خشم و هياهوي بسيار براي چي؟
سيد علي ميرفتاح
من از مناظره روز جمعه كمي ترسيدم. نه از اين جهت كه روحاني راي نياورد... نه. بلكه وقتي ديدم رقبا، چنين بيپروا شمشير از رو بستهاند و چنين تمام قد به ميدان آمدهاند ترسيدم كه اگر بزرگان، مديران و سرآمدان جامعه چنين باشند، واي به حال بقيه. به نظر شما اين همه عصبانيت و خشم و مچگيري و حمله فقط به خاطر دفاع از بيكارها، فقرا و محرومين جامعه است؟ آيا واقعاً غم ديگران، نامزدهاي رياستجمهوري را چنين ستيهنده كرده است؟ بر فرض كه اين دولت ناموفق بوده، و به وعدههايش عمل نكرده و مسير درستي نپيموده، آيا اين مقدار ناكامي، كفايت ميكند كه چشم بر همهچيز ببنديم و اينقدر تلخ، تند، بد و نااميدكننده حرف بزنيم؟
ديروز صبح كه تيتر روزنامههاي رقيب را خواندم، بيشتر ترسيدم از بحران اخلاقي جامعه. آيا واقعاً روزنامههاي حكومتي، آنها كه از بودجه رسمي استفاده ميكنند، حق دارند چنين آزادانه وارد معركه شوند و به هر كس كه ميخواهند طعنه بزنند؟... طعنه بزنند؟ كجاي كارم من؟ اينها انگار كه با دشمن خوني طرفند، حرف زشت ميزنند و بد ميگويند. اگر ملاحظات رسانهاي در كار نبود باور كنيد فحش چارواداري هم ميدادند...
جلوي رقابت سياسي را نبايد گرفت. دهان منتقدين را هم نبايد بست. اما آنچه اين روزها ميبينيم نه رقابت است و نه نقد. بلكه عصبانيت فشردهاي است كه هر لحظه ممكن است به فاجعه بدل شود. انگار كه همه يك حرص عجيبي از دولت فعلي دارند و انگار كه آمدهاند و ميخواهند انتقام چهار سال قبل را از او بگيرند. اين رقابت نيست، نقد هم نيست بلكه انتقام است. اما انتقام از چه؟ روحاني و جهانگيري چه كردهاند كه بقيه با اين شدت و غلظت از ايشان عصبانياند؟ بعيد است كسي باور كند اين عصبانيت به خاطر دفاع از اقشار مظلوم است. ما كه از خارج نيامدهايم و امروز كه به اين دوستان نرسيدهايم. اين بزرگان همه مسبوق به سابقهاند و در ادوار مختلف ديدهايم كه چه كردهاند و چه گفتهاند. ديدهايم چطور مديريت كردهاند و چه وعدههايي دادهاند. طبقات محروم جامعه، يك شبه و چهار ساله كه درست نشدهاند. گيرم كه روحاني براي طبقات محروم و مستضعف هيچ كار نكرده و قدمي بر نداشته، اما او كه اينها را درست نكرده. قبل از او هم ما مشكل بيكاري، تورم و تبعيض داشتيم. چطور تا قبل از اين كسي نبود كه اينطور دل بسوزاند و برنامه بنويسد و براي مردم كاري بكند؟ چطور تا قبل از اين، اينطور خشمگين نميشدند و حرف تند نميزدند؟ يعني چهار سال پيش وضع محرومان بهتر از ايني بود كه الان هست؟ يعني چهار سال پيش مردم، همه شغل داشتند و در جامعه كسي شرمنده زن و بچهاش نميشد؟ يعني چهار سال پيش همهچيز مملكت روي روالش بود و اين دولت روحاني بود كه آمد و ما را وابسته به نفت كرد و بيكاري و تورم را قوام بخشيد؟ همين قصه مهاجرت جوانان تحصيلكرده را به اروپا و امريكا بازخواني كنيد، ببينيد در طول اين ده، دوازده ساله چه بلايي سر كشور آمده. روزي چهارصد و ده، دوازده نفر از بچههاي درس خوانده و صاحب فن مملكت، چمدان بستند و رفتند به يك جاي ديگر. چطور بود كه هيچكدام از اين دلسوزان، ككشان هم نگزيد، حتي يك سخنراني هم عليه سياستهاي نادرست دولت وقت نكردند، بلكه حتي اظهار تاسف هم نكردند...
رقابت سياسي چيز بدي نيست. تخطئه هم عيبي ندارد. اما اتفاقي كه دارد ميافتد آميزهاي است از خشم و بيانصافي. آن هم توسط نخبگاني كه در اين چهل سال مديران عاليرتبه بودهاند و مسائل كشور را بهتر از هر كسي ميشناسند. در اين ميان حتي به تعارف و تظاهر هم كسي نگفت كه ما شيفته خدمتيم نه تشنه قدرت. يعني واقعاً در چهار سال گذشته هيچ اتفاق مثبتي در كشور نيفتاده و اين دولت ولو به تصادف هيچ كار خوبي انجام نداده؟ تربيت ديني حكم ميكند كه «عيب مي جمله بگفتي، هنرش نيز بگو». ادب و اخلاق حكم ميكنند كه حتي با دشمن نيز منصفانه باشيم. آيا اين دولت در سياست خارجي، در بهداشت و درمان، در علم و فناوري، در آموزش عالي، در نفت، در انرژي، در آبروداري بينالمللي هيچ عملكرد مثبتي نداشته؟ مديران سابقهدار كشور كه چنين بيانصاف باشند، واي به حال ما... مسوولان با بركتش كه اينها باشند، توقع انصاف و بركت از چه كسي بايد داشت؟...