مرتضي گلپور
برگزاري نخستين مناظره انتخاباتي، صحنه انتخابات را شفافتر كرد. اما همپاي اين شفافيت، مناظره توانست تصوير دقيقتري از وضعيت اردوگاه اصولگرايان به دست بدهد. نامزدي كه قرار نبود در انتخابات ثبتنام كند، ميداندار اصولگرايان در مناظره شد. در مقابل، نامزد نخست تشكل نوپاي اصولگرايان، يعني جمنا در حاشيه قرار گرفت. براي بررسي آنچه در اردوگاه اصولگرايان از ابتدا تا امروز گذشت، با اميرمحبيان، فعال سياسي و تحليلگر مسائل سياسي گفتوگو كردهايم ،كسي كه همواره تحليلي واقعبينانه و دور از تعصبات تشكيلاتي از وضع موجود به دست ميدهد. او تاييد ميكند كه جمنا از فعاليتهاي اصلاحطلبان گرتهبرداري شده است، اما ميتواند گامي نخست براي تشكيل مجلس عالي اصولگرايان باشد، مجلسي كه ميتواند زمينهساز بازنگريها و نوگراييهاي اين جريان ريشهدار اجتماعي باشد. وقتي هم كه درباره استراتژي كمپين انتخاباتي محمدباقر قاليباف يعني حمله بيمحابا به رقيب از او پرسيديم، محبيان توصيه كرد كه «قاليباف بايد روي نقطه تمايز خود تاكيد كند؛ كارآمدي و گره گشايي از مشكلات و الا بازي را راحت خواهد باخت. » اين گفتوگوي مكتوب را بخوانيد.
برخي معتقدند «جمنا» از تجربه اصلاحطلبان گرتهبرداري شده، يعني از پايين به بالا از مردم به نخبگان است، اما همين تجربه نيز مديريت شده و براي رسيدن به نامزد خاصي طراحي شده است. به نظر شما «جمنا» چگونه سازوكاري است و چرا اصولگرايان اينبار به چنين سازوكاري دست يازيدند؟
در اينكه اصلاحطلبان و اصولگرايان در طراحي مدلهاي تشكيلاتي از هم تاثيرپذيرفته يا گرتهبرداري ميكنند؛ شكي نيست. فارغ از نتيجهاي كه جمنا به دست بياورد؛ اين حركت يعني ساماندهي دموكراتيكگونه ارزشمند بوده و ميتواند گامي بزرگ براي تشكيل كنگره يا مجلس عالي اصولگرايان تلقي شود كه پيش از اين پيشنهاد كرده بودم. شخصا هر حركتي را كه ساماندهي مردمي، مستمر و ژرفنگر مبتني بر برنامه داشته باشد؛ مفيد ميدانم.
چرا و چگونه، نه فقط جمنا را سازوكاري ناموفق، بلكه اساسا اصولگرايي را سازوكاري پايان يافته ميدانيد؟
جمنا را سازوكاري ناموفق نميدانم بلكه در بعضي از سازوكارهاي اتخاذ شده توسط آنها بحث دارم؛ حتي همانگونه كه گفتم، جمنا ميتواند مقدمه و تجربهاي قابل اعتنا براي رسيدن به مجلس عالي اصولگرايان باشد. اصولگرايي را هم سازوكاري پايان يافته نميدانم بلكه معتقدم اصولگرايي به دليل ريشههاي ژرف اجتماعي بايد حفظ شود و در اين راستا بايد بازنگريها و نوگراييهايي در آن منجمله تعريف مجدد مفاهيم وروابط و نيز تشكيلات صورت گيرد.
در اين صورت، اگر جمنا ناموفق خواهد بود، اين امر چه تاثيري بر چينش نهايي نامزدهاي اصولگرا خواهد داشت؟
جمنا تا اينجا نيز با ساماندهي نسبي فضا موفق بوده است و بايد ديد كه آيا قادر خواهد بود كه در گام نهايي هم نامزدهاي باقيمانده را به سوي همگرايي ببرد يا خير؟ جمنا از نظر من هدف نيست ولي مقدمهاي قابل اعتناست كه ميتوان بر اساس آن دريافت كه مديريت فضاي سياسي، روشي كه همواره بر آن تاكيد كرده ام؛ ما را زودتر به همگرايي كانديداها ميرساند تا تلاش براي همسو كردن كانديداها آن هم به هر قيمتي!
آيا هدف از تعدد نامزدها حمله به روحاني است؟ آيا اين امر نزد رايدهندگان مقبول است؟
حجم انتقادات در جامعه نسبت به وضعيت اقتصادي كم نيست؛ رايدهندگان از وضعيت اقتصادي تاثيرپذيرفتهاند؛ شبهات و گلههاي آنها پاسخ لازم را از سوي دولت دريافت نكرده است. سياستهاي رسانهاي دولت هم نه تنها از شبهات نكاسته است بلكه بر آن افزوده است. همين مساله ظرفيت تخريبي دولت را بالا ميبرد؛ رقباهم از همين ظرفيت استفاده خواهند كرد. رايدهندگان اگر اولويتهاي ديگري نداشته باشند و رقبا هم آنها را نترسانند به اين حرفها و انتقادات گوش خواهند داد. البته اينكه تا چه حد اين انتقادات بر راي آنها اثر خواهد گذاشت بستگي به اعتمادي خواهد داشت كه به صداقت رقبا و شعارهاي آنها ميكنند.
آيا مردم كارنامه احمدينژاد را از اصولگرايي تفكيك ميكنند؟
وقتي ميگوييم «مردم» بايد آن را تعريف و تجزيه كنيم. اگر منظور اصولگرايان است؛ اصولگرايان ديگرمجموعه يكپارچهاي نيستند؛ در واقع هيچگاه نبودند. اگر بخواهيم بهتر تعريف كنيم اصولگرايان دو گروه هستند؛ گروهي كه دغدغههاي خود را بر دغدغههاي تشكلهاي سياسي ارجحيت ميبخشند كه اكثريت هستند و آنهايي كه دغدغههاي تشكلها و راهحلهاي آنها را راه برون رفت ميدانند. گروه نخست؛ به دنبال كساني هستند كه گره گشا باشند؛ اينكه مورد حمايت اين يا آن گروه باشد برايشان مهم نيست. اگر منظور از مردم تودههاي غير تشكيلاتي ولي سياسي است كه دغدغه زندگي خود را دارند معمولا اين تفكيك را صورت نميدهند.
گفتيد كه احمدينژاد براي خود بازي ميكند، بازي او چه تاثيري بر سبد راي اصولگرايان و روحاني خواهد داشت؟
بازي احمدينژاد از لحاظ ظاهري در اين فاز تمام شده است؛ اما اثرات كار او تمام نشده است. بايد ديد بدنه هوادار او در گزينش نهايي به كدام سو ميروند. از لحاظ نظري هواداران او سه دسته ميشوند؛ گروهي به سوي كانديداهاي اصولگرا، گروهي كه شدت قهرشان با رقباي اصولگراي احمدينژاد بيش از روحاني است، قهرا و نه از روي اختيار به سوي روحاني خواهند رفت؛ گروهي هم به سوي راي سفيد؛ اما حجم و تعداد آنها را نميدانم.
گفتيد در اين دوره شگفتيهايي را شاهد خواهيم بود كه شايد براي تجربه سياسي رييسي زود باشد، منظور شما چه شگفتيهايي است؟
بخشي از اين شگفتيها را در بازي احمدينژاد شاهد بوديد؛ بخشي از پيچيدگيها را شايد در هنگام مناظرات ببينيد؛ كساني كه از محيطهاي انتصابي به فضاي انتخاباتي وارد ميشوند معمولا روي بازيسازي كارگردانان و نتيجههاي آن بيش از حد حساب باز ميكنند؛ اما ميدانيم كه انتخابات عرصه احتمالات است.
هيجان كاذب در اصولگرايان، ناشي از چيست و پيامدش براي انتخابات چيست؟
هيجان موجود كه كاذب يا غيركاذبش را نميدانم؛ به دليل آن است كه هدف را كه همان پيروزي است؛ نزديك ميبينند. شايد هيچ دولتي نبوده است كه رقبايش در دور دوم تا اين حد اميد به پيروزي داشته باشند. البته تحقق اين اميد به دو فاكتور بستگي دارد؛ اشتباهات دولتيان و زيركي اصولگرايان در مواجهه با افكار عمومي.
قاليباف كمپين انتخاباتي خود را با حمله به روحاني آغاز كرد، آيا اين حملات، سبب افزايش راي او خواهد شد؟
يك كانديداي با هوش مثل يك ناخداي قايق بادباني علاوه بر باد موافق بايد بتواند از باد مخالف هم استفاده كند؛ يك كانديدا بايد به نحوي حركت كند كه خود را به موانع نكوبد؛ قاليباف بايد بداند تندروي نقطه تمايز او در اين رقابت نيست. كانديداهايي بودند كه از او تندتر حركت كردند. قاليباف بايد روي نقطه تمايز خود تاكيد كند؛ كارآمدي و گرهگشايي از مشكلات و الا بازي را راحت خواهد باخت. سياست بازي با فانتزيهاست؛ با آرزوها و اميدها و البته بعضي وقتها بهره بردن از نفرتها! مردم ما اكنون با اميد و عشق راحتتر برانگيخته ميشوند تا نفرت.