به نام عيش بريدند ناف هستي ما/ به روز عيد بزاديم ما ز مادر عيش (مولانا)
ساختن خمير و پختن نان يا حلوا استعارهاي از «سرشتن» است و خود نان، توده جسماني بدن آدمي را تداعي ميكند. ناني كه در عيد خورده ميشود با گوشت و پوست ميآميزد تا كالبدي نو بسازد. با رياضتهايي كه روزهدار در اين ماه تحمل ميكند، جسم و نفس را ميپالايد تا دوباره در روز عيد سرشته شود.
از همين روست كه «فطر» به معني «انشا كردن و سرشتن» است و به قول مولانا ما در روز عيد دوباره از مادرزاده ميشويم. روزهداران مال خود را هم با پرداخت فطريه پاك ميكنند و زندگي اقتصادي جديدي ميآغازند. اهل هر شهر يا روستا نماز عيد فطر را در مصلياي در فضاي باز كه عمدتا خارج از شهر يا آبادي بوده برگزار ميكنند و پس از اقامه نماز دوباره به شهر باز ميگردند و با اين بازگشت استعارا زندگي اجتماعي جديدي ميآغازند. اين نوزايي بر سر سفره بركات روز عيد جشن گرفته ميشود. زندگي جديد ممكن است به لحاظ ظاهري تفاوتي با حالت قبل نكند ولي به لحاظ معنوي اعتلايافتهتر است. هر يك از اين آداب مشترك در قلمروهاي متفاوت فرهنگي به صورتهاي متنوعي ظاهر ميشود؛ شيوههاي پذيرايي، نوع خوراكيها و ناني كه پخته ميشود و تنقلات در اين روز در هرجا مختص به خود است، گويي اهل هر قلمرو فرهنگي آن را به زبان حال خويش برگرداندهاند و از اين طريق توانستهاند به حاق آن بهتر راه پيدا كنند. هرچه هست همه اين مناسك و آداب فرهنگي، صرفا ترجمه حقايق ديني دشوارفهم به زباني همهفهم است. همه اينها حكايت از اين دارد كه همگان فارغ از دانششان و بنا به بينش و منش فرهنگيشان بهرهاي از حقيقت دارند.