يادي از توران ميرهادي در سالروز تولدش
از غمهاي بزرگ، كار بزرگ بسازيد!
گروه فرهنگ و هنر| شهرام اقبالزاده، مترجم و منتقد ادبي همزمان با نودمين سالروز تولد توران ميرهادي از بانويي سخن گفت كه چگونه همه مشكلات زندگي پر فراز و فرودش را تاب آورد و به دوستان و اطرافيانش آموخت كه «از غمهاي بزرگ، كار بزرگ بسازيد. » 25 خردادماه سالروز تولد توران ميرهادي بود؛ بانويي كه با وجود زندگي دشوارش، فرهنگنامه كودكان و نوجوان را نگاشت، شوراي كتاب كودك و نوجوان را راهاندازي كرد، مدرسه فرهاد را پايهريزي كرد و همواره در انديشه ارتقاي فرهنگ بود. امسال نخستين سالي است كه تولد اين چهره فرهنگ و ادب در نبودنش سپري ميشود اما او حتي نبودنش هم پر از خير و بركت است و اينگونه است كه زادروز او فرصتي شد تا شهرام اقبالزاده، منتقد و مترجم و از دوستان توران ميرهادي درباره مشي فكري اين چهره ادبي و فرهنگي بگويد و دغدغههاي خود را بعد از حملات تروريستي داعش بيان كند؛ حملاتي كه بيش از هر چيز نشان از فرهنگ نادرستي دارد كه بر جهان امروز چيره شده است.
توران ميرهادي زني عجيب بود. زني كه مشكلات گوناگوني را از سر گذراند، آن هم نه مشكلاتي معمولي و ناچيز، بلكه مشكلاتي از جنس از دست دادن همسر و فرزند و برادر! شايد كمتر كسي توان تحمل اين همه مشكلات را داشته باشد و بتواند اينچنين در عرصه فرهنگ و هنر نيز پويا و كوشا باشد. به گزارش ايسنا، شهرام اقبالزاده مصايب گوناگون زندگي اين چهره را در سالروز تولدش مرور كرد: «ميرهادي كسي بود كه تيرباران همسرش سرگرد جعفر وكيلي، جوانمرگي برادرش فرهاد، غرق شدن فرزندش در سيل، آن هم پيش چشمانش، سرطان و مرگ همسر دومش محسن خمارلو در ميانسالي و... همه را تاب آورد و زانو خم نكرد و چون كوه استوار ايستاد.»
ميرهادي هم در طول زندگي پر فراز و نشيبش، نه تنها طعم از دست دادن عزيزان نزديك خود را چشيده بود كه دچار ناكامي و سرخوردگي سياسي هم شده بود اما نوميد نشد و تلاش كرد اين ناكامي را در جايي ديگر جبران كند، موضوعي كه اقبالزاده در توضيحش چنين ميگويد: «توران ميرهادي كه از نيروهاي سياسي موجود سرخورده و نااميد شده بود، در پي راهي بود كه دانش امروزين را با فرهنگ دموكراتيك و بينش و روش آموزش خلاق مشاركتي و غيررقابتي به نسل جديد منتقل كند. از اين رو مدرسه فرهاد را پي نهاد و الگويي كارآمد را پيش چشم ديگران قرار داد. به اين هم بسنده نكرد و در سال ۱۳۴۱ با جمعي از پيشروان آموزش و پرورش نوين، شوراي كتاب كودك را بنا نهاد، كه بيش از ۵۰ سال فعاليت درخشان و راهگشا را در كارنامه خود دارد.» حدود يك هفته بعد از حملات تروريستي به مجلس شوراي اسلامي و حرم امام خميني (ره) كه مسووليت آن را گروه داعش برعهده گرفت، اقبالزاده، داعش و تروريسم را نتيجه فقر اقتصادي و فرهنگي دانست و تاكيد كرد كه تنها راه ريشهاي درازمدت مبارزه با داعش نه تفنگ، بلكه فرهنگ است.
او روند شكلگيري پديده داعش و نگاهي را كه ميرهادي به اين قبيل اتفاقات داشته است، هم يادآوري كرد: «توران ميرهادي معتقد بود آموزش و پرورش قلب و مغز هر نظام اجتماعي است و بر همين اساس، تنها راه ريشهاي درازمدت مبارزه با داعش نه تفنگ بلكه فرهنگ است. يعني تبليغ و ترويج فرهنگ دموكراتيك به صورت بنيادين و از كودكي. بايد به كودكان كتاب بدهيم تا بياموزند راه سخن گفتن و حل مشكلات، زبان تفنگ نيست، بلكه فرهنگ گفت و شنود است. »
و اين همان راهي بود كه توران ميرهادي و دوستان و همفكرانش پيگيري كردند و به آن اعتقاد داشتند كه با اين نگاه، داعش و تروريسم محصول فقر اقتصادي و فرهنگي و آموزش و پرورش ناكارآمد و نابسنده و فقدان دموكراسي در جوامع عقبمانده و سياستهاي منفعتجويانه انحصارات نفتي و تسليحاتي است كه بهجاي تامين و تدارك امكانات آموزشي و احداث كتابخانه، اسلحه به خاورميانه ميفرستند و پادگان بنا ميكنند. منافع رژيمهاي ارتجاعي و استبدادي منطقه هم در همين است. راهي كه هيتلر و آموزش و پرورش نازيستي و فاشيستي پرچمدار آن بود. بينش و روشي كه ملت برتر، مذهب برتر و فرد برتر را تبليغ و ترويج ميكند. سياستي كه به نام رقابت تنها در پي سود بيشتر و مصالح عاليه اين يا آن نظام و دستهبندي انسانها، زمينه را براي طرد و حذف و خشونت و جنگ فراهم ميسازد.
اقبالزاده از صلحطلبي ميرهادي سخن گفت؛ بانويي كه راه خويش را بر مدار اخلاق و مدارا و صلح و دگرخواهي و عشق به انسان طي ميكرد و الگويي امروزي و نمود مكارم اخلاق بود.
اين منتقد نيز كه از وضعيت دنياي پرآشوب امروز و جنگ و تفرقه غمگين است، به يادآوري آموزههاي استاد خود دلخوش دارد: «در اين زمانه آكنده از خشم و خشونت و وحشت، به قول نيما «ياد بعضي نفرات، روشنم ميدارد»؛ يكي از اين نفرات ميرهادي بزرگ است؛ استادي كه به شاگردياش ميبالم، استادي كه به ما چگونگي كار با كودكان و نوجوانان را بر مدار كتاب و كتابخواني آموخت، استادي كه روش و منش مرا اصلاح كرد و شكيبايي و پايداري و ايستادگي در برابر كوه مشكلات و كار آهسته و پيوسته را به شاگردانش آموخت. كسي كه رهنمودش به ما اين بود «از غمهاي بزرگ، كار بزرگ بسازيد!» او البته آرزو كرد با بازنشر نامههاي زندان همسر اول ميرهادي، سرگرد جعفر وكيلي مشخص شود چرا جنبشها و خيزشهاي فداكارانه مردم ايران همواره ناكام ميماند چرا كه به گفته او، جعفر وكيلي در چند نامه واپسين روزهاي زندگي كوتاهش به روشني نشان ميدهد كه نه فقط استبداد و نبود دموكراسي در قلمرو كلان كه بينش و روشهاي غيردموكراتيك در قلمرو تشكيلاتي نيروهاي اپوزيسيون و منش جاهطلبانه و باندبازي و دستهبندي و دسيسهچيني، آفت بزرگ اين جنبشهاست.