وحدت به مثابه روش
سيد علي ميرفتاح
هر كسي عرق ملي داشته باشد، هر كسي از قضاياي سياسي منطقه باخبر باشد، هر كسي حتي به صورت مبهم سر در بياورد كه امريكا و عربستان و اسراييل دنبال چه چيزي هستند، محال است ضرورت «وحدت ملي» را در برابر ترامپ و عمالش منكر شود. نه ربطي به اصلاحطلب دارد و نه ربطي به اصولگرا. حتي به نظرم مخالفان نظري نظام جمهوري اسلامي هم ميتوانند در اين وحدت ملي داخل شوند. عقل حكم ميكند كه در برابر بيگانهها – چه داعش، چه ترامپ و چه شاهسلمان و وزير بداخلاقش جبيري و چه هر بيگانهاي كه بخواهد براي كشور ايجاد زحمت كند- هر كه هستيم و هر مرامي داريم- متحد شويم و ساز مخالف كوك نكنيم. به خصوص در اين اوضاع و احوال تضعيف دولت خطرناك است و خواسته و ناخواسته به تضعيف نظام و كشور ميانجامد. دولت و ديپلماتهاي باتقوايي كه مورد اعتماد مردم و مسوولان عاليرتبه هستند، وظايف سنگيني به عهده دارند و بايد كه در نبردي ديپلماتيك عربستان و متحدانش را سرجايشان بنشانند. سزاوار نيست در محافل عمومي و خصوصي پشت اينها را خالي كنيم و چوب لاي چرخشان بگذاريم و تضعيفشان كنيم. از رضا پهلوي بعيد نيست كه به خدمت ترامپ دربيايد و براي او كار كند. بعضي ضدانقلابها تكليفشان روشن است و همانطوري كه قبلا سرباز مزدور صدام شدند، حالا هم ميتوانند در صف جبهه دشمن قرار بگيرند و به ضرر كشور كار كنند، اما همه ايراندوستان بر اين باورند كه بايد دست به دست هم بدهند و تمام قد جلوي دشمن دربيايند. الان ديگر ترامپ پرده از روي خباثت سناتورها و ژنرالها برداشته و بر همه مردم دنيا آشكار كرده كه در پي جنگ با ايران است. خيلي از تحليلگران سياسي اين روزها به اين تحليل رسيدهاند كه امريكا نيازمند يك جنگ تمامعيار است و هر طوري هست ميخواهد كه با ايران دربيفتد. اما به نظرم حساب دو چيز را نكرده است. يكي وحدت ايرانيها و ديگري هوشياري مقامهاي سياسي-نظامي. از سر اتفاق و سليقهاي نيست كه بيشتر ايرانيها از اقدام سپاه پاسداران حمايت كردهاند. توييتها را بالا و پايين كنيد، اظهارنظرها را مرور كنيد، صفحات مجازي را ورق بزنيد، ميبينيد كه طيف گستردهاي از وطنپرستان از اقتدار نظامي ايران حمايت كردهاند. اين حمايت به معناي جنگافروزي نيست بلكه حمايت از صلح است زيرا همه ميدانند چيزي كه امروز ميتواند جلوي وقوع جنگ را بگيرد يكي قدرت سياسي است، يكي هم قدرت نظامي. اين همان چيزي است كه در سه، چهار سال پيش به عنوان پيوند ظريف-سليماني مطرح شد و خيليها – از جمله روشنفكران ايراني- آن را ستودند و ضرورتش را يادآور شدند. از يك طرف ظريف بايد به ماموريتهاي ديپلماتيكش ادامه دهد و حقانيت جمهوري اسلامي را در پاي ميز مذاكرات ثابت كند، از طرف ديگر هم نظاميها اقتدارشان را به نمايش بگذارند. بالاخره در جهان امروز چيزي كه باعث پايداري صلح ميشود، قدرت نظامي است. صلح مسلح آرزوي نيكخواهان عالم نيست اما يك ضرورت است و از آن گريزي نيست. وقتي عربستان خود را تا دندان مسلح ميكند، سادهانگاري است كه ما از تقويت بنيه نظاميمان دست بكشيم. دست هم نكشيدهايم و همين حمله موشكي باعث شده كه اولا خوديها احساس دلگرمي كنند، ثانيا بيگانهها حساب كار دستشان بيايد. لذا در اين موقعيت گناه تفرقهافكنان دو چندان است. حقيقتا باعث خرسندي است وقتي ميبينيم كه اصلاحطلب و اصولگرا و روشنفكر و منتقد همه يك حرف را ميزنند. چه روشنفكران خارجنشين و چه حزباللهيهاي داخلي، همه به اين نتيجه رسيدهاند كه نبايد وا بدهند و پشت حكومت را خالي كنند. البته از آن طرف حكومت هم نبايد حرف از بيوفايي بزند و تسويهحسابهاي غيرضروري را در چنين موقعيتي مطرح كند... ديروز عكسي منتشر شد كه نشان ميداد مهندس ميرسليم پشت حسن روحاني به نماز ايستاده و ماموم او شده است. اينها كه رقيب هم بودهاند به صلح رسيدهاند و رو به يك قبله نماز ميخوانند. اين اتفاق بايد گسترش يابد و صف مامومين را وسيعتر كند. به نظرم جز معدودي كه رسما با دولت دشمنند و نميخواهند سر به تن تدبير و اميد باشد، بقيه بايد داخل در صف دولت شوند و امكان خدمت يابند. دولت بايد وسعت مشرب پيدا كند و همه را به درون خود راه بدهد. اين كار را حاكميت هم بايد بكند و به دلايل تاريخ مصرف گذشته نيروهاي خدوم را از خود نراند. وحدت يك امر زباني و شعار كه نيست. وحدت، حرف دهان پركن سخنرانان و شعار روزهاي هيجاني كه نيست. وحدت، يك روش است و تنها روشي است كه ميتواند خطرات احتمالي را از سر اين كشور و مردم دور كند. به عمل كار برآيد، به سخنداني نيست. وحدت هم به عمل محقق ميشود نه به حرف و مقاله.