درباره رمان «روباهي به نام پكس»
اگر مرا اهلي كني
محمدرضا مرزوقي
«تازه اين لحظه بود كه روباه فهميد پسر دارد گريه ميكند. برگشت تا صورتش را ببيند و مطمئن شود. بله، صاحبش داشت گريه ميكرد... اما بيصدا... روباه اشكهاي پسر را ليسيد؛ بوي خون نميآمد! گيج شد. هميشه فكر ميكرد وقتي كسي گريه ميكند، حتما معنياش اين است كه زخمي شده است. از بغل پسر بيرون آمد تا صاحبش را دقيقتر نگاه كند.»
«روباهي به نام پكس» نوشته سارا پنيپكر با شروعي شاعرانه و دراماتيك رابطه ميان يك پسربچه و حيوان خانگياش كه يك روباه است را موضوع كار خود قرار داده است. اين كتاب به دوستي و عشق ميان انسان و حيواني ميپردازد كه اهلي كردنش كار هر كسي نيست. اما وقتي اهلي شود همچون روباه داستان «شازده كوچولو» ميخواهد شيفتگي كند. شايد روباهها به راستي اهل شيدايي باشند در حالي كه ما آنها را صرفا به عنوان حيواناتي موذي و حيلهگر ميشناسيم كه به مزارع و مرغداريها دستبرد ميزنند.
در پشت جلد كتاب چنين آمده: «هيچ چيز نميتواند «پيتر» و «پكس» را از هم جدا كند. هيچ چيز؛ حتي جنگ!»
«روباهي به نام پكس» كتابي است درباره دوستي. ذات دوستي و اهميت آن در جهان هستي. حالا اينجا نويسنده دوستي ميان انسان و حيوان را كه در نوع خود ميتواند غريزيترين شكل رابطه و البته خالصترين در نوع خود باشد را سوژه و اصل ماجرا قرار داده است. در ادبيات داستاني، خصوصا ادبيات كودك و نوجوان به دوستي ميان انسان با درخت و انسان با حيوان خانگي زياد پرداخته شده است. همچنين دوستي ميان انسان و حيوانات وحشياي كه با كمي محبت چنان رفاقتي از خود نشان ميدهند كه بهندرت ميتوان در روابط بشري سراغي از آن گرفت. رابطه پيتر و پكس نيز از اين نوع روابط است. سارا پنيپيكر با روايتي شاعرانه كه از نگاهش به شكل رابطه ميان روباه و انسان سرچشمه ميگيرد به بطن يك اتفاق نادر توجه كرده است. اتفاقي از عشق ميان حيواني وحشي با صاحبش كه او را اهلي كرده سرچشمه ميگيرد. شايد پنيپيكر در ايده اوليه داستانش، روباه داستان جاودانه شازده كوچولو را از نظر دور نداشته. روباهي كه از شازده كوچولو ميخواهد او را اهلي كند.
شازده كوچولو گفت: من پي دوست ميگردم. نگفتي اهلي كردن يعني چه؟
روباه گفت: اهلي كردن يعني علاقه ايجاد كردن... اگر مرا اهلي كني، هر دو به هم نيازمند خواهيم شد. تو براي من در عالم همتا نخواهي داشت و من براي تو در دنيا يگانه خواهم بود... تو اگر مرا اهلي كني زندگي من همچون خورشيد روشن خواهد شد. صداي پاهاي ديگر مرا به سوراخ فرو خواهد برد ولي صداي پاي تو همچون نغمه موسيقي مرا از لانه بيرون خواهد كشيد.
اين اتفاقي است كه ميان پيتر و پكس رخ داده است. انگار نويسنده با زبان و روايت خود و البته از زاويه نگاه خود، ادامه رابطه شازده كوچولو با روباه را اينبار در قالبي كاملا رئال ولي ذاتي همچنان شاعرانه، براي ما بازنمايي كرده است. رابطه ميان انسان و حيوان، هرچقدر هم كه محكم و استوار و عاشقانه باشد، سرانجام مثل هر رابطهاي محكوم به جدايي است. اما مهم اين است كه چيزي در ذات اين رابطه تغيير نخواهد كرد.
شباهت ميان زندگي پيتر و پكس هم شايد باعث اين پيوند شده باشد. هر دو آنها مادران خود را از دست دادهاند. به همين دليل پيتر جاي خانواده پكس را گرفته است و از او مراقبت كرده است. رابطه آنها هرچند به دليل جنگي كه در راه است ناچار به گسست ميشود، اما آنچه در ذات اين رابطه هميشه دست نخورده ميماند شايد آن احساسي است كه به بطن غريزه هر دو برميگردد. مثل رابطهاي كه صرفا از روي احساسي متقابل شكل گرفته و حساب و كتاب دو دو تا چهار تا در آن دخلي نداشته است. در واقع ما با شعوري ذاتي در اين رابطه مواجه هستيم. رابطهاي كه در آن عشق حقيقي و قلبي حرف اول را ميزند. شاعرانگي رمان پكس نه در زبان روايت كه در ذات موضوع آن و نوع ارتباط ميان پكس و پيتر قابل لمس و درك است.
«روباهي به نام پكس» با دوستي آغاز ميشود و با دوستي به پايان ميرسد. دوستياي كه گرچه ممكن است دو طرف ناگزير به دوري از هم باشند، اما در كنه وجود خود همچنان اهلي يكديگر باقي ميمانند.
رمان «روباهي به نام پكس» را نشر پرتقال در قطع رقعي و 214 صفحه و قيمت 12 هزار تومان در شمارگان هزار نسخه منتشر و به بازار كتاب عرضه كرده است.