ما فكر كردهايم براي افزايش اشتغال ميتوانيم كشاورزي را توسعه دهيم. يعني فكر كردهايم ميتوانيم در كشاورزي اشتغال ايجاد كنيم. در حالي كه چنين كاري ممكن نيست. ما بايد اشتغال در بخش كشاورزي را كاهش دهيم تا بتوانيم آب را نجات دهيم. در واقع خودمان را از تبعات كمآبي نجات دهيم. ما بايد افزايش اشتغال را با ايجاد شغلهاي تازه در بخشهاي صنعت، گردشگري و خدمات پيگيري كنيم.
آمار بخش كشاورزي هم چندان مطلوب نيست. فقط 12 درصد زمينهاي ايران زير كشت است و فقط 17 درصد نيروي كار كشور در بخش كشاورزي فعاليت دارند اما حدود 90 درصد آب قابل استفاده كشور صرف كشاورزي ميشود.
نصف جمعيتي كه الان در بخش كشاورزي كار ميكنند، اضافي است. اين مدعا استدلال رياضي دارد ولي من الان ديگر فرصت نميكنم اين استدلال را تشريح كنم. در حوزه كلانشهرها، كشاورزي گسترده غلط است. يعني شما در اطراف كلانشهرها نبايد آبياري گسترده داشته باشيد. آنچه در كشاورزي كرج و اطراف تهران در جريان است، غيراصولي است. محصولات اين اراضي را ميتوان در يك هكتار گلخانه توليد كرد.
درباره صادرات و واردات هوشمند مواد غذايي چه نظري داريد؟ يعني صادر نكردن محصولات آببر و وارد كردن اين محصولات از خارج.
اين اقدام در كاهش بحران آب قطعا تاثير دارد. امنيت غذايي فقط با توليد تامين نميشود. واردات محصولات كشاورزي و مواد غذايي هم در امنيت غذايي نقش دارد. همچنين رفتن به سرزمينهاي دور هم، راه ديگري براي رسيدن به اين هدف است. مثلا هلنديها بخش قابل توجهي از گلهاي توليديشان را در كنيا و تاجيكستان توليد ميكنند نه در خود هلند. بازار و تكنولوژي را دارند، بنابراين در سرزمينهاي دور زمين اجاره ميكنند و محصولاتشان را آنجا توليد ميكنند. يا چين، مرغ را در آفريقا توليد ميكنند نه در كشور خودشان.
گندم هم يك محصول آببر است. الان دولت خودكفايي در توليد گندم را جزو افتخاراتش ميداند. آيا گندم را هم بايد وارد كنيم؟
گندم يك ذخيره استراتژيك است و اكثر كشورهاي دنيا سعي ميكنند خودشان گندم مورد نيازشان را توليد كنند و در اين زمينه حداكثر بهرهوري را داشته باشند. البته نه با دوونيم تن توليد بلكه با 11 تن توليد در هكتار. نه با 13هزار متر مكعب آب بلكه با 3هزار متر مكعب آب. شايد بايد گندم را در داخل توليد كنيم ولي نيازي نيست كه هندوانه صادر كنيم يا اين مقدار گوشت را در داخل كشور توليد كنيم. هندوانه يك محصول آببر است و با آبي كه صرف توليد هندوانه ميشود، ميتوان محصولات مهم ديگري توليد كرد يا آن را در جاي ديگري غير از بخش كشاورزي استفاده كرد. نود درصد هندوانه آب است. وقتي 10 تن هندوانه صادر ميكنيم، يعني كلي آب داريم به خارج از كشور ميفرستيم.
آقاي عباس عراقچي در سخنرانياي كه درباره ديپلماسي آب داشتهاند، گفتهاند «در زندگي روزمره گفته ميشود چرا هندوانه كه نياز به آب زياد دارد توليد ميشود؟ در حالي كه برخلاف نظر عامه، هندوانه كمترين آب را نياز دارد.»
بايد كل بحث ايشان را بخوانم ولي دانش من چنين چيزي نميگويد. فيزيك خود محصول نشان ميدهد كه چقدر از آن محصول، آب است. يك هكتار گندم دوونيم يا حداكثر 4 تن محصول ميدهد ولي يك هكتار هندوانه سي تا چهل تن. يعني حدود چهل هزار كيلو آب در چهل تن هندوانه است. چطور ميشود محصولي كه 3 تن وزن دارد آب كمتري مصرف كند نسبت به محصولي كه 40 تن وزن دارد؟
به نظر شما، هندوانه را بايد وارد كنيم؟
قطعا الگوي مصرف ما بايد اصلاح شود ولي من درباره واردات هندوانه نظري ندارم. واردات ما بايد شامل محصولات اساسي مثل كره، چربيها و گوشت شود كه بسيار آببرند. ما مجبوريم كه اين محصولات را وارد كنيم.
و محصولات غير آببر صادر كنيم.
بله. و برويم به سمت صنعتي شدن بيشتر. يعني كالاي صنعتي صادر كنيم به جاي صادر كردن محصولات كشاورزي.
چقدر از آب قابل استفاده كشور در صنعت مصرف ميشود؟
پنج درصد.
و پنج درصد مصرف آب در بخش صنعت كم است.
بله. اين رقم در فرانسه 30 درصد است. آب يك كالاي گرانبهاست و بايد در جايي مصرف شود كه بالاترين ارزش افزوده را دارد.
آنجا كجاست؟
صنعت.
چرا؟
براي اينكه آبي كه براي توليد يك كيلو فولاد مصرف ميشود، در قياس با يك كيلو هندوانه، ارزش افزوده بسيار بالاتري در پي دارد.
اصلاح الگوي مصرف آب در بخش كشاورزي و افزايش مصرف آب در صنعت، كمك محسوس و قريبالوقوعي به حل بحران آب در ايران ميتواند بكند؟
نه. ما بايد در يك برنامهريزي درازمدت استراتژيك به اين جمعبندي برسيم كه منابع آبمان چيست، توزيع و پراكنش آن چگونه است، كجاها كانونهاي بحراني ما است و براي هر يك از مسيرهاي بحراني، چه راهكارهايي را بايد اتخاذ كنيم. در اطراف كلانشهرها، چنانكه گفتم، بايد كشت فشرده مواد غذايي داشته باشيم و آب را از مصرف گسترده براي كشاورزي نجات دهيم. اين كار خودش تعارض ايجاد ميكند بين روستا و شهر. راهكار اين تعارض اين است كه همزمان با اين اقدام، اشتغال مولد براي گروههايي از جمعيت كه از بخش كشاورزي جدا ميشوند، ايجاد كنيم. يكي از مشكلات ما اين است كه بخش زيادي از جمعيت كشور، آميخته به بخش كشاورزي است و اگر اين جمعيت از كشاورزي جدا شوند، گرسنه ميمانند. بنابراين برنامهريزي منابع آبمان بايد با برنامهريزي توسعهمان همزمان و هماهنگ باشد.
ولي اين راهحل در بلندمدت جواب ميدهد.
به هر حال اين كار بايد از زماني شروع شود.
اگر همين امسال اين راهحل اتخاذ شود، كي به نتيجه ميرسيم و از بحران آب خارج ميشويم؟
اين بحران را در يك پروسه 10 تا پانزده سال ميتوان حل كرد.
در اين پانزده سال، تنشهاي مربوط به بحران آب كموبيش ظهور ميكند؟
قطعا ظهور ميكند. تجمعات اعتراضآميز مربوط به بحران آب، همين الان هم تقريبا ديده ميشود. اگر شما برويد جلوي وزارت كشاورزي، ميبينيد سيبزمينيكاران فلانجا جمع شدهاند جلوي وزارتخانه. يا جلوي وزارت نيرو، گهگاه عدهاي تجمع اعتراضآميز دارند. البته اين اعتراضات فعلا خفيف است ولي بايد براي بحران آب راهكارهاي كوتاهمدت هم پيدا كرد.
راهحل بلندمدت را فرموديد كه چيست. راهحل كوتاهمدت چه بايد باشد؟
گسترش كشت گلخانهاي بايد در اولويت باشد كه به سرعت به نتيجه ميرسد و در درون خود بخش كشاورزي است. اين راهحل، اگر دولت روي آن متمركز شود، در دو سه سال ميتواند جواب دهد. اقدام دوم بايد مشاركت دادن جامعه در عبور از اين بحران باشد؛ چون يك راهحل كلي نداريم. هر منطقهاي مشكلات خودش را دارد و بايد راهحل خاص خودش را پيدا كنيم و جامعه را هم در تحقق آن راهحل مشاركت بدهيم. راهحل كوتاهمدت بحران آب در ايلام و خوزستان، لزوما مشابه راهحل خراسان و سيستان و بلوچستان نيست.
گسترش كشت گلخانهاي، موجب بيكاري در بخش كشاورزي ميشود؟
طبيعتا. اما ميتواند اشتغالات جانبي و صنعتي ايجاد كند. بازاريابي و حملونقل و خدمات و پشتيبانياش شغل ايجاد ميكند. توليد مستقيمش نسبت به كشت گسترده كمتر است ولي خدمات جانبياش، طبيعتا ميتواند مشاغل بيشتري ايجاد كند.
يعني عدهاي كه در بخش كشاورزي شاغلند، شغلشان را از دست ميدهند ولي عده ديگري يا همان افراد ميتوانند وارد بخشهاي صنعت و خدمات مربوط به كشت گلخانهاي شوند.
بله. ولي دولت هنوز جرات نكرده است اشتغال در بخش كشاورزي را كاهش دهد ولي كشور ما نياز دارد كه عميقا به اين جراحي تن بدهد.
ولي خود اين جراحي ميتواند تنشزا باشد.
طبيعتا. اما ميتوان همه مجارياش را بست تا تنش و تعارض چشمگيري ايجاد نشود. ممانعت از تنشهاي اين پروژه هم نيازمند يك كار عميق و گسترده است.