اجلاس رياض؛ رويارويي مردمسالاري و قدرتهاي اجارهاي در منطقه
عليرضا دلخوش
تحليلگر مسائل خاورميانه
با وجود پيچيدگيهاي سياسي – امنيتي خاورميانه، در حال حاضر ميتوان دو تابلو و روايت كاملا متمايز از وضعيت سياسي، اجتماعي و اقتصادي را در منطقه ملاحظه كرد:
1- روايت رژيمهاي سلطاني با محوريت وهابيت
در اين تابلو، سركردگان رژيمي كه بر اساس اصل وراثتي، ساليان متمادي است بر مردم حكومت ميكنند، علامتهايي از سوي نسل جوان و حتي همسايگاني چون بحرين دريافت كردهاند كه آينده سلطنتشان در تهديد است. بيگانگي و حتي تنفر از اصول اوليه دموكراسي، ترويج نهادين خشونت و تكفير، مخالفت صريح با هر حركت آزاديخواهانه در داخل كشور و حتي در همسايگان، مبارزه با حقوق بشر و حقوق زنان، تقابل با هر گونه نشانه مردمسالاري و دهها ويژگي ديگر از خصوصيات ذاتي اين حاكميت است. مردم عربستان سعودي اساسا با واژه انتخابات و صندوق راي بيگانهاند و هر آن چه در اين ميان وجود دارد، تنها امر سلطان است كه برايشان هم حكم قانون اساسي را دارد و هم كاركرد قوه مقننه، قضاييه و مجريه را. مردم در شهرهاي مختلف اين كشور ثروتمند به دو گروه اقليت و اكثريت تفكيك شده و هر اندازه كه گروه اقليت در رفاه و تجملات به سر ميبرند، به همان ميزان نيز گروه اكثريت در محروميت، فقر، توسعهنيافتگي و عقبماندگي، دست و پنجه نرم ميكنند. حملات همهجانبه نظامي رياض به يمن و كشتار هدفمند قومي و غيرنظاميان آن كشور در تعارض صريح با اصول حقوق بشردوستانه و حقوق بشر قرار دارد. محروميت زنان از حقوق اوليه و مسلمي چون حق رانندگي و حق انتخاب، چيزي نيست كه قرن 21 بتواند آن را به راحتي هضم كند. هرچند خاندان سلطنتي سعودي تلاش بيسابقهاي براي خريد ثبات سياسي داخلي (تضمين بقاي سلطنت) خود نموده و در اين ميان از تنها ابزار كارساز خود يعني دلارهاي نفتي بهرهمند ميشوند، اما تحولات پيراموني اين شبهجزيره، واقعيت ديگري را نشان ميدهد.
2- روايت نظامهاي مردمسالار
در تابلوي ديگري كه در همين منطقه و در همسايگي آبي شبه جزيره وجود دارد، كشوري پرجمعيت و تاريخي قرار دارد كه حاكميت سياسي آن تنها از طريق انتخاب مردم، مشروعيت مييابد. نظام سياسي اين كشور بر پايه اراده مردم قرار دارد و چرخهاي توسعه اقتصادي و اجتماعي كشور بر محور خوداتكايي و اقتصاد مقاومتي در حال چرخش است. حقيقت آن است كه عنصر مردم در جامعه سياسي ايران، پديدهاي نيست كه در هياهوي رسانههاي خارجي بتوان آن را ناديده گرفت. بر اساس آمار، در طول 38 سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تعداد 36 انتخابات عمومي در كشور برگزار شده است كه طي اين انتخابات، مردم به صورت مستقيم از اعضاي مجلس خبرگان (جهت تعيين رهبري) تا رييسجمهور، نمايندگان مجلس و نمايندگان شوراهاي شهر و روستا را تعيين كردهاند. در سپهر سياسي اين كشور، آنچه بيشتر خودنمايي ميكند، نقش مردم و اراده آحاد جامعه است. مردم هشتاد ميليوني ايران، در همين 38 سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تجربيات منحصربهفردي را در مسير مردمسالاري و استقلال به دست آوردهاند. تجربه بيبديل هشت سال دفاع در برابر جبهه بعثي – سعودي – امريكايي، تجربهاي گرانبها، پرهزينه، دردناك و در عين حال افتخارآميزي بود كه بر اساس آن ملت، با اتكا به قدرت خود و توكل به خدا، توانستند دست متجاوز را از كشور كوتاه كنند. تجربه دفاع سياسي و اقتصادي در قالب مبارزه با تحريمهاي همهجانبه اقتصادي-سياسي نيز از دستاوردهايي است كه در لغتنامههاي سياسي دنيا، تنها معادل آن، عزت ملي و پيروزي خواست ملت بر خواست بيگانگان است. اكنون ايران اسلامي توانسته است با مديريت رهبري مدبر و با ديپلماسي منطقي خود، ملتهاي جهان را به حقيقت صلحطلبي ايران آگاه سازد. برجام هر چند در معرض عهدشكنيهاي طرفهاي غربي قرار گرفته است اما تا همين جاي كار توانسته است به روشني، واقعيت صلح طلبي و اهل گفتوگو بودن ايران را به اثبات رسانده و به مخاطبين بينالمللي خود نشان دهد كه ملت ايران، حركت خود را در مسير توسعه بر اساس دو محور نفي سلطهپذيري و سلطهگري تنظيم كرده است. انتخابات هفته گذشته رياستجمهوري در ايران، جديدترين شاهكار اين تصوير است. در اين انتخابات، بيش از 41 ميليون نفر از مردم ايران پاي صندوقهاي راي آمده و ركورد به يادماندني مشاركت 73 درصدي را به نام ايران ثبت كردهاند. مشاركت 73 درصدي مردم در سرنوشت سياسي خود، مفهوم خود را دارد و ناظران سياسي بينالمللي به خوبي اين مفهوم را دريافت ميكنند. بر اساس اين تصوير، بازيگران بينالمللي اعم از كشورهاي همسايه، كشورهاي دوست و كشورهاي غير همراه، برنامه روابط با ايران را تنظيم ميكنند. كشورهاي دوست و همراه، با اين آمار به آينده درخشان سياسي و اقتصادي ايران اطمينان يافته و در برنامهريزي براي مهندسي يك روابط سازنده و طولاني مدت با ايران، مصمم شدهاند. بازيگران منطقهاي و بينالمللي اكنون يقين دارند كه در معادلات سياسي خود با كارگزاران و مديران سياسي روبهرو هستند كه در انتخابشان، پاي 41 ميليون انسان در ميان است.
بررسي مقايسهاي دو تابلوي منطقهاي
اكنون با مقايسه اين دو تابلوي سياسي در منطقه، سوالي كه مطرح ميشود وضعيت توازن سياسي در منطقه است. به طور كلي رابطه بين سياست خارجي و وضعيت سياسي داخلي، رابطهاي مستقيم بوده و سياست خارجي، ادامه سياست داخلي محسوب ميگردد. آنچه موجبات قدرت يابي سيات خارجي كشورها را فراهم ميسازد، ثبات سياسي و اقتصادي داخلي است و صد البته آنچه سبب تقويت قدرت ملي ميشود نيز، سياست خارجي صحيح و مبتني بر واقعيتهاي موجود است. در اين رابطه دو طرفه، كشورهايي كه قدرت سياسي و اقتصادي خود را از طريق اتكا به قدرت ملي، اقتدار و مشروعيت داخلي خود تامين ميكنند، داراي قدرت سياسي باثبات، غيرمزلزل، اصيل و تعيينكننده بوده و برعكس، دولتهايي كه فاقد اقتدار ملي و جايگاه مردمي باشند، تلاش ميكنند تا قدرت سياسي خود را از خارج وارد كرده و به اصطلاح، خريداري قدرت كنند. تجربههاي گذشته و جاري در حوزه سياسي به روشني نشان ميدهد كه قدرتهاي مرم محور، در حقيقت توليدكننده قدرت ملي بوده و دولتهاي فاقد مشروعيت ملي، با صرف هزينههاي گزاف سياسي و اقتصادي و تلاش در يافتن ائتلافهاي سياسي در خارج از مرزهاي خود، در حقيقت اقدام به خريد يا اجاره قدرت ميكنند كه اين اقدام آنها، نميتواند جايگاه اصيلي در نظام سياسي منطقهاي و بينالمللي براي آنها دست و پا كند. با مقايسه دو تصوير كلي از جايگاه سياسي و اقتصادي جمهوري اسلامي ايران و عربستان سعودي در منطقه، به روشني ميتوان عناصر قدرت بومي و اصيل در ايران و عوامل قدرت وارداتي در عربستان سعودي را مشاهده كرد. در اين وضعيت، حاكميت غيرمشروع، متزلزل، فرتوت و فاقد بينش سياسي واقع بين عربستان، در تلاشي عاجزانه، اجلاسي را در رياض تشكيل داده و از سران كشورهاي اسلامي دعوت كرد تا با گردهمايي خود در نشستي كه ميهمان ويژه آن رييسجمهور كاسب مسلك امريكا خواهد بود، به سخنان ترامپ در خصوص رويكرد به اصطلاح مبارزه با تروريسم امريكا، گوش فرا دهند. اخبار منتشر شده از سفر ترامپ به رياض حكايت از آن دارد كه رييسجمهور امريكا نه در قالب يك رييسجمهور، بلكه در جايگاه يك دلال سلاح و صاحب يك كمپاني اقتصادي در رياض حاضر شده و نتيجه سفر، امضاي قرارداد فروش سلاح به ارزش بيش از يكصد ميليارد دلار و امضاي قراردادهاي اقتصادي به ارزش بيش از 200 ميليارد دلار با عربستان، بود. قرارداد فروش سلاح به عربستان با هدف به اصطلاح مقابله با تهديدات نظامي ايران امضا گرديد! ايراني كه در همان ساعات امضاي قرارداد فروش سلاح در رياض، بيش از 41 ميليون نفر با حضور در پاي صندوقهاي راي، با صدايي رسا، مردمسالاري ايراني را به گوش جهان رسانده و بر ادامه مسير تعامل و گفتوگو با جهان جهت رسيدن به صلح و توسعه پايدار تاكيد كردند. به راستي چه كسي نميداند كه منشا ترويج تروريسم در منطقه، به لحاظ سياسي، امريكا و به لحاظ جغرافيايي و ايدهپردازي و سخت افزاري، عربستان سعودي است؟ عربستاني كه غير از سلفي گران را تكفير و خونشان را مباح دانسته و رتبه نخست را در صدور تروريستهاي انتحاري و حرفهاي به منطقه و غرب دارد. عربستاني كه بازيگر نقش اول تراژدي يازده سپتامبر، افغانستان طالبان و القاعده است؟ با همه اين سوابق درخشان، ترامپ ميهمان عربستان شده و در رياض خطاب به كشورهاي اسلامي! از ضرورت بيرون راندن تروريستها از كشورهاي اسلامي ميگويد! كشورهايي كه خود، قرباني تروريسم هستند و اكنون بايد در رياض، نقش مجلس گرم كني براي سلمان سعودي و خوش خدمتيهاي وي به ترامپ را بازي كنند. در اجلاس رياض، آنچه بيشترين توجه رسانهها را به خود جلب كرد، قراردادهاي نظامي و اقتصادي آن هم در ابعاد ميلياردي بين امريكا و عربستان بود. هيچ كس سخنان ترامپ را در خصوص ضرورت مبارزه با تروريسم جدي نگرفت. حال و هواي اجلاس و سفر ترامپ به رياض، حال و هوايي شديدا كاسبي بود. ترامپ در سخنان خود كه سعي داشت تا كمي هم ژست رهبري ائتلاف ضد تروريسم را به آن اضافه كند، از ميزبان خود و حضار خواست تا تروريستها را از كشورهاي خود بيرون كنند!در فضاي به غايت مسموم و كاسب مدارانه اجلاس رياض، تيزبيني سياسي ايجاب ميكرد تا روساي ساير كشورها با عدم حضور خود، از تبديل شدن به ابزاري براي گرم كردن بزم سلمان در برابر ترامپ، جلوگيري كنند؛. به عبارت ديگر، كشورهايي كه در آنها، دموكراسي واقعي حرف اول را ميزند و مسوولان آنها به عزت ملت خود احترام قايلند، نبايد نقش مكمل را در بازي سلمان ميپذيرفتند و خود را گرفتار تله پر زرق و برق رياض ميكردند. خودداري اردوغان، رييسجمهور تركيه از مشاركت در اين نشست، با وجود اينكه تركيه علاقهاي خاص به حضور پررنگ در جهان اسلام دارد را بايد نشانهاي از تيزهوشي وي در شناخت دام پرزرق و برق سعودي دانست. وي با عدم حضور در بزمي كه براي استخدام قدرتي كاذب جهت ادامه سلطنت سعودي ترتيب داده شده بود، نارضايتي خود را از ميهمان ويژه و ميزبان دست پاچه نشان داد.
سخن آخر:
در منطقه پرحادثه و ناآرام خاورميانه، حضور دولتهاي مردمنهاد و قدرتهاي بومي كه اقتدار سياسي خود را از منشا ملي به دست آوردهاند، براي ايجاد ثبات در منطقه، بسيار مغتنم است چرا كه ثبات سياسي كشورها و برقراري روند توسعه پايدار ملتها صرفا در زير سايه حكومتهاي مردمسالار ممكن بوده و استقرار حكومتهاي با ثبات و مردمسالار، مانع بزرگي بر سر راه ناآراميهاي اجتماعي و سياسي خواهد بود. اكنون ديگر وقت آن رسيده است تا كشورهاي اسلامي و مردمسالار منطقه و در راس آن جمهوري اسلامي ايران، با تشكيل محور كشورهاي دمكراتيك و دعوت از كشورهايي مانند تركيه و عراق، مانع ريشه دواندن عوامل بيثباتي در منطقه شوند؛ عواملي كه فاقد كمترين استاندارد دمكراتيك بوده و با اتكا به قدرتهاي اجارهاي فرامنطقهاي، حل مشكل مشروعيت خود را در باز كردن پاي عناصر غير منطقهاي و زياده خواه ديده و به جاي اتكا به همكاريهاي منطقهاي، ترجيح ميدهند تا با هزينه كردن سرمايههاي ملي خود، به عنوان مستاجران بازيگران فرامنطقهاي، خاورميانه را همچنان در آتش بيثباتي نگاه دارند.