند به سخره ميگيرد. اين اثر فارغ از كليشههاي آثار سفارشي در جستوجويي نه چندان تلخ و جوان زيست ساكنان پير كهريزك را در خلال نگاه شخصي خود روايت ميكند. عيد، مستند مشاهدهگر بهمن كيارستمي است كه چهارمين نگاه را به كهريزك دارد. امكان تقديم قرباني به اين مجموعه ونيز وسعت و ميزان همياري مردم در اين امر خير شيوهاي براي اطلاعرساني ميخواهد كه بهمن كيارستمي با دوربين دور از قضاوت خود به آن ميپردازد. چند و چون اين ماجرا در خلال آمادهسازي محيط و معلولان براي بازسازي مراسم طواف حول ماكت كعبه براي تاثير بيشتر روي خيرين و اهداكنندگان، ماجراي مستند كيارستمي را رقم ميزند.
رهايي نگاه فيلمساز از هر نوع تعلق و جهتگيري از نكات قوت فيلم است. در هنگامه تكاپوي آماده شدن كهريزك براي ميزباني از ميهمانان عيد قربان، دوربين جسور كيارستمي، خدمات هنرمنداني را صيد ميكند كه ضمن اجراي قطعات موسيقي فضاي شادي را براي سالمندان و مددجويان رقم ميزنند. اين نماها مقدمه متني است كه مستند عيد در بطن آن است. عيد هيچ پلاني از آيين قرباني كردن ندارد اما نماهاي بسياري از طواف نمادين معلولان و استلام ميهمانان و حتي عكس گرفتنشان با ماكت كعبه را نشان ميدهد. به تعبيري اگر حج را پرفورمنسي ديني ومذهبي با اهداف خاص خود در اسلام بدانيم، عيد كيارستمي هم نمايشي است از نيازهاي معنوي ساكنان و مخاطبان كهريزك.
تمرين تلبيه واجراي آن توسط معلولين لحظاتي سخت و تاثيرگذار را ميسازد كه شايد مستندي از حج توان برابري با آن را نداشته باشد. قاب و زاويه دوربين كيارستمي در طواف معلولين دقيقا بازسازي طواف خانه كعبه است آنچنان كه حسي واقعي از آن را بازسازي ميكند. دو نگاه در دو سكانس از عيد، جسارت و تيزبيني فيلمساز رابه خوبي عيان ميكند. پلانهايي از حجم و نحوه آمادهسازي لباسهاي احرام براي اين مراسم به نمايش در ميآيد و بعد ازآن در سكانس توزيع لباسها بين معلولان، زن معلولي مددكار خود را توجيه ميكندكه داشتن چادر احرام به تنهايي براي آنها كافي بوده و نيازي به دوخت ساير لباسها نبوده است. اين نما و ديالوگ كوتاه انگار تلنگري است به بيننده يا مسوولان كه با اندكي توجه به وضعيت آنها از ميزان نيازمنديشان آگاه باشند.
در سكانسهاي پاياني فيلم، در يك لانگ شات، آنسوتر از جمعيتي كه كنار ماكت كعبه جمع شدهاند جمع بزرگتري را ميبينيم كه مخاطب مراسم جشن روز عيد هستند. مجري عيدقربان را باواژههايي رسمي و پر طمطراق تبريك ميگويد و در ميان جمعيت پيرزني كه در سكانسهاي قبلي از شادماني و رقص منع شده بود بيتوجه به آنجه در اطراف او ميگذرد سرخوش و شادمانه ميرقصد و لب به خنده دارد. عيد با مشاهدهاي عاري از قضاوت، شادي ساكنان كهريزك را كه از آيين و مراسم عبور كرده و به واسطه حقيقت عيد شادند در قالب نماهايي هنرمندانه و تاثيرگذار به تصوير ميكشد و مستندي ماندني خلق ميكند.
بايد گفت مستند «كهريزك، چهارنگاه» با تنوعي كه در دل خود هم به جهت ساختار و هم نگاهي كه حاصل انديشه سازندگان آن دارد، اثري منسجم و ذيل هدف معرفي آسايشگاه كهريزك فيلمي موفق است.