يرواند آبراهاميان جزييات ديگري از اسناد جديد منتشر شده وزارت خارجه امريكا را افشا كرد
از نقش مستقيم سفير امريكا تا تلاش براي كمرنگ كردن مساله نفت
فريد مرجايي
هر بحثي در مورد كودتاي 28 مرداد (آژاكس)، مقولاتي چون «استقلال»، «ملي» و «سرنگوني دموكراسي» را در ذهن تداعي ميكند. شايد كليت اين اسناد جديد را ميتوان به عنوان يك متن تلقي كرد. هر تاريخداني، از منظري به خصوص به «متن» ميپردازد. كتاب كودتا Coup، نوشته پروفسور يرواند آبراهاميان (نشر صمديه) با استناد به اسناد مختلف آرشيوها، به همه منتقدين كنوني دكتر مصدق پاسخ ميدهد. براي آن كتاب وي به اسناد آرشيو شركت استعماري نفت انگليس– ايران (British Petroleum كنوني) نيز رجوع كرده بود. در گزارش منتشر شده سيا دونالد ويلبر در سال 2000، ما به نقش امريكا- انگليس در اختلافاندازي بين بعضي روحانيون و دكتر مصدق مطلع شديم. اين مجموعه اسناد جديد، اطلاعات بيشتري در اين مورد ارايه ميكند. (فريد مرجايي)
نكاتي از مقاله پروفسور يرواند آبراهاميان در وبسايت لوبلاگ
اين مجموعه اسناد، شامل بعضي ارتباطات سفارت امريكا با وزارت خارجه در واشنگتن، و صورت جلسه بعضي جلسات «شوراي امنيت ملي» و سرويس سيا (در مورد ايران) است. بر خلاف انتظار، اين مجموعه مدارك، اطلاعات جديدي در مورد خود «عمليات» كودتا، جاسوسان، خبرچينها، انتقال پول و عمليات سياه كاري ارايه نميكند. گزارش دونال ويلبر كه در سال 2000 به وسيله نيويوركتايمز منتشر شد، اطلاعاتي خوبي راجع به عمليات كودتا منعكس كرده بود. دونالد ويلبر از سازمان سيا، كه مسوول بخش «جنگ رواني» پروژه كودتاي آژاكس بود، چند ماه بعد از كودتا گزارشي براي آرشيو تاريخ سازمان سيا تهيه ميكند، كه آن اطلاعات براي تجربههاي آينده (كودتاهاي ديگر) مفيد باشد. آن گزارش اطلاعات بيشتري در مورد عمليات داشت. از گزارش ويلبر، يك ضميمه به خصوص منتشر نشد: ضميمهاي كه اسامي روزنامهنگاران، سياستمداران، سناتورها، روحانيون و نمايندگان مجلسي كه از سازمان سيا مواجب ميگرفتند. آن ضميمه در اين مجموع اسناد اخير وزارت خارجه نيز منتشر نشده است. در حقيقت، مجموعه اسناد جديد، اصلا گزارش دونالد ويلبر را در بر ندارد، شايد به خاطر اينكه نقش كشور انگليس در آن گزارش بحث شده بود. ولي اين مجموع اسناد، اطلاعات جديد و مهمي در 3 محور افشا ميكند.
اول، دخالتهاي مستقيم
درجه و عمق دخالت دولت و سفارت امريكا در حوزه سياسي ايران و برنامههاي مختلفش. نقش دخالت جوي سفير لوي هندرسون نيز بسيار آشكار شده است. سفير امريكا Loy Henderson مكررا از شاه ميخواست كه با مانوور، نخستوزير كشور دكتر مصدق را به نحوي كنار بزند. اين درخواستهاي سفير، از همان روز اول نخست وزيري مصدق آغاز شده بود. لوي هندرسون يك ليست 18 نفري به شاه داده بود كه يكي از آنها جايگزين دكتر مصدق بشود. لوي هندرسون، سفير امريكا، كمك كرده بود كه در جولاي 1952، قوامالسلطنه جايگزين دكتر مصدق شود- كه باعث قيام 30 تير شد. لوي هندرسون به شاه فشار آورده كه مانع ترك وي از كشور شود، اين به بحران 8 اسفند انجاميد كه اوباش ميخواستند به منزل دكتر مصدق حمله كنند. بعدا شاه در اين مورد از هندرسون تشكر كرده بود. ولي مهمترين نكته اينكه، مجموعه اسناد نشان ميدهند كه هندرسون برنامه اختلاف اندازي بين آيتالله كاشاني و دكتر مصدق را به طور سيستماتيك دنبال ميكرد و در اين راستا به ديدن هر دو ميرفت. در حقيقت، شايد دليل تاخير دو دههاي در انتشار اين مجموعه اسناد، همين ابعاد وسيع دخالت سيستماتيك سفير (و وزارت خارجه) امريكا در امور داخي ايران قبل از كودتا بود.
مجموعه اسناد نشانگر اين هستند كه سفارت امريكا به وسيله كانال مستقر سازمان جاسوسي سيا در تهران، اقدامات تاكتيكي ديگري را هم دنبال ميكرد. به عنوان مثال، براي انتخابات مجلس، ليست كانديداهايي را پيشنهاد و تعيين ميكرد. براي تاثيرگزاري موفقيتآميز در انتخابات مجلس سال 1952 سازمان سيا در گزارشهاي محرمانه به خودش تبريك گفته بود. دفتر سيا، در آن رابطه به روزنامهنگاران و بعضي سياستمداران وجوهاتي داده بود. امريكا برخي از گروهها واحزاب را تشويق كرده بود كه عليه حاميان دولت ملي (دكتر مصدق) جهت بگيرند. امريكا (به وسيله دفتر سازمان جاسوسي سيا در تهران) برنامههاي «جنگ رواني» و بحران زاي ديگري را نيز دنبال ميكرد، همچون به استخدام گرفتن گروههاي اوباش براي حمله به تظاهراتكنندگان و روزنامهفروشان. اسناد ذكر ميكند كه سازمان سيا به شايعهپراكني، توطئه و تهمتزنيها دامن ميزد. اين مجموعه اسناد حاضر، اين نوع فعاليتها را «تخريب روحيه» ذكر ميكند.
دوم، مرحله شروع سناريوي آژاكس
استنباط بسياري از تاريخدانان اين است كه، برنامه سرنگوني دولت دموكراتيك دكتر مصدق، معروف به سناريو آژاكس به وسيله وزير خارجه جان فاستر دالس در زمان انتخاب پرزيدنت آيزنهاور در ژانويه 1953 شروع شد. اسناد كنوني ثابت ميكند كه اين استنباط اشتباه است. در حالي كه، دو سال قبل از آن در دوره پرزيدنت ترومن، آلن دالس و كرميت روزولت هر دو در سازمان سيا برنامه سرنگوني دولت مصدق را دنبال ميكردند، سناريوهايي شبيه به انگليس. مجموعه اسناد كنوني حاكي از اين است كه بين اين دو فرد و بخشي از «شوراي امنيت ملي» اصطكاك زيادي برقرار شده بود. دليل تنش به خاطر گزارش تحليلي سازمانهاي اطلاعاتي امريكا در مورد ايران بود معروف به National Intelligence Estimate و گزارش اولي در سال 1952 معتقد بود كه دولت مصدق ماندگار بوده، و حزب كمونيست (توده) توانايي بركناري دولت را ندارد. در حالي كه، هر دو شخص آلن دالس و كرميت روزولت فشار ميآوردند كه محتواي گزارش سازمانهاي اطلاعاتي تغيير كند، و منعكس كند كه «مصدق ثبات روحي نداشته، دولتش در بحران بوده، و حزب توده كنترل كشور را به زودي در دست خواهد گرفت و آسمان و زمين دگرگون شده، مگر اينكه سازمان سيا وارد عمل شود.»
سوم، مساله نفت
اكثر تاريخدانان امريكايي كودتاي 28 مرداد را در چارچوب جنگ سرد مطرح كرده، و مساله خطير نفت را به عنوان عامل اصلي تكذيب ميكنند، اين مجموعه اسناد بر عكس را ثابت ميكند. سازمان سيا، دستورات و بخشنامههايي به ماموران ارسال ميكرد كه «تمام تلاش را بهكارگيريد كه مساله نفت بياهميت جلوه داده شود.» دو هفته بعد از ملي شدن صنعت نفت ايران، «شوراي امنيت ملي» امريكا اذعان داشت كه «در اين بحران ما نميتوانيم بيطرف باشيم، بلكه بايد از كشور انگليس پشتيباني كنيم. ملي شدن نفت، الگويي براي عراق و كشورهاي ديگر خواهد شد كه نفتشان را ملي كنند، ما هرچه از دستمان برميآيد، بايد انجام دهيم كه ملي شدن نفت ايران صورت نگيرد.» پرزيدنت آيزنهاور كه به جزييات برنامهها معمولا توجه نميكرد، در جلسات هيات دولت اظهار داشت كه «ما بايد به سرمايهگذاري وسيع انگليس در ايران اهميت داده، و آنها را رها نكنيم. اگر ملي شدن نفت در ايران موفق بشود، امتيازهاي نفتي امريكا در كشورها ديگر دنيا به خطر ميافتد.»
پيشنهادات انگليس در مذاكرات كه از حمايت امريكا و بانك جهاني برخوردار بود، مساله بازپرداخت تاسيسات انگليس در ايران را به عهده داوري بينالمللي ميگذاشت. برخلاف استنباط غالب، دولت ايران با آن مخالفت نكرده بود. فقط درخواست منطقي دكتر مصدق آن بود كه جبران خسارت به انگليس بر اساس قيمت روز تاسيسات باشد و نه «تخمين درآمد نفتي ايران تا آخر قرن» كه تقاضاي غيرمنطقي انگليس بود. دكتر مصدق مشكوك شده بود كه ارقام نجومي كه غرب به ايران ارايه كرده بود، براي اين بود كه ايران براي دههها بدهكار شود؛ مجموعه اسناد جديد، ثابت ميكند كه استنباط دكتر مصدق درست بود. مواضع غيرمنطقي غرب از آن جهت برنامهريزي شده بود كه هيچ كشور ديگري جرات نكند كه نفتش را ملي كند. وزير خارجه امريكا جان دالاس در پيامي به دكتر مصدق به طور مستقيم گفته بود كه «در امريكا اين احساس هست كه پرداخت جبران خسارت به انگليس نبايد فقط محدود به تاسيسات فيزيكي باشد.» همين كه دولت نخست وزير دكتر مصدق سرنگون شد، يك بيانيه از N. I. E سازمانهاي اطلاعاتي امريكا مدعي شد كه «توافق نهايي يك سري مذاكرات نبايد به صنعت نفت يا منافع كشور امريكا صدمهاي بزند.» با وجود اينكه بسياري وانمود ميكنند كه كودتا ارتباطي به منافع نفت نداشت، اين مجموعه مدارك كه شامل 375 سند است، به يك نكته مهم ختم ميشود، و آن اينكه، درست بعد از كودتا در مجلس هجدهم، توافق 1954 يك كنسرسيومي بود كه ملي شدن نفت را ناديده گرفت و كنترل نفت را به شركتهاي غربي سپرد.