نقد و بررسي انديشه سياسي بنيانگذار حكمت متعاليه
قانون، قدرت معنوي است
روز اول خردادماه سالروز بزرگداشت حكيم صدرالمتالهين شيرازي (1045-979 ه. ق.) فيلسوف و بنيانگذار حكمت متعاليه است. ملاصدرا در ميان اهل فلسفه ايراني معمولا به نظرياتي چون اصالت وجود، حركت جوهريه و تشكيك وجود شناخته ميشود و كمتر به انديشه سياسي و اجتماعي او توجه ميشود. در نود و يكمين نشست راويان انديشه در فرهنگسراي انديشه كتاب فلسفه سياسي صدرالمتالهين نوشته شريف
لك زايي با حضور نويسنده و ابراهيم برزگر و محمدعلي فتح الهي و جمعي از علاقهمندان در فرهنگسراي انديشه نقد و بررسي شد. در ادامه گزارش روابط عمومي اين پژوهشگاه از اين نشست از نظر ميگذرد:
ادوار زندگي صدرا
شريف لك زايي، مولف كتاب «فلسفه سياسي صدرالمتالهين» در ابتداي نشست به معرفي مختصري از كتاب پرداخت و گفت: اگر بپذيريم كه هر نظام سياسي از يك انديشه و فلسفه سياسي بهره مند است، اين سوال مطرح ميشود كه فلسفه سياسي انقلابي چيست؟ آيا پشتوانهاي در اين سرزمين دارد يا نه؟ در واقع فلسفه سياسي ميتواند به ما در حل و فصل مسائل بنيادي كمك كند. شايد حتي بتوان گفت كه انقلاب اسلامي ميتواند از حكمت متعاليه سيراب شود و از آن پشتيباني كند.
وي ادامه داد: نياز است كه به بازشناسي آثار فيلسوفان توجه كنيم و آنها را مورد بازنگري قرار دهيم. در اين بازنگري با توجه به پرسشهاي زمان ما بايد بازخواني اتفاق بيفتد. در ارتباط با بحث علوم انساني هم نياز داريم متناسب با جامعه خود آن را دنبال كنيم. اين اثر در اين مسير حركت ميكند كه انديشههاي فلسفي سياسي يكي از فلاسفه بزرگ مسلمان را مورد توجه قرار داده است. ملاصدرا يكي از فيلسوفهاي بزرگ است كه برآيند و نتيجه هر تفكر فلسفه ما در گذشته است. ملاصدرا در برخي از آثارش به صورت خاص به مباحث فلسفي سياسي توجه كرده است. در ساير آثارش در مسائل سياسي قابل مشاهده است. به نگاههاي پراكنده راجع به سياست ميتوان توجه كرد كه به بخشهايي از آن در اين اثر توجه شده است. در واقع در ابتدا به مباحثي راجع به حيات سياسي ملاصدرا اشاره و درباره آثار ايشان طبقهبندي جديدي را ارايه كردم كه در تبيين فلسفه سياسي ايشان موثر باشد. اين تقسيمبندي شامل صدرالمتالهين جوان، ميان سال و كهن سال ميشود و به اين ترتيب هركدام از دورههاي زندگي ايشان مورد توجه قرار گرفته است. لك زايي به دو دوره علمي در زندگي ملاصدرا اشاره كرد و افزود: يكي فضاي رايج فلسفي عصر خود كه در آن زيست ميكند و حكيم حكمت مشايي محسوب ميشود. ديگري بعد از اينكه يك تغيير چند درجهاي در افكار ايشان رخ ميدهد قايل به اصالت وجود ميشود و مسير ديگري را طي ميكند. در ادامه نيز مباحث مفهومشناسي و مفاهيم و مباني مورد توجه قرار گرفت. رهبران سياسي، تفاوتهاي نبي و فيلسوفان و بحث راجع به مدينه فاضله مورد توجه قرار گرفته است. محبت، قدرت، عدالت و سعادت در شمار اصول ديگري است كه در اين كتاب بررسي شده است. به طور كلي اگر انديشه سياسي را به معني عام تصور كنيم، فلسفه سياسي و حكام سياسي در ذيل آن قرار ميگيرد و در مباحث فلسفي سياسي مورد توجه جامعه است.
تشكيكات درباره صدرا
در ادامه ابراهيم برزگر به عنوان يكي از منتقدين حاضر در جلسه نكاتي پيرامون كتاب «فلسفه سياسي صدرالمتالهين» بيان كرد. وي گفت: ملاصدرا منظري ميان رشتهاي دارا بوده و علوم زمان خود را از منظر فلسفه، كلام، عرفان در يك مشرب و جويبار به عنوان اسفار اربعه جمع كرده است. دو اينكه در دوره صفويه كه عصر شكوفايي ايران بوده زندگي ميكرده است. در چنين فضايي است كه ملاصدرا به عنوان فيلسوف قد علم ميكند. دكتر لك زايي به عنوان محقق اجزاي پراكندهاي كه در آثار ملاصدرا بوده در بازار انديشه سياسي او تبيين و ارايه كرده است. ارزشمندي كار او در اين است كه عناصر پراكنده و غيرمنسجم آثار ملاصدرا را در كنار هم قرار داده است.
برزگر به چند پرسش از مولف اشاره كرد و گفت: آيا سياست ملاصدرا تنها در سفر چهارم بوده است؟ آيا در سفرهاي ديگر اين سياست حضور ندارد و تجلي بيشتر در سفر چهارم بوده؟ سوال ديگر اينكه ما همواره متفكر جوان و پخته داريم. معمولا در اين دورهها انديشهها عوض شده. آيا آثار مورد بررسي مربوط به دوره پختگي ايشان بوده يا مربوط به جواني هم بوده است؟ همچنين فلسفه سياسي معاصر را ميشود به فلسفه كانت تشبيه كرد كه بنيان فلسفه غرب را او گذاشت. اگر ما قايل شويم كه ملاصدرا چنين شاني را در ايران دارد، ميتوان فلسفه علوم اجتماعي را در آورد و ميشود فلسفه سياسي الگوي توسعه شود. در اين صورت خطوط كلي و گزارههايي هست كه ميتواند به ما كمك كند اين فلسفه سياسي را تبيين كنيم؟ سوال آخر من اينكه يكي از تشكيكات درباره ملاصدرا اين است كه خيلي از آثار ديگران استفاده كرده، ولي در غالب موارد ارجاع نداده. آيا ملاصدرا مرتكب سرقت علمي نشده است؟
علوم سياسي نحيف ما
محمدعلي فتح الهي به عنوان منتقد ديگر اين نشست بيان كرد: رشته علوم سياسي مقداري در جامعه ما نحيف است كه به خاطر شرايط سياست در گذشته ايران است. ارتباط سياست با مردم ضعيف بود كه باعث شد سياست آن رشد را نداشته باشد. اينكه بخواهيم فلسفه سياسي را استخراج كنيم، سختيهاي خود را دارد. اين اثر سنگين و ارزشمندي است. تلاشهاي محقق محترم ارزشمند است كه توانسته راهي را باز كند براي تحقيقات بيشتر و كاملتر. انصافا بررسي كاملي از انديشههاي معاصر شكل گرفته است. اما برخي از نكات نياز به توضيح بيشتري دارد. حجم مطالب نويسنده را مجبور كرده از برخي مباحث گذرا عبور كند. عبارتي هست به اين عنوان «از اين رو ارزشها و آموزهها از سطح هر جامعهاي برخيزد» با اين جمله نميشود نظر مخاطب را جلب كرد. نظريه حركت جوهري ملاصدرا كه ارزشها و آموزهها از سطح جامعه بر ميخيزد. نياز به توضيح دارد. ابهام را بيشتر در ذهن خواننده ايجاد ميكند و در ادامه بحث قالب و محتوا را مطرح كردند. ميتوانيم قالب را بگيريم و محتوا را در آن تزريق كنيم. ما تعدادي از قالبها را اتخاذ كرديم و در جوامع ديگر و محتوايي را تزريق كرديم. اين موضوع محل بحث است.
سياست متعالي جامعه متعالي
شريف لكزايي در ادامه نسبت به نقدهاي منتقدين توضيح داد: جا دارد به بحث ابتدايي دكتر برزگر بيشتر توجه شود. آن چيزي كه من سعي كردم به آن بپردازم، همين كتاب است. اما نياز است در مورد آن بازشناسي، بازنگري و بازسازي كار را انجام دهيم. مواد سياسي ملاصدرا را بازشناسي كنيم. نياز داريم كه اين مواد را بازشناسي و پرسشها را وارد كنيم و وارد گفتوگو با ملاصدرا شويم كه پاسخهايي ميگيريم. آن را بازسازي كنيم و ارايه كنيم. اينها ميتواند همزمان اتفاق بيفتد و ميتواند تكتك باشد. من تلاش كردم كه تركيبي از هر سه باشد. با يك خوانش انتقادي و نگاه جدي از منظر فلسفه سياسي مباحث ايشان را بازسازي كنيم.
فتحاللهي درباره سياست متعالي توضيح داد: سياست متعالي از جامعه متعالي بر ميخيزد و سياست غير متعالي از جامعه غيرمتعالي برميخيزد. اين بحث در قالب و محتوا ادامه پيدا كرده. نحوه داد و ستد ما از آموزهاي كه از ديگران ميرسد به چه نحو خواهد بود. هيچوقت با ما تعامل مثبت و هماهنگ را نخواهد داشت. مدينه فاضله هم محصول جامعه فاضله است و يك مدينه فاضله بيشتر نخواهد بود. نحوه خلق و تفسير پيدا كردن جامعه با خودش را نشان دهد.
فتحاللهي در ادامه به بحث شريعت و سياست پرداخت و گفت: دكتر لك زايي انصافا به شكل جامعي به اين بحث پرداخته و مواردي كه ارايه كرده بسيار راهگشاست. اما توضيحاتي لازم است كه ما مرادمان از شريعت چيست؟ قانون طوري است كه در زندگي مردم پياده شده و نميتوانند خلاف قانون عمل كنند و قانون در جامعه قدرت پيدا كرده است. منظور از قانون نوشتههاي در كاغذ نيست. مراد ملاصدرا قانوني است كه وجود پيدا كرده است. اين يعني قدرت يافتن شريعت و قانون.
حال نسبت اين را با سياست ميخواهيم بسنجيم. مهم اين است آن چيزي كه وجود پيدا كرده چه نسبتي با سياست دارد. قدرت اول از ماديات شروع ميشود ولي در مراحل تكامل خود تبديل ميشود به قدرت قانون. قانون قدرت معنوي است. احساس ميكنم اگر در اين جهت واضحتر ورود كند براي خواننده پوياتر خواهد بود. در بحث محبت كه در جامعه وجود داشته، ركن اصلي سياست است. در واقع بايد بيايد فضاي برادري ايجاد شود. آن برادري هست كه انسجام ايجاد ميكند و در مفهوم برادري انسانها با هم احساس برادري كنند. اين موضوع انسجام ايجاد ميكند كه اينها را از هم بپوشاند. احساس ميشود بهتر است به آن پرداخته شود.
لكزايي در خصوص تبعيد ملاصدرا به كهك بيان كرد از نظر من تبعيد ملاصدرا خودخواسته بود. مهم اينكه در آثار ملاصدرا اشاره ميشود كه او هيچيك از آثار خود را به سلاطين صفوي تقديم نكرد. ملاصدرا در نگاهي فاقد فلسفه سياسي است چون اثري مستقل در اين باره ندارد. يكي از مشكلات ملاصدرا روان بودن نثر ايشان است كه برخلاف استادش ميرداماد كه نثر بسيار پيچيدهاي دارد باعث شده فلسفه ايشان رواج پيدا كند.