• ۱۴۰۳ جمعه ۹ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3847 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۵ تير

نقد كتاب تقويم تصادفي

شرح حالي كه مانيفست بوداست

سعيد كاويانپور

 

من صاحب اعمال خويشم. ميراث‌دار كردارهاي خويش،‌زاده اعمال خود، در پيوند با كردار خويش و متكي بر اعمال خود مي‌زيم. هر فعلي كه انجام مي‌دهم نيك يا بد، ميراث آن به من مي‌رسد. اين شرح حال، به مثابه مانيفيست بوداست. از خودش گفته تا با يك نمونه عيني ثابت كند زندگي هر فرد، بازتابي از اعمال اوست. اما نه به مفهوم سرنوشتي محتوم كه خارج از كنترل انسان باشد. كردار آدمي همانند پناهگاه است و بد يا خوب زندگي‌ را رشد و نمو مي‌دهد. به زعم بودا، انسان ارباب خودش است و با عملي كه امروز انجام مي‌دهد، آينده‌اش را مي‌سازد. خوشبختي يا فلاكت هيچ‌كس از پيش تعيين نشده و هر رنجي علتي دارد. رمان «تقويم تصادفي»، شاهدي بر اين مدعاست: نقل درد و رنج آدم‌هايي است كه همگي ميراث‌دار اعمال خويش‌اند.
پدري خانواده‌اش را ترك كرده، مدت‌هاست زندگي جديدي تشكيل داده و با اينكه 10 سال از موضوع گذشته اما سرانجام با خيانتش روبه‌رو مي‌شود. يك‌وقت به خودش مي‌آيد، دخترش دو سال با مردي متاهل رابطه داشته، دور انداخته شده، حالا روي تخت بيمارستان و رو به موت است. زندگي ترمه حكايت بومرنگي است كه پدرش پيش‌تر پرتاب كرده و عاقبت سمت خودش برگشته. سعيد حكم آينه‌اي دارد كه گذشته پدر ترمه را بازنمايي مي‌كند: همسر و دخترش را رها كرده و در خفا با ترمه است. پيامدهاي اين كار يكي بعد ديگري عين دومينو طي يك چرخه به خودش مي‌رسد. همسر سعيد و پونه (دوست ترمه) هم به همين منوال و با همان دستي كه خيانت كرده‌اند، تاوان مي‌گيرند. اين رخدادها الگوي واحدي دارند، مصداق نظريه تابش و بازتابش اعمال‌اند: هر نيت، فكر يا عمل ما باعث تابش انرژي به جهان هستي مي‌شود و دير يا زود طي چرخه‌اي از پيامدها به خودمان باز مي‌گردد. در واقع ما باعث جذب آن فكر يا عمل مي‌شويم و حاصل آنچه كشته‌ايم را درو مي‌كنيم. ميوه كار ما همان كارماست كه در چند جاي رمان هم به آن اشاره مي‌شود: «كار بد تو يه انرژي منفي وارد كل انرژي دنيا مي‌كنه. تعادل انرژي دنيا را به هم مي‌زنه. يه يون منفي اين طرف موازنه داريم، پس يه يون منفي بايد بره اون طرف... يعني از هر دستي بدي، با همان دست پس مي‌گيري.»
اين حرف ترمه است، اما باورش ندارد و مدام بقيه را مقصر جلوه مي‌دهد. وقتي متوجه اشتباهش مي‌شود كه با مرگ دست‌وپنجه نرم مي‌كند. بي‌جهت نيست كه همه فصل‌هاي رمان بر پايه تصادف ترمه زمان‌بندي شده، آن صحنه تمثيلي از برخورد با كارماست. اصطلاح است كه مي‌گويند وقتي چرخه كارما يك نفر را زير مي‌گيرد او را به سمت موقعيتي سوق مي‌دهد كه با حقيقت روبه‌رو شود. اگر فرد غفلت كند، كارما هربار قوي‌تر ظاهر مي‌شود تا فرد را متوجه اعمالش كند. حبس سعيد، سرطان مادر ترمه و مرگ خواهرش باعث مي‌شود قهرمان به خودآگاهي برسد، دست به انتخاب بزند و تغيير كند. اينها مراحل سه‌گانه پاك كردن كارماست كه راوي هم به آن اذعان دارد.
«صداي خودش بود. گفت كه حوادث از روي معادله خاصي چيده شده‌اند و تمام اتفاق‌هايي كه در يك سال گذشته افتاده، قرار است او را به نقطه عطف جديدي در زندگي‌اش برسانند.»
اين جمله در ضمن اينكه از پايان خوشي خبر مي‌دهد، متذكر مي‌شود چيدمان صحنه‌هاي رمان، تصادفي نيست. تقويم اين داستان بر مدار يك تصادف مي‌چرخد. وجه اسطوره‌اي رمان هم جاي تامل دارد. ترمه و خواهرش به كارما و دارما پهلو مي‌زنند.
خواهر كوچك‌تر غمخوار و مادر خانواده است. دايم ترمه را در برابر ناملايمات محافظت مي‌كند. اما پيامدهاي عملكردش با الگوي كارما مطابقت ندارد. سرانجامش طبيعي به نظر نمي‌رسد. طبيعت نه مهربان است، نه ستمكار. فقط كمك مي‌كند آنچه كاشته شده، به‌بار بنشيند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون