معصومه رحماني از تجربه جديد در تماشاخانه ايرانشهر ميگويد
كشف پيچيدگيهاي «آنا كارنينا»
بابك احمدي
نمايش «آنا كارنينا» كاري از آرش عباسي اين روزها با ايفاي نقش «معصومه رحماني» و «بهنام شرفي» در تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه است. نمايشي با اقتباس از رمان شناخته شده لئو تولستوي كه در سالهاي ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۷ بهصورت پاورقي در يك گاهنامه منتشر شد و بعدا آوازهاش مثل بسياري ديگر از آثار نويسنده شهير از مرزها گذشت تا امروز كه همچنان خواننده و علاقهمند دارد. هر روز در سراسر جهان شاهد اجراهاي متنوع صحنهاي و اقتباسهاي سينمايي از اين رمان هستيم كه هر يك به شيوه خود تماشاگران مشتاق را مسحور ميكنند. نمايش «آناكارنينا» خوانش آرش عباسي درباره «مجري معروف تلويزيوني است كه در پانصدمين برنامهاش مهمان ويژهاي دارد؛ همسر سابقش كه هنرپيشه معروفي است و حالا اين دو بايد روبه روي همديگر بنشينند. اما سايه همسر جديد مجري كه او هم هنرپيشه معروفي است لحظهاي دست از سر آنها برنميدارد.» معصومه رحماني كه اين شبها در نقش «كِيت»- بازيگري كه در گذشته نقش آنا كارنينا را بازي كرده - به صحنه ميرود، درباره واكنش مخاطب به آنچه در تماشاخانه ايرانشهر اجرا ميشود، ميگويد: «ما انرژي تماشاگر روي صحنه را به خوبي دريافت ميكنيم و من ديگر به تجربهاي رسيدهام كه بگويم تماشاگر بعد از ديدن نمايش با رضايت از سالن خارج ميشود.» در تاريخ ادبيات شخصيتهايي خلق شدهاند كه ايفاي آنها آرزوي هر بازيگري است و قطعا آناكارنينا شدن براي هنرمندان ايراني يكي از آنها است. «من رمان آنا كارنينا را سالها قبل خوانده بودم و از همان زمان آرزو داشتم روزي روي صحنه به آن جان ببخشم. مدتها بود كه چنين نقشي بازي نكرده بودم چون شخصيت بسيار خوب نوشته شده و بسيار پيچيده است. » آنچه رحماني ميگويد به نگارش متن و طراحي نويسنده و خواست كارگردان ارتباط زيادي دارد. «وضعيتي كه توسط كارگردان طراحي شده بهشدت بازيگري ميطلبد چون به من امكان ميدهد از تجربههاي گذشتهام بيشتر استفاده كنم و خودم را به چالش بكشم؛ شايد اين موقعيت براي هر بازيگري زياد رخ ندهد. » ايفاي نقش آناكارنينا ظرافتها و جزييات زيادي دارد كه اگر از سوي بازيگر رعايت نشود توسط تماشاگر مطلع به ويژه آن گروه كه رمان اصلي را مطالعه كردهاند يا اقتباسهاي سينمايي را ديدهاند دريافت ميشود. «اگر اين نقش را درست اجرا نكنم تماشاگر متوجه ميشود و آن وقت انرژي از سوي مخاطب به صحنه ميآيد كه كار را واقعا دشوار ميكند. با اينكه هنگام تمرينها استرس داشتم چون بايد در زمان كوتاه اين شخصيت را به سرانجام ميرساندم. با قطعيت ميگويم اگر به آنچه انتظار داشتم نميرسيدم از پروژه بيرون ميآمدم و يك كاراكتر عقيم را به صحنه نميبردم.» گرچه رحماني اشاره ميكند «متن فعلي ربط چنداني به رمان تولستوي ندارد ولي شما كاملا با ويژگيهاي شخصيت اصلي مواجه هستيد و آنچه به صحنه آمده اصلا از رمان دور نيست.» آرش عباسي در همين باره گفته است: «آنا كارنينا شباهتهاي زيادي به نمايش قبليام يعني «نويسنده مرده است» دارد. هردوي اين نمايشها، گفتوگو محور هستند و هردويشان زمان مشخصي (هفتاد دقيقه) دارند. شخصيتهاي زن نمايش ستاره و سوپراستار هستند. همچنين شروع هردوي اين نمايشها با آرامش شروع ميشود و بهتدريج توفان و تلاطمي از راه ميرسد.»اما او براي مخاطب امروز چه پيشنهادي دارد و اصولا چرا تصميم گرفت متن اصلي را اجرا نكند. «اين رمان يكصد سال پيش نوشته شده و خيلي از مناسبات تغيير پيدا كرده است و در چنين فضايي نميشد همان را اجرا كنيم. به همين دليل در فضاي اجرايي نمايش از يك برنامه محبوب تلويزيوني استفاده كردم چون اين نوع برنامهها جزو پرمخاطبترين برنامههاي تلويزيوني در سراسر جهان هستند و در كشور ما هم چند برنامه تلويزيوني مشابه پرمخاطب وجود دارد. »