اقتضاي كار سياسي
سيد علي ميرفتاح
شوراي شهر براي اصلاحطلبان و مردمي كه به اصلاحطلبي متمايلند، آزمون مهمي است كه دعا ميكنيم از آن سربلند بيرون بيايند. هر چند از شواهد و قرائن پيداست كه نبايد خوشبين بود. اگر به هر دليلي در اين آزمون سرافكنده شويم كسي جز خود را نبايد ملامت كنيم و تا چهار سال آينده چيزي جز دريغ و حسرت نصيبمان نخواهد شد. ما قبلا هم در شوراها باختهايم و اين كانون مهم تصميمگيري را به حريف واگذاشتهايم. وقتي سرگرم «اره بده، تيشه بگير»هاي حقارتبار نفساني بوديم، شوراي شهر تبديل به كانون قدرت و ثروت شد و از دلش نه فقط شهردار مبسوطاليد بلكه رئيسجمهور مطلق العنان بيرون آمد. درست است كه هم بايد نگران انتخابات رياستجمهوري باشيم و هم شوراها، اما به نظرم ارزش و اهميت دفاع تمامقد از روحاني، شوراها را تحتالشعاع قرار داده و در چشم سياستمداران و مردم كماهميتش كرده. توفيق ما در ابقاي روحاني بر مسندش، بسيار مهم خواهد بود و در تاريخ ثبت خواهد شد، اما پيروزي ما در شوراها نيز مهم است و ميتواند شيريني تحقق اراده ملي را دوچندان كند... اما متاسفانه به هر دليلي، فعلا دعواست و بر سر ليست واحد، اتفاق نظري وجود ندارد و در اين يكي، دو شب اخير هر كسي از هر گوشهاي با شعاري، شروع كرده است به اعلام ليست جداگانه. براي حريف پرقدرت و صاحب نفوذ، چه چيزي بهتر از اينكه نيروهاي هم افق، مشغول هم شوند و فرصت طلايي تصاحب شورا را بسوزانند. اصلاحطلبان، خوب يا بد، ليستي بستهاند كه كمتر كسي آن را تمكين ميكند. جز مهرعليزاده كه پا روي نفسش گذاشت و تسليم راي و نظر شوراي ليستساز شد، بقيه فرياد انا رجل سر دادهاند و هر كس از گوشهاي در فضيلتهاي فراموش شده خويش، داد سخن سر ميدهد و شايستگياش را براي ورود به شورا يادآور ميشود. عدهاي هم مشغول طومار جمع كردنند تا شايستگيهاي خود را براي شوراي اصلاحطلبان يادآور شوند. از آن طرف اصلاحطلبان هم اتوريته يا حتي قدرت اقناع مردم را ندارند. خبرها حاكي از عصبانيت و تشتت و چنددستگي است. همين است كه ميگويم از اين آزمون سربلند بيرون نميآييم. زعماي قوم يا وارد قضيه نميشوند يا احتمالا بيم آن دارند كه اگر وارد شوند حكمشان نافذ نباشد. سردمداران موجود ديالوگ بلد نيستند، خيلي زود از كوره در ميروند و صلاي «بودور كه وار» (هميني كه هست) سر ميدهند. مردم هم پراكنده شدهاند و هركدام جذب يكي از اين گروههاي تلگرامي شدهاند. فرجام اين پراكندگي، پيروزي حريف و تداوم مديريت شهر بر همين منهاج است.
من نميگويم كه اصلاحطلبان اشتباه نكردهاند و مو لاي درز ليستشان نميرود. نه آنها هم بنده خدا هستند و حتما يك جاي كارشان ايراد دارد. اما بالاخره كار سياسي اقتضائاتي دارد كه بايد بدانها گردن بگذاريم. چون حزب نداشتهايم و تمرين دموكراسي (به معناي حزبي و سياسي) نكردهايم برايمان سخت است كه زير بار ليستي برويم كه دوستش نداريم. اما كار سياسي به يك اعتبار همين پا گذاشتن روي دوست داشتن و همراه شدن با تصميم جمعي است. كار سياست كار دل نيست كه همه با رضا و رغبت بدان گردن نهيم. كار سياست پيروزي فرد بر جمع نيست. سختي كار سياسي هم همين است كه آدم مجبور است در مواقعي از تصميم غلط همجناحيهايش دفاع كند و برخلاف ميلش بدان راي بدهد. اصلا اگر اين كار سخت نبود كه اسم آزمون رويش نميگذاشتيم. حرف من روزنامهنگار خريدار ندارد، اما لازم است بزرگان و نامداران و رجالي كه حرفشان دررو دارد، اقتضائات كار سياسي را به همه، هم به مردم و هم به گروههاي اصلاحطلب و هم به كانديداهايي كه توان و ميل انصراف به نفع يك جريان را ندارند، يادآوري كنند و اينها را از صرافت خدمت در شورا بيندازند... باور كنيد باختن در شوراي شهر، كم از باختن در رياست جمهوري نيست و بيم آن ميرود كه مثل سالهاي قبل گرفتار تمناهاي نفساني و حقارتبار شويم و به جاي جمع، خود را ببينيم. خودپسندي، جان من، برهان ناداني بود.