استقلال خوزستان؛ از قهرماني تا فروپاشي
تيمي دارد ميسپارد جان
ليگ شانزدهم با تمام خوشيها و ناخوشيها به پايان رسيد؛ همه رفتند تا نفسي چاق كنند و با قدرت به ليگ هفدهم برگردند ولي در اين بين شايد تنها تيمي كه همچنان نفسنفس ميزند و در بلاتكليفي محض بهسر ميبرد، استقلال خوزستان است؛ تيمي كه در دو سال اخير براي فوتبال خوزستان آبروداري كرده است.
باشگاه استقلال خوزستان در سال ۱۳۹۰ تاسيس شد و در فصل ۹۳ - ۹۲ با هدايت عبدالله ويسي پا به ليگ برتر گذاشت و در اوج شگفتي، در سومين حضورش در ليگ برتر با گوارديولاي وطني به قهرماني رسيد؛ عنواني كه تيمهاي باسابقه بهسختي به آن دست پيدا كردهاند اما اين قهرماني خيلي زود به كام خوزستانيها تلخ شد. از همان روزهاي بعد از قهرماني مشكلات گروه ملي و صحبتهايي براي واگذاري آن به بانك ملي، استقلاليها را وارد چالشي بزرگ كرد و بلاتكليفي در مشخص نبودن اسپانسر، اولين ضربه مهلك بر پيكره اين تيم قهرمان بود. در پي همين احوالات نيز جدايي سرمربي اين تيم و رفتن چند بازيكن خوب و شاخص، نگرانيها را دوچندان كرد.
در اين روزهاي ناخوش آبيها، ناپديد شدن تمام آنهايي كه هنگام قهرماني اين تيم با ژست و لبي خندان كنار استقلاليها ايستادند و خود را در قهرماني سهيم دانستند و عكس يادگاري گرفتند نيز در نوع خود بسيار جالب توجه و تاملبرانگيز بود؛ آنها بهيكباره محو شدند و تا پايان ليگ هم ديگر خبري از هيچكدام نشد و گويا همگي به خواب زمستاني فرو رفتند.
البته مسوولان باشگاه تدبير كردند و براي اينكه به حواشي تيم قهرمان بيشتر از اين دامن نزنند، خيلي زود هدايت تيم را به سيد اكبر پورموسوي يا همان كاپلو خوزستانيها سپردند. استقلاليها كه دو جبهه ليگ برتر و آسيا را پيش رو داشتند، ضمن مقابله با حريفان قدرتمند و نامي، بار بيتوجهي مسوولان را هم بايد به دوش ميكشيدند؛ كاري كه از رقابت با حريفان براي آنها سختتر و نفسگيرتر بود.
باوجود تمام سختيها و اعتصابهايي كه استقلاليها داشتند و پولهايي كه بايد ميرسيد و نرسيد، ليگ برتر و ليگ قهرمانان آسيا به پايان رسيد، اما اين تيم سرانجام ناخوشايندي داشت؛ پورموسوي به فولاد رفت، مومني راهي پيكان شد، طيبي قصد سفر به قطر دارد و بيتسعيد هم در دوراهي تهران و آبادان مانده است، ماهيني از تيمهاي پايتخت پيشنهاد دارد، شيرزادي هم اينستاگرامي خداحافظي كرده و شيخويسي هم كه از هفتهها قبل گفته بود، ديگر نميماند. در اين بين نبايد از نقش جالب آنهايي كه آمدند، وعدههاي قشنگ دادند و رفتند و ديگر خبري از آنها نشد، غافل شد، چراكه بهخوبي فيلم دردآور جان دادن استقلاليها را كارگرداني كردند تا ليگ به پايان برسد تا شايد مردم خوزستان همهچيز را فراموش كنند.
نكته جالب اين بود كه از مديرعامل پروازي اين باشگاه هم خبري نشد و معلوم نبود كه او چه ميكند. او در طول ليگ آنقدر در كمال آرامش دست روي دست گذاشت، تا تيم به مرز فروپاشي رسيد و جالبتر اينكه اكنون نه مديرعامل و نه ديگر مسوولان، به جدايي سرمربي و ستارههاي بيادعاي اين تيم واكنشي نشان نميدهند؛ اكنون اين استقلال تنها مانده است با عدهاي طلبكار و اينكه مشخص نيست براي فصل آينده اصلا مسوولان قصد تيمداري دارند يا خير.
در اين باشگاه كه هيچ چيز سرجاي خودش نيست، كاركنان باشگاه نيز وضعيت خوبي ندارند و هفت ماه است كه حقوق آنها عقب افتاده است؛ اين كاركنان همچون بازيكنان تيم، ديگر توان پاسخگويي به خانوادههايشان را ندارند و كسي هم خودش را در قبال اين نفرات مسوول نميداند و معلوم نيست اگر تيم واگذار يا منحل شود، تكليف حقوق اين كاركنان چه ميشود.
خوزستانيها ميگويند ليگ شانزدهم جز فروپاشي استقلال، براي آنها هيچچيز ديگري نداشت؛ فروپاشياي كه ناشي از بيتدبيري و فرار از مسووليت كساني بود كه يادشان رفت اين استان و فوتبال آن، براي كشور كم نگذاشته است؛ از نفت، گاز و آب آن گرفته تا بزرگان و نخبههايي كه به دنيا معرفي كرده است.
اكنون اين استقلال، جان تازه و غيرت مسوولان را ميخواهد؛ خوزستانيها از وعده مسوولان ردهبالا نااميد شدهاند و ميدانند كه خوزستاني بايد به فكر خوزستاني باشد و اكنون تنها اميد مردم خوزستان براي احياي اين تيم، استاندار و مديركل ورزش و جوانان خوزستان است تا اين تيم ازهمپاشيده را ذرهذره جمع كنند.
آري آبيهاي اين استان روزهاي غريبانهاي را بدون هيچ حمايتي پشت سر گذاشتند، اما بازهم عروسي به كوچه استقلاليها ميرسد؛ فقط لطفا اين بار هيچ مسوولي براي گرفتن عكس يادگاري كنار آنها نايستد؛ خوزستانيها ديگر خاطره خوشي از اين عكسها ندارند. كسي صداي ما را ميشنود؟ از خوزستان، استان خرماپزان و مهد فوتبال فرياد ميزنيم؛ يك تيم اينجا در حال جان دادن است؛ كسي هست به فرياد استقلاليهاي خوزستان برسد؟