من ميتوانم يعني چه؟
روزنامهاعتماد
شوراي نويسندگان
بياييد فرض كنيم كه يك اتفاق ناگوار در حوزه مسووليت يك مسوول رخ دهد. مثلا هواپيمايي سقوط كند يا ساختماني آتش بگيرد يا... طبيعي است كه مردم ميخواهند بدانند چرا اين اتفاق افتاده، مسوول آن كيست و چگونه ميتوان در آينده مانع از تكرار اين رويدادها شد؟ در چنين شرايطي مسوول مربوط انواع و اقسام توجيهات درست و نادرست را رديف ميكند تا خود را غيرمسوول معرفي كند. در واقع ماشين توجيه روشن ميشود و به راه ميافتد. البته برخي از اين علل نيز پذيرفتني است ولي نكته اين است كه هيچگاه كسي نميگويد «من نتوانستم». همه در پي شرح علل وقوع فارغ از مسووليت فردي هستند. حتي حاضر به عذرخواهي هم نميشوند. حالا بياييد به زمان انتخابات و كسب راي وارد شويم. اگر كسي مدعي تواناييهايي شود، منطقي است كه به علل اين توانايي خود اشاره كند و نه به اراده خودش. اجازه دهيد توضيح داده شود. اگر در يك جامعه بيكاري يا تورم بالا باشد، به طور طبيعي هر نامزدي مدعي است كه بيكاري يا تورم را كاهش خواهد داد. اگر 10 نامزد هم باشند همين را خواهند گفت. ولي مردم از كجا بدانند كه كداميك از اين افراد بهتر ميتوانند اين دو هدف را محقق كنند. يك راه ادعا درباره اين است كه من ميگويم چنين ميكنم پس ميتوانم! در اين زمينه طبيعي است كه هر كس ادعاي انجام هر چيزي را ميكند به طور ضمني معتقد است كه او اين كار را انجام خواهد داد. بنابراين چنين چيزي راهي قابل قبول نيست. ممكن است كسي بگويد كه من كارهاي ديگري را كه گفتهام انجام ميدهم، انجام دادهام، پس در اين مورد هم ميتوانم انجام دهم. اگرچه اين يك گام رو به جلوست ولي كافي نيست زيرا دهها قول و قرار ميتوان ارايه كرد كه وي نتوانسته است انجام دهد. راه سوم اين است كه اين ادعا دو قسمت شود. يك بخش منطق قضيه و بخش ديگر اراده معطوف به انجام آن. فرض كنيم كه كسي ادعا كند من ميتوانم هواپيماي مسافربري بسازم. چون قبلا دوچرخه ساختهام پس اين كار را هم ميتوانم. خب شايد يك امتياز مثبت براي او باشد كه پيش از اين دوچرخه را ساخته است ولي كسي نميتواند صدها ميليارد سرمايه را در اختيار او قرار دهد كه هواپيما بسازد، اگر نشد، چه كسي مسوول است؟ طبعا كسي كه اين ادعا را ميپذيرد. فرد مدعي بايد طرح بياورد كه شامل جزييات فراواني است و اين طرح بايد تصويب شود. سپس به اراده فرد براي تحقق آن پرداخت. وقتي كسي ميخواهد صد ميليون وام بگيرد، بايد طرح توجيهي بياورد و مرجع بيطرفي آن را تاييد كند. سپس سرمايه خود را نيز به ميان بياورد و ضمانت كافي هم بدهد. حال چگونه ممكن است كه كسي رييسجمهور شود بدون آنكه يك طرح يك صفحهاي در اقتصاد داشته باشد و ادعاهاي بيهوده كند، انتظار دارد كه مردم سرنوشت كشور را براي 4 سال در اختيار او قرار دهند؟ او بايد طرح توجيهي خود را بياورد، سپس كارشناسان بيطرف آن را ارزيابي كنند، در صورت تصويب، آنگاه راي بگيرد. وقتي كسي صرفا تكرار ميكند كه من ميتوانم، من ميتوانم، معناي روشن آن اين است كه طرح و ايدهاي ندارد زيرا كسي كه طرح و ايده و برنامه دارد نميگويد من ميتوانم، ميگويد كه اين طرح به اين دلايل قابليت اجرايي دارد. كسي كه مدعي ساختن هواپيماست، نميتواند به دوچرخه ساختن خود استناد كند. او بايد يك طرح جامع از هواپيماسازي ارايه كند و هزينه، نيروي انساني، نياز به فناوري و نحوه تامين آن، بازار سفر هوايي و... همه را در آن لحاظ كند سپس اين برنامه را جهت دفاع از آن ارايه كند.
كسي نميتواند انجام و تحقق ادعاهايي را بكند كه منطقا و از منظر علمي غيرممكن است. از همه مهمتر اينكه هر اقدام مثبتي مستلزم پرداخت هزينه است. كسي نميتواند وعدهاي دهد كه حتي اگر شدني هم باشد، به هزينههايش اشاره نكند. اگر كسي بگويد 5 اتوبان بزرگ در تهران احداث ميكنم بايد چند نكته ديگر را هم پاسخ دهد؛ اول اينكه پول آن را از كجا ميآورد.
دوم اينكه آيا موضوعات و طرحهاي مهمتر از ساخت اتوبان وجود ندارد؟ مثلا كسي كه سرطان دارد، آيا ميتواند پول خود را صرف سفرهاي تفريحي كند؟ پول كه محدود است، بايد در بهترين طرح خرج شود.
بهترين طرح آن است كه بيشترين بهرهوري را داشته باشد. سوم هم بايد بگويد اتوبان را براي چه ميسازد؟ آيا ساختن اتوبان ترافيك را كم ميكند يا زياد؟ پس ملاحظه ميشود كه نفس ادعا كردن مشكلي را حل نميكند.
بلكه طرح توجيهي آن و سپس مقايسه آن با طرحهاي مشابه است كه مقدم بر هر ادعا بر توانايي انجام يك كار
است.