• ۱۴۰۳ شنبه ۲۵ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3170 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۲ بهمن

ريتم ناموزون

جواد طوسي


جشنواره فيلم فجر با همه سايه روشن‌هاي مداومش، ويترين سينماي ايران محسوب مي‌شود. قاعدتا تنوع بيشترين كاربرد و اهميت را در جذابيت اين ويترين سالانه دارد. در شرايطي كه ما بخش خصوصي حرفه‌اي خود را كه نگاهي كلان و جامع‌الاطراف به كليت سينما داشته باشد از دست داده‌ايم، اين خلأ را- عمدتا- تهيه‌كنندگان و سرمايه‌گذاراني پر مي‌كنند كه از دل خود اين نظام برخاسته‌اند. سيدجمال ساداتيان، منوچهر محمدي، جواد نوروزبيگي، سعيد سعدي، احمد ميرعلايي و... چند نمونه شناخته شده از فعالان اين عرصه بوده و هستند. آن چيزي كه در نقطه انتخاب اكثر اين افراد مشاهده مي‌شود، جوان‌گرايي و نوعي نگاه مصلحانه و غيرراديكال و آميخته با وجوه انساني است. تنها در اين ميان، سيدجمال ساداتيان و منوچهر محمدي هر از گاه با انتخاب برخي مضامين جسورانه و خلاف آمد عادت (همچون «به رنگ ارغوان» ابراهيم حاتمي‌كيا و «مارمولك» كمال تبريزي) خط‌شكني كردند.
حال بايد پرسيد اين «جوانگرايي» غالب كه در سال‌هاي اخير سير صعودي داشته و نمونه تمام‌عيارش را در جشنواره امسال شاهديم، مي‌تواند آن تنوع را (در شكل مضموني و ساختاري‌اش) به درستي پوشش دهد؟ ترديدي نيست كه ورود جمعي از فيلمسازان جوان با فكر و ايده‌هاي نو و انگيزه‌هاي كافي، خوني تازه به رگ سينماي ايران مي‌دمد. مطالبات آنها و ارتباط اجتماعي گسترده‌شان باعث مي‌شود كه از محافظه‌كاري پرهيز كنند و اين مي‌تواند رونق و حيات دوباره يك سينماي اجتماعي هويتمند را كه نسبتي درست با جامعه ملتهب معاصر داشته باشد موجب شود. اما توجه داشته باشيم كه تحقق اين امر و ايجاد چنين بستري منوط به باز بودن دست فيلمساز و عدم وجود عوامل بازدارنده در روند كارش است. اگر شكل‌گيري «موج نو» در اواخر دهه 40 و نيمه اول دهه 50 را ناشي از يك جريان اصيل خودجوش تاريخي بدانيم، بايد ديد كه آن تنوع مضموني و بصري كه در آثار فيلمسازاني چون داريوش مهرجويي، مسعود كيميايي، ناصر تقوايي، سهراب شهيد ثالث، امير نادري، فريدون گُله، جلال مقدم و علي حاتمي شاهد بوديم، چگونه به وجود آمد؟ وانگهي به اين نكته مهم نيز توجه داشته باشيم كه در همان دوران اختناق در كنار فيلم‌هاي غيرمتعارف و متكي به فرمي چون «چشمه» آربي آوانسيان، «مغول‌ها» پرويز كيمياوي، «شازده احتجاب» بهمن فرمان‌آرا، «طبيعت بي‌جان» و «يك اتفاق ساده» سهراب شهيد ثالث و «غريبه و مه» بهرام بيضايي، امكان نمايش فيلم‌هايي با مضامين اجتماعي سياسي مانند آرامش در حضور ديگران» ناصر تقوايي، «گوزن‌ها» مسعود كيميايي، «تنگسير» و «مرثيه» امير نادري و «دايره مينا» داريوش مهرجويي (ولو با وقفه و مقداري جرح و تعديل) فراهم شد.
حال مقايسه كنيم انرژي مضاعف شماري از فيلمسازان جوان اين زمانه را كه در همان گام‌هاي اوليه به لحاظ برخي تنگناها و محدوديت ها و برخوردهاي انعطاف‌ناپذير و شرايط نامناسب اكران بعدي دچار سرخوردگي و انفعال مي‌شوند. در كنارشان، با وضعيت مساعد و مطمئني از فيلمسازان نسل مياني و قديمي و سير طبيعي كارشان روبه رو نيستيم. تعداد زيادي از فيلمسازان نسل اول و دوم و سوم اين دوران كه به هر حال آثار خوب و قابل اعتنايي در كارنامه‌شان به ثبت رسيده، يا بيكار هستند و يا بي‌انگيزه و سرخورده و افت كيفي و سير نزولي برخي از آنها نيز نياز به آسيب‌شناسي دارد. چرا فيلمسازاني مثل مهرجويي و كيميايي و پوراحمد بعد از واكنش‌هاي تند و منفي نسبت به آخرين آثارشان نمي‌توانند (بدون وقفه و ترديد) با شورو انگيزه دوباره، شرايط كيفي بهتري را براي ادامه فعاليت خود رقم بزنند؟ آيا پسرفت و بازنشستگي در حيطه فيلمسازي موضوعيت دارد و تابع سن و سال است؟ در اين صورت، چرا در سينماي جهان فيلمسازان زيادي هستند كه پيري و آخر خط نمي‌شناسند و همواره حرفي براي گفتن دارند؟
تصور مي‌كنم مرور گذشته و حال نسل‌هاي مختلف فيلمسازان‌مان و توجه به تركش‌هاي مداومي كه بر بدنه سينماي بي‌بنيه ما در طول اين سال‌ها (با در نظر گرفتن جو سياست‌زده جامعه) وارد شده و تعميم فضاي محتاطانه و دست به عصا در سطوح مختلف سياستگذاري و توليد و سرمايه‌گذاري و... هويت باختگي و سردرگمي و انزواي بخش خصوصي ريشه‌دار مي‌تواند روشنگر علل مخدوش شدن اين ويترين فرهنگي سالانه و قرار نگرفتن آن در موقعيتي بهتر و متكثرتر و چشم‌نوازتر باشد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون