باور دارم بايد امثال ناصر تقوايي تكثير شود تا امثال داعش تضعيف
مرضيه وفامهر
بازيگر
موسسه فرهنگي هنري ناصر تقوايي در حال حاضر ثبت شركتها شده است. وقتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اساسنامه موسسهاي را ثبت ميكند و تمام مراحل قضايي آن طي ميشود، نبايد مشكلي براي صدور پروانه باقي بماند. با وجود پيگيريهاي فراوان اما مجوز اين موسسه صادر نشده و تلاش من براي پيگيري اين مشكل هم تا اينجا بينتيجه مانده است. در واقع هنوز توضيح رسمي و قانوني درباره عدم صدور مجوز ندادهاند. آيا مسوولان فقط وقتي بزرگان از دنيا ميروند، بايد برايشان سخنراني كنند؟! يا قرار است به تسهيل امور و انجام كارها كمك كنند؟! من ميگويم براي سنگاندازي و انجام ندادن هر كاري هم بهانهتراشي شود، اين يكي واقعا پذيرفتني نيست! اصلا من نبايد آنقدر پيگير مجوز براي موسسه فرهنگي هنري ناصر تقوايي باشم، مسوولان فرهنگي بايد خودشان امور را تسهيل كنند. جايگاه ناصر تقوايي، جايگاه ناشناختهاي نيست. چرا بايد سالها هنرمند منتظر باشد كه اهميت جايگاهش در بيرون از ايران شناخته شود تا اينجا با او دچار تعارف شوند و راهش باز شود؟ موسسه فرهنگي هنري ناصر تقوايي در درجه اول بنا دارد آثار آقاي تقوايي را چاپ كند. فيلمنامه فيلمها و قصهها. مساله اصلي اين است كه آثار آنطور كه آقاي تقوايي ميخواهند و زيرنظر خودشان چاپ شود و انجام اين كار را هم به من واگذار كردند. قصد ندارند به ناشر بسپارند چون هنوز ناشر دو فيلمنامه كاغذ بيخط و چاي تلخ كوچكترين تسويه حسابي با ايشان نداشته و آقاي تقوايي هم شاكي ست و نامه توقف چاپ آنها را به ارشاد ارايه داده است. طبيعتا در اين سالها ديگر براي او نه علاقهاي باقي مانده و نه حوصله و اعتمادي براي اينكه شخصا پيگير كارها بشوند. از اين رو به من وكالت دادهاند و من بسيار احساس مسووليت و وظيفه ميكنم كه به مخاطبان و علاقهمندان ايشان آثار برسد. از طرف ديگر احساس مسووليت من عظيم است چرا كه باور دارم بايد امثال ناصر تقوايي تكثير شود تا امثال داعش تضعيف شود. اين روزها كه پاي تروريسم به مجلس ما هم رسيده به جد فكر ميكنم تنها با رشد ادبيات و فرهنگ و هنر ايران از هر نوع هرج و مرج و افراطيگري در امان خواهد بود. تاكنون هم اگر آمار خشونت و افراطيگري در ايران بسيار كمتر از كشورهاي همسايه است به اين علت است كه ما فردوسي و حافظ و نيما و سهراب شهيدثالث و... داريم. در سراسر كشور جوانها بايد بتوانند راههاي انديشيدن متعالي را بياموزند. به خصوص هر چه بيشتر بايد دامنه كار فرهنگي را به استانهاي محروم بكشانيم. چاپ و نشر آثار هنري و پخش مناسب آنها كمترين وظيفه ما است. فكر ميكنم آقاي صالحي اميري، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي هم از ثبت اين موسسه و مشكلات آن باخبرند. اما نميدانم چرا بايد تمام انرژيام را به مدت دو سال در پلههاي ارشاد بگذارم اما موضوع حل نشود. بهتر است از كسي مثل تقوايي انواع و اقسام حمايتها صورت گيرد. براي كسي چون او در هر جاي دنيا بهترين امكانات براي تربيت شاگرد و هنرجو، داشتن مدرسه و چاپ كتاب را فراهم ميكنند. اين آدم به تنهايي در سينما يك دانشگاه است و با شجاعت و جسارت ميگويم كه كسي در سطح توانمندي ناصر تقوايي در سينماي ايران تا امروز متولد نشده است؛ فيلمسازي كه در همه ژانرها كار موفق توليد كرده و خودش را با فرمهاي تكراري خودش سرگرم نكرده بلكه توليد فرمهاي متنوع و محتواي متكثر داشته است. خودشيفتگي نداشته بلكه شيفته كشف و ثبت و توليد بوده است، با آن همه تبحر تكنيكي. موسسه فرهنگي و هنري و چاپ كتاب كمترين كاري است كه ميشود برايش انجام داد. نميدانم براي ندادن صدور مجوز چه بهانهاي دارند. من در اين دو سال با همه تلاشها، اين مشكلات را رسانهاي نكردم و اين روزها هم علاقهمندان ناصر تقوايي رسانهاي كردند و شما پيگيري كرديد. ناصر تقوايي براي جامعه فرهنگي بسيار زحمت كشيده و من فكر ميكنم ما به او بدهكاريم.