ريشه ناكارآمدي رسانهاي
روزنامهاعتماد
شوراينويسندگان
حادثه تروريستي داعش در تهران در كنار آثار و عوارضي كه داشت، موجب شد تا يك بار ديگر بر اهميت وجود رسانه مستقل و بيطرف در كشور پي ببريم و اين حقيقت براي چندمين بار آشكار شود كه صداوسيما از اين جهت ناتوان است و نميتواند در شرايط ويژه، نقش رسانهاي كارآمد را ايفا كند. به طور كلي كاركرد برخي از نهادها از جمله صداوسيما در شرايط ويژه است كه آشكار و آزمون ميشود. براي نمونه نهاد هلالاحمر در شرايط عادي، به وظايف جاري خود ميپردازد و ضعف و قوت آن چندان آشكار نيست. ولي فقط وقتي كه يك زلزله يا حادثه بزرگ طبيعي رخ ميدهد، معلوم ميشود كه اين نهاد چقدر كارايي دارد؟ صداوسيما نيز در شرايط عادي وظايف معمول خود را انجام ميدهد، حتي اگر نقص هم داشته باشد، چندان برجسته نميشود، ولي وقتي كه حادثهاي چون اقدامات تروريستي در مجلس و حرم امام (ره) رخ ميدهد، معلوم ميشود كه اين رسانه به قول معروف چند مرده حلاج است. در شرايطي كه رسانههاي مجازي انواع و اقسام اخبار درست و نادرستي (دروغ نميگويم، چون بسياري از آنها آگاهانه منتشر نميشد) را منتشر ميكردند، صداوسيما در انفعال بود. حتي رسانههاي بينالمللي موضوع را به صورت لحظهاي و مستقيم منتشر ميكردند، تلويزيون ايران در حال پخش برنامههاي عادي و بياهميت خود بود.
چرا راديو و تلويزيون ايران نميتوانند در چنين شرايطي به سرعت سياست درستي را اتخاذ كنند؟ دو علت اصلي در بروز اين وضعيت اثر دارند. دو علتي كه به نحوي با يكديگر مرتبط هستند. علت اول اين است كه نگاه رسانهمحور و حرفهاي به جايگاه صداوسيما وجود ندارد. علت دوم نيز توقف در گذشته و عادت به رفتار بر روال انحصار رسانهاي است. متاسفانه مدتهاست كه به مدد ماهواره و اينترنت واقعيت انحصار رسانهاي شكسته ولي ذهنيت آن همچنان بر مدار مديريت اين رسانه غلبه دارد گويي كه نميخواهند به وجود ساير رسانههاي رقيب اقرار كنند. اين ناكارآمدي ابتدا در جريان حادثه پلاسكو خود را نشان داد، بعد هم كه آمدند جبران كنند، يك دوربين گذاشتند و تمام وقت و با نوعي كپيبرداري تصاوير مستقيم پخش كردند ولي از محتواي جهتدهنده و رفع ابهامكننده خبري نبود. فقدان استقلال و نيز تن ندادن به اصل رقابت مانع از اين ميشود كه صداوسيما بتواند نقش و كاركرد موثري را در جهان ارتباطي امروز ايفا كند. همچنين غلبه ذهنيت سنتي و اينكه معتقدند پرداختن به اين اخبار ممكن است موجب هراس و ناامني شود و در نتيجه عدهاي به خود حق دهند كه اخبار را فيلتر كنند و براي خود نقش هدايتكننده براي افكار عمومي قايل شوند و از نقش اصلي رسانه غافل شوند، موجب ميشود كه صداوسيما در اين مواقع منفعل عمل كند و جا را براي مقبوليت بيشتر رسانههاي غيررسمي باز كند. اين مساله براي امنيت ملي كشور خطرناك است. داشتن يك رسانه رسمي ولي مسوول و ملتزم به قواعد اطلاعرساني به نحوي كه در اجراي وظايف حرفهاي خود استقلال نسبي داشته باشد، شرط لازم امنيت پايدار است. هنگامي كه جنايت داعش رخ داد، مردم گيرندههاي كسب خبر خود را به سوي رسانههاي غيررسمي و شبكههاي اجتماعي تنظيم كردند به ويژه آنكه رسانه رسمي در اين ميدان خبري براي مدتي غايب بود. فراموش نكنيم لحظات اوليه هر حادثه مهمترين بخش براي اطلاعرساني صحيح است و الا پس از گذشت چند روز از حادثه، ديگر نميتوان اثرگذاري ملموسي داشت. از دست دادن لحظات اوليه حادثه از سوي يك رسانه، موجب عقبافتادگي كلي آن در جريان آن حادثه و حوادث مشابه خواهد شد.
راهحل چيست؟ به طور خلاصه ميتوان گفت كه اگرچه طبق تفسيري كه از اصل 175 قانون اساسي شده است، نوعي انحصار براي صدا و سيما لحاظ شده ولي اين انحصار از يك سو شكسته شده است و بايد به رقابتي سخت تن دهند و از سوي ديگر انحصار مذكور به نفع صداوسيما نيز نبوده، چون صداوسيما را دچار عقبماندگي و فرسايش خبري و تحليلي و رسانهاي كرده است.
هنگامي كه انحصار در عمل و در ذهن شكسته و رقابت جايگزين آن شد، آنگاه آزادي واقعي مندرج در اين اصل قانون اساسي نيز در اين رسانه ريشه ميدواند و ظاهر ميشود. نكته ديگر عبور كردن از ذهنيتهاي سنتي اطلاعرساني است. در ذهنيت سنتي هيچ خبري مجاز به انتشار نيست، مگر اينكه صاحب رسانه انتشار آن را به نفع خود يا جامعه بداند. در واقع اين ديدگاه مبتني بر نگاه ارباب و رعيت يا هدايتگر و گمراه، بالغ و نابالغ است. اين نگاه به رسانه مدتهاست كه كنار گذاشته شده است. نگاه سنتي ممكن است در كوتاهمدت منافع اندكي داشته باشد ولي در بلندمدت اعتبار رسانه را از ميان ميبرد. در نگاه جديد اصل بر انتشار هر خبري است مگر اينكه ضوابط حرفهاي مانع از انتشار موقتي آن شوند كه اين موارد بسيار محدود است.